کد خبر: 3478061
تاریخ انتشار : ۰۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۰
تجدید دیدار شهید حیدری با خانواده پس از 30 سال؛

استخوان‌های گرمت بوی والفجر می‌دهد برادر

گروه جهاد و حماسه: معراج شهدا امروز وعده‌گاه یادگار عملیات والفجر است که پیکرش پس از 30 سال شناسایی شده و به دیدار دوباره با خانواده آمده است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، معراج شهدا امروز وعده‌گاه یادگار عملیات والفجر است که پیکرش پس از 30 سال شناسایی شده و به دیدار دوباره با خانواده آمده است.

18 ساله بود که همراه سایر رزمندگان اسلام در عملیات والفجر 8 شرکت کرد و به یگان‌های دشمن ضربه وارد کرد.

شهید سعید حیدری نخستین شهید از 68 شهید تازه تفحص شده است که روز دوشنبه(3 اسفند) از طریق اروند وارد کشور شدند. وی از شهدایی بود که در تک ایذایی والفجر 8 در جزیره ام‌الرصاص به شهادت رسید و طی نخستین عملیات تفحص در جزیره ام‌الرصاص توسط کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح پیکرش کشف شد.

شهید «سعید حیدری» متولد 1347 تهران از گردان المهدی لشکر 10 سیدالشهدا(ع) به جبهه اعزام شده بود که در 21 بهمن‌ماه سال 1364 در تک ایذایی والفجر 8 به شهادت رسید. پیکر او در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقودالاثر جای گرفت.

هویت پیکر مطهر این شهید بعد از گذشت 30 سال به وسیله پلاک شناسایی شد. او فرزند نخست خانواده بود که در سن 18 سالگی به شهادت رسید.

حسینیه معارج شهدا یکی از مقدس‌ترین مکان‌های زمین است که از تجدید دیدار پیکر شهدا با خانواده و دوستان و همرزمانشان خاطره‌ها دارد. درست در نقطه میانی حسینیه پیکر پاک پنج شهید گمنام یادگار عملیات‌های والفجر، بدر، محرم، خیبر و کربلای 4در تابوت‌هایی پوشیده با پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی و آراسته با گل‌های گلایل، یاس و مریم به این مکان تقدس و روحانیتی خاص بخشیده است.

این حسینیه همواره معطر است ولی عطرش از گل و مشک و گلاب نیست، از روح‌هایی پاک است که به زائران حسینیه سلام می‌دهند.

زمان دیدار ساعت 10 و نیم اعلام شده ولی به شوق ثبت این دیدار روحانی، خبرنگاران و عکاسان رسانه‌های مختلف قبل از ساعت دیدار در حسینیه حاضر شده‌اند.

وارد حسینیه که می‌شوی گویا به فیض یکی از بزرگترین زیارت‌ها نائل شده‌ای. سر از پا نمی‌شناسی و حیفت می‌آید روی صندلی منتظر بنشینی می‌خواهی بارها و بارها تابوت پنج شهید ضریح حسینیه را طواف کنی و دانه‌های اشک است که به زلالی قلب یک مادر یا خواهر شهید بر گونه‌هایت می‌نشیند. سر برتابوت مقدس این شهدای گمنام می‌گذاری و با آنها به نجوا می‌نشینی.

با خود می‌اندیشی اگر این شهدای 15، 17 و 19 ساله مدرسه و دانشگاه را به نیت جبهه‌های نبرد ترک نمی‌کردند آیا امروز می‌توانستی با افتخار بگویی من ایرانی هستم؟

اضطراب عجیبی داری. قرار است با پیکری ملاقات کنی که 30 سال پیش جان خود را کف دست گذاشته و با خون گرمش سربازان بعثی را دلسرد کرده است.

نگاهی به اطراف می‌اندازی یکی تسبیح به دست گرفته و کنار تابوت شهدا زانو زده اشک می‌ریزد. دیگری گوشه‌ای آرام به فکر فرورفته و دونفری به نماز ایستاده‌اند.

چند نفری سیاه‌پوش که رزمندگان مدافع حرم هستند آرام وارد می‌شوند و یکراست سراغ ضریح شهدای گمنام می‌روند. اشک می‌ریزند و با شهدا نجوامی‌کنند.

امروز این شهدای گمنام غیر از خانواده شهید حیدری مهمانان عزیز دیگری هم دارند. رزمندگانی که از سوریه به ملاقات پیکر شهید حجت اسدی از شهدای مدافع حرم آمده‌اند که پیکر این شهید این قرار است پس از شهید حیدری وارد حسینیه شود.

هر لحظه به جمعیت حاضر در حسینیه اضافه می‌شود. منتظریم تا برادران و مادر و پدر شهید حیدری وارد شوند. این اولین دیدار آنها با فرزند و برادرشان است و فردا قرار است این شهید عزیز در قطعه شهدای بهشت زهرا آرام گیرد.

ناگهان همهمه‌ای می‌پیچد. مادر، پدر و برادران شهید وارد می‌شوند. اشک‌ریزان به سوی تابوت شهدای گمنام می‌روند.

مادر تاب ایستادن ندارد. آرام روی یک صندلی می‌نشیند و اشک می‌ریزد. دیگر تاب لحظه‌ای انتظار را ندارد و منتظر است پیکر پسرش از در حسینیه وارد شود.

پدر شهید آرام می‌لرزد و در دل نجوا دارد.

پیکر وارد می‌شود و صدای ضجه اقوام بالا می‌رود. طنین یا حسین(ع) می‌پیچد و صدای گریه با نوای خوش زیارت عاشورا آمیخته می‌شود.

سلام برادر به آغوش خانواده خوش آمدی. فردا درکنار سایر همرزمانت در قطعه شهدا آرام می‌گیری. سلام بر تو که حسینی زیستی و حسینی شهید شدی. شهادتت مبارک.

السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک.

captcha