کد خبر: 3468455
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۶

‌مثلث‌های عشقی؛ آفت این روزهای سریال‌های ایرانی

گروه هنر: متاسفانه این روزها در سریال‌های ایرانی آفتی رایج شده که از آن به عنوان مثلث‌های عشقی نام برده می‌شود.

سال‌هاست در نقدهای سینمایی و تلویزیونی به جایگاه سبک زندگی ایرانی – اسلامی در آثار نمایشی داخل پرداخته می‌شود، در این میان همیشه از سریال‌هایی که از شبکه‌های فارسی‌زبان ماهواره پخش می‌شود به عنوان کارهایی نام برده شده که در آنها، خانواده هدف اصلی است، چراکه این آثار سعی دارند کانون خانواده ایرانی را مورد هجمه جدی قرار دهند. این گفته در جای خود کاملا صحیح است، اما این سریال‌ها که عموما محصول کشور ترکیه هستند، متناسب با فرهنگ آن سرزمین تولید شده‌اند، ولی شبکه‌هایی که آنها را پخش می‌کنند با منظورهای از پیش تعیین شده دست به چنین اقدامی می‌زنند.

برای روشن‌تر شدن موضوع به سریالی که از یکی شبکه‌های فارسی‌زبان ماهواره پخش می‌شود اشاره می‌کنم، سپس آن را با کارهای مشابه داخلی مقایسه می‌کنم. سریال «شرافت» مجموعه‌ای 26 قسمتی محصول 2014 ترکیه است که از شبکهDروی آنتن رفته و این روزها از شبکه جم پخش می‌شود. «شرافت» داستان دو برادری است که همراه پدر و مادر خود به استانبول می‌آیند تا زندگی بهتر برای خود بسازند. در طول داستان پدر و مادر این خانواده قربانی اتفاقاتی می‌شوند که در داستان روی می‌دهد. یکی از این دو بردار «امیر»، فردی درستکار است که دادستان می‌شود و برادر دیگر «یغیت» نام دارد که برای رساندن خانواده به ثروت، راه خلاف را پیش می‌گیرد.

در طول داستان اتفاقات مختلفی روی می‌دهد و سه دختر نیز درگیر این خانواده می‌شوند. در سریال داستانک‌های بسیاری وجود دارد که کشش را برای مجموعه رقم می‌زند، همچنین شکلی جنایی که داستان به خود می‌گیرد، بر هیجان کار می‌افزاید. موسیقی این کار در بخش‌های بسیار احساسی و در قسمت‌های‌هایی هیجان‌آور است. نکته دیگر ‌که باید به آن به دقت توجه داشت، بحث رنگ است که به شدت شاد است و همین عامل بر زیباتر شدن تصاویر می‌افزادید. «شرافت» توانسته امتیاز 8 از 10 را در سنجش کیفیت به دست آورد، اما تمام این امتیازاتی که برای این کار برشمردیم برای ارزیابی این سریال نیست، چون در حیطه ارزیابی ما نیست، بلکه پیامی است که در مجموعه مورد توجه قرار می گیرد و آنهم تعهد نداشتن شخصیت‌ها به فرد خاصی است، چون قهرمانان داستان دائما در حال تعویض موقعیت احساسی خود هستند.

اتفاق فوق سبب می‌شود که این تصور در بیننده به وجود آید که نیازی نیست انسان به یک نفر تعهد داشته باشد؛ حال آن فرد می‌تواند همسر باشد یا پدر و مادر. اینجاست که مسئله خطرناک می‌شود، چون در این شرایط خانواده هدف قرار می‌گیرد. این باور هم ریشه‌های خود را از دیدگاه‌های غربی وام می‌گیرد که تنها سعادت را برای فرد متصور است و برای رسیدن به آن، نوع مسیری که انتخاب می‌شود اهمیتی ندارد. با توجه به این توضیحات می‌خواهیم این تهدید (سست کردن کانون خانواده) را با دو سریال داخلی مقایسه کنم.

«کیمیا» سریالی که این شب‌ها روی آنتن می‌رود سریالی که رویکرد انقلابی و دفاع مقدسی دارد. درباره بحث فنی این کار حرفی نمی‌زنیم، چون به عقیده نگارنده کیفیت لازم را ندارد و اثری سطحی شمرده می‌شود، اما مضمونی در این کار مد نظر ماست که به نوعی پیام‌رسانی آن منطبق با آن چیزی است که در ماهواره‌ها مشاهده می‌کنیم، با این تفاوت که شخصیت‌ها حجاب ظاهری دارند، اما باور و فکرشان همانی است که برای خانواده‌ها سم شمرده می‌شود. کیمیا، قهرمان داستان بنا به دلایلی با شخصی ازدواج می‌کند که در ظاهر به وی علاقه دارد. در طول داستان اتفاقاتی رخ می‌دهد که این فرد از زندگی کیمیا خارج شود تا فرد اصلی که مهدی پاکدل نقش وی را بازی می‌کند به وی برسد. در این میان انواع توجیهات نیز به کار برده می‌شود تا شکلی مجاز به خود بگیرد، اما نهایت همان مثلت‌های عشقی را در این مجموعه می‌بینیم که در سریال‌های خارجی به آن توجه می‌شود.

در این مجموعه هنگامی که کیمیا در تعهد زندگی زناشویی است به قهرمان مثبت فیلم که در ادامه با وی ازدواج می‌کند فکر می‌کند! اینجاست که بحث خطرناک می‌شود، چون به مخاطب این نکته قبولانده می‌شود که می‌توان ازدواج کرد و به محض مهیا نبودن شرایط از همسر جدا شد و زندگی جدیدی را آغاز کرد، البته موضوع طلاق که در دین مبین اسلام هم مجاز شمرده شده هم یک راهکار است، اما این مسیر آخرین راهی است که توصیه می‌شود، اما در کارهای این چنینی، معمولا اولین یا دومین دستور برای رهایی از آسیب‌های احتمالی است.

سریال دیگر «شهرزاد» نام دارد که اتفاقاً کاری بسیار خوب و خوش ساخت است که به لحاظ کیفی می‌توان آن را یکی از بهترین آثار حسن فتحی، کارگردان مجموعه نام برد. در این سریال همه چیز عالی و استاندارد است؛ داستان فوق‌العاده و شخصیت‌پردازی‌های خوب. در ضمن طراحی صحنه و لباس این کار هم، کاملا منطبق با زمان داستان است، اما این بحث ما نیست، چون درباره داشته‌های این مجموعه قوی، پیشتر سخن رانده‌ایم، اما آن امری که مد نظر ماست روابط عاطفی است که در مجموعه وجود دارد.

در «شهرزاد» قهرمان داستان که نام عنوان مجموعه را هم یدک می‌کشد دلبسته جوانی به نام فرهاد می‌شود، اما در طول قصه این دو جوان با موانعی رو به رو می‌شوند که به یکدیگر نمی‌رسند و شهرزاد برای رهایی فرهاد از مرگ با جوانی دیگر با نام قباد ازدواج می‌کند. اتفاقا قباد متاهل است، ولی وی نیز با اجبار عمویش که ضد قهرمان سریال نیز است تن به این ازدواج می‌دهد. در این سریال نیز بارها موقعیتی پیش می‌آید که شهرزاد و فرهاد یکدیگر را می‌بینند و طوری سکانس چیده می‌شود که کاملا مشخص است که هنوز به یکدیگر علاقه‌مند هستند! حتی یکدیگر را می‌بینند و درباره دلایل جدائی‌شان سخن می‌گویند. این نوع نگرش به زندگی زناشویی همان روشی است که در سریال‌های ترکی مد نظر قرار می‌گیرد با این تفاوت که شخصیت‌ها حجاب ظاهری دارند!

مخلص کلام، درباره سبک زندگی ایرانی – اسلامی بارها طی چند سال گذشته اظهار نظر شده، حتی مقام معظم رهبری در بیانات خود به روی آن تاکید ویژه داشته‌اند، اما عملا در تولیداتی که در کشور ما چه در سینما و چه در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی تولید می‌شود، نشانه‌هایی از این توصیه را نمی‌بینیم، تنها یاد گرفته‌ایم که باورمان از سبک زندگی ایرانی اسلامی تصورات سنتی باشد که ما در پوشش و ظاهر خانواده شاهد آن هستیم. در این میان نوع روابط که اصلی‌ترین بخش است بی‌اهمیت‌ترین فاکتور در این میان به شمار می‌رود.

captcha