کد خبر: 3497278
تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۶
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:

اسلامی‌سازی علوم ریشه سیاسی ندارد/ قرآن و سنت؛ مبنای اصلی در اسلامی‌سازی

گروه حوزه‌های علمیه: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با تاکید بر اینکه برخلاف تصور برخی که فلسفه را مبنای اسلامی‌سازی قرار می‌دهند گفت: تحول زمانی زخ خواهد داد که ما قرآن و سنت را مبنای اسلامی‌سازی قرار دهیم.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا قائمی‌نیا، دیشب 22 اردیبهشت ماه در پیش همایش علوم انسانی قرآن‌بنیان در مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران گفت: ارتباط میان قرآن و علوم انسانی از مباحث بسیار مهم در کشور است که موافقانی و در عین حال مخالفانی دارد.
وی افزود: مخالفان این بحث بیشتر وجهه سیاسی آن را به رخ می‌کشند که شما در فضای خاص سیاسی کشور دنبال این مسئله هستید در صورتی که این تصور غلط است و تاریخچه آن نشان می‌دهد که بحث دورتر از دوران انقلاب اسلامی مطرح بوده و اندیشمندانی مانند علامه طباطبایی و اقبال و دیگران نیز این بحث را مورد توجه قرار داده و خاستگاه آن نیز فقط ایران نیست.

استاد حوزه و دانشگاه افزود: اقبال لاهوری در یکی از آثارش گفته است که علوم انسانی جدید، بشر را پاره پاره کرده است زیرا این علوم مبانی فلسفی و انسجام مقبول و خاصی ندارند و هر کدام از منظری انسان را تحلیل می‌کنند.

قائمی‌نیا با تاکید بر معماری قرآنی علوم انسانی بیان کرد: پیدایش علوم انسانی که عمر کوتاهی دارند در پی تحولات در دنیای غرب ایجاد شده که مهمترین مبنای فلسفی آن خودبنیادی عقل بشر است و مقیاس و معیار همه چیز بر آن استوار است.

جایگاه عقل در شیعه

این قرآن‌‌پژوه تصریح کرد: ما در تفکر شیعه می‌بینیم عقل جایگاه خاصی دارد، اما این به معنای خودبنیادی عقل نیست همچنین غیاب خدا از صحنه‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی غرب دیگر مبنای تفکرات غربی است که همان سکولاریسم است.

وی افزود: اگر می‌خواهیم علوم انسانی اسلامی داشته باشیم باید محوریت با کتاب و سنت باشد و محوریت نمی تواند با فقه و فلسفه و کلام و ... باشد اگر چه این علوم هم باید همکاری داشته باشند از این رو اندیشه‌های جدید باید نسبت خود را با کتاب و سنت نشان بدهند.

قائمی‌نیا با بیان اینکه در این عرصه کلیت تفکر اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد افزود: برخی محوریت را به فلسفه اسلامی می دهند که بنده به آنان نقد دارم البته نمی‌خواهم فلسفه و کلام اسلامی را کنار بگذارم.

استاد حوزه عنوان کرد: شما می خواهید از فلسفه شروع کنید و علوم انسانی را تغییر دهید؛ آیا دانشمندی سراغ دارید که مبانی خود را ردیف کند و بعد تحول به علم بدهد؛ دانشمند با ذهینت خاص وارد فرضیه و نظریه می شود و فلسفه و مباحث عقلی پس زمینه فکری و ذهنی اندیشمند قرار می گیرد.

وی اظهار کرد: در علوم، فلسفه کمرنگ و پس زمینه ذهنی دانشمند قرار می گیرد و در پرتو آن نظریه و فرضیه ای ایجاد می شود و هیچ دانشمندی در ابتدا به فلسفه خود توجه ندارد.

این محقق گفت: مسیر ما در علم از مبادی فلسفی به تئوری نیست علاوه بر اینکه فاصله میان مبانی فلسفی و تئوری فاصله نزدیکی نیست و ممکن است کسی با مبانی فلسفی مشترک، تئوری های مختلفی به دست آورد بنابراین در اسلامی سازی، اساس و محوریت با خود کتاب و سنت باید باشد زیرا صرفا تئوری نمی دهد و تاثیر آن در تفکر اسلامی بسیار پیچیده است.

وی با اشاره به شبکه معرفت دینی تصریح کرد: در معرفت شناسی جدید سه دیدگاه کلی متفاوت وجود دارد که یکی مبناگرایی است، یعنی پاره‌ای از مبانی بدیهی اثبات شده و غیراثبات شده مورد پذیرش قرار می گیرند.

رابطه قرآن و علوم انسانی

وی افزود: قضایای قرآنی با علوم انسانی رابطه و نسبت مبناگرایانه ندارد زیرا اساس مبناگرایی ترکیب چند قضیه و رسیدن به نتیجه است لذا برداشت های قرآن در علوم برای ما چندان روشن نیست و دلیل دیگر در رد مبناگرایی محدودیت در آن است و نمی تواند واقعیت علوم را تحت پوشش قرار دهد؛ از طرفی خود آیات قران ظهورات مختلفی دارد بنابر این عنصر تفسیر و نحوه فهم دخالت دارد و رابطه صرفا منطقی نیست و از طرفی هم دلالات های پایان ناپذیری در قرآن وجود دارد.

قائمی‌نیا با اشاره به دیدگاه انسجام گرایانه در نسبت قرآن و علوم تصریح کرد: انسجام‌گرایی مدعی است معارف بشر همه غیر پایه هستند و دسته‌ای ممتاز و دسته ای غیر ممتاز نیستند بنابر این حرکت از سمت معارف پایه به سمت غیرپایه جاده یکطرفه نیست از طرفی نسبیت گرایی از مشکلات انسجام گرایی است.

طرح دیدگاه کل‌گرایانه

وی اظهار کرد: نگاه کل‎گرایانه و شبکه‌ای به معرفت دینی کمک می‌کند که جایگاه علوم انسانی را به خوبی روشن و مشخص کنیم که اینها ممکن است مستقیم و یا غیرمستقیم به دست بیایند و یا تبیین بهتری از کتاب و سنت ارایه دهند.

وی تاکید کرد: نباید تصور کنیم همان طور که قرآن وحیانی است علوم انسانی هم وحیانی است؛ اگر روان شناسی و جامعه شناسی اسلامی تاسیس شد این طور نیست که چون قرآن وحیانی است این علوم هم وحیانی است دلیل آن هم کل‌گرایی است زیرا کتاب و سنت نظارت از نزدیک به علوم ندارند و خلاقیت دانشمند و ... در آن موثر است.
captcha