کد خبر: 3472934
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۱

جدیدترین فیلم «آبیار» همانند نامش نفس‌گیر است

گروه هنر: فیلم جدید نرگس آبیار کاری درباره کودکان است که کندی بیش از حد داستان، سبب نفس‌گیر شدن کار شده است.

«نفس» عنوان جدیدترین فیلم نرگس آبیار در مقام کارگردان است. این کار به واقع یک اثر نفس گیر است که دیدنش همانند یک مسابقه مارتن سخت و دشوار است. برای نوشتن درباره این فیلم، آن هم بلافاصله بعد از تماشای آن، ابتدای باید کمی نفس کشید و چند لیوان آب خورد تا ذهنی که هنگ کرده آماده نوشتن شود، البته تصور من این است که کارگردان این فیلم آنچنان مقصر نیست، چون اگر فیلم متوسط «شیار 143» با حمایت حاتمی کیا با چنان استقبالی مواجه نمی شد. این کارگردان در کارش به این امر هم توجه داشت که تماشاگر هم برای خود حق و حقوقی دارد.

«نفس» داستانی دختری به نام بهار است که تصورات کودکانه خود را در فیلم تعریف می کند. در طول داستان نیز اتفاقاتی از ابتدای سال 57 تا زمان جنگ روی داده که در فیلم تصویر می شود. در انتها نیز روای داستان در اثر انفجار بمبی کشته می شود. این قصه چکیده آنچه است که در فیلم روی می دهد، البته نکته ای را باید در ابتدای بحث به آن اشاره کرد و آنهم این است فیلمساز «نفس» یک رمان نویس است و سینما را هم با این عرصه (رمان نویسی) اشتباه گرفته است، در صورتی که سینما یک امری شخصی نیست که هر گونه می خواهیم در آن قدم زنیم. 

ساخته جدید آبیار سعی دارد تمام دغدغه های ذهنی کارگردانش را بیان کند، برای همین هم در هر برشی از فیلم اتفاقی را مشاهده می کنیم. در ضمن رفت و آمد خانواده به یزد یکی دیگر از اتفاقات به شدت آزار دهنده فیلم است که تنها به واسطه علاقه شخصی کارگردان در فیلم جا داده شده است. در این میان آبیار سعی کرده برخی از رسم و رسومات مردم یزد را در ایام محرم نشان دهد، اما شلوغی صحنه ها چیزی جز سردرد برای تماشاگر به همراه ندارد، همچنین اتفاقاتی که در مراسم عزاداری یزد نشان داده می شود به هیچ وجه دربردارنده رفعت و زیبایی نیست، بلکه بیشتر نوعی خشونت در آن تصویر می شود. برای درک بهتر موضوع مثالی از فیلم دیگر می زنم. در فیلم «دلشکسته» صحنه ای وجود دارد که ما عزاداری امام حسین(ع) را می بینیم، اما به شدت این سکانس دوست داشتنی و لطیف است، اما در این کار به هیچ وجه این لطافت مشاهده نمی شود.

درباره بازی های این فیلم زیاد نمی شود سخن گفتن، چون اتفاق چشمگیری در فیلم روی نمی دهد. بازیگران کودک هر کدام رفتاری تمرین شده دارند و مادربزرگ فیلم هم بازی اغراق شده از خود نشان می دهند، تنها مهران احمدی توانست تا حدی بازی خوبی از خود نشان دهد. درباره شخصیت پردازی «نفس» هم باید نکته ای را ذکر کرد، آن هم این است که کارگردان به خوبی دنیای کودکان را می شناسد، اما این شناخت به هیچ وجه در کارش نمود پیدا نمی کند.

موضوع دیگر به شخصیت پردازی فیلم بر می گردد. بسیاری از کارکترها در اختیار داستان هستند، اما برخی شخصیت های غیر ضروری هم در کار وجود دارد. برای مثال شخصیت روحانی فیلم که دایی بچه هاست، حضورش در فیلم توجیهی منطقی ندارد و تنها شکلی کلیشه به کار داده است، اما شخصیت هایی که در گاراژ زندگی می کنند و به آنها غربتی می گویند از ظرافت های فیلم است که شیرینی خاصی به قصه می دهند به ویژه حضور جمشید هاشم پور در نقش بزرگ قوم کولی به شدت خوب از کار درآمده است.

مطلب دیگری که به ذهن می رسد این است که این فیلم می توانست یک رمان کودکانه خوب باشد، اما به هیچ وجه با این ظاهر نمی تواند در سینما جذابیتی داشته باشد. برای همین به نرگس آبیار پیشنهاد می شود کمی از فضای رمان نویسی هنگام ساخت فیلم فاصله بگیرد و بداند که سینما ابزارهای خاص خود را طلب می کند و بی توجهی به آن نوعی خودکشی حرفه ای است.  

captcha