«یک خانواده 10 نفره هستیم؛ پدرم کارمند فرمانداری شهرستان جبالبارز و مادرم خانهدار است؛ روزهای جمعه منزلمان میزبان هیئت قرآنی است که سالهاست به همت مادرم برپا میشود؛ هفت نفرمان تحصیلکرده دانشگاهی هستیم؛ دیگر برادران و خواهرانم دانشآموخته رشتههای علوم سیاسی، مدیریت فرهنگی، علوم اجتماعی، ادبیات و حقوق هستند و من، یکی از برادران و یکی از خواهرانم نیز دانشجو و دانشآموخته رشته علوم قرآن و حدیث هستیم؛ هر سه نفرمان مقطع کارشناسی را در دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم پشت سر گذاشتیم؛ من و خواهرم کارشناسی را در دانشکده میبد و برادرم نیز در دانشکده قم این دانشگاه تحصیل کردیم؛ برادرم مقطع کارشناسی ارشد را سال 92 در دانشکده کاشان به اتمام رساند و یک سال بعد یعنی در سال 93 من مقطع ارشد را در همان دانشگاه و خواهرم نیز ارشد را در دانشکده علوم قرآنی میبد پذیرفته شد.»
این صحبتهای رضا اسحاقی است؛ فرزند آخر خانواده اسحاقی؛ او که هفت خواهر و برادر دیگر نیز دارد، میگوید: برادرم، سجاد متولد 1368 و دانشآموخته کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث است و هماکنون خدمت سربازی را در دانشگاه جیرفت پشت سر میگذارد؛ خواهرم، مهدیه نیز متولد 1369 و دانشجوی ترم آخر مقطع ارشد رشته علوم قرآن و حدیث در دانشگاه میبد است و من نیز متولد 1371 هستم که به تازگی از پایاننامه ارشدم در دانشگاه کاشان دفاع کردهام.
وضعیت اشتغال این سه برادر و خواهر قرآنی را از رضا، پرسیدم که او در پاسخم گفت: متاسفانه در حال حاضر بیکاریم و در شهر جبالبارز نیز امکان فعالیت مرتبط با رشته خودمان را نداریم؛ من هنوز نتوانستهام فعالیتی مرتبط با رشتهام انجام دهم، اما خواهرم در موسسه قرآنی جیالبارز به آموزش قرآن مشغول است، و برادرم برای تدریس در دانشگاه پیام نور شهرستان جیرفت رزومه فرستاده و منتظر پاسخ آن دانشگاه است.
رضا با بیان اینکه مهمترین مساله پیش رویم خدمت سربازی است، میگوید: کتابی را به تازگی تالیف و به چاپ رساندهام که «باورهای غلط و رایج در اجتماع از منظر قرآن و حدیث» نام دارد و توسط انتشارات «عصر مدرن» شهرستان سیرجان به چاپ رسیده است؛ افزون بر این سه عنوان، کتاب دیگری نیز در دست تالیف دارم که یکی از آنها آماده انتشار است و پیشبینی میکنم دو عنوان دیگر نیز تا یک سال و نیم آینده به اتمام برسد؛ یکی از مقالاتم با عنوان «ارزیابی باورهای رایج اجتماعی از دیدگاه امام علی(ع)» نیز در نشریه ISI، «علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» کشور تونس به چاپ رسیده است.
تاثیر جلسات قرآنی بر انتخاب رشته
فرزند کوچک خانواده اسحاقی در این باره که گرایش به رشته علوم قرآن و حدیث و علاقمندی به تحصیل در این رشته از کجا ناشی شد، میگوید: از زمانی که کوچک بودیم، یعنی چیزی در حدود 15 یا 16 سال پیش، جلسات قرآنی هفتگی به همت مادرم در منزلمان برگزار میشد؛ ایشان همواره ما را به شرکت در نماز جماعت و برنامههای مختلفی که در مسجد محله برگزار میشد، دعوت میکردند و در این راه مشوقمان بودند و میتوانم بگویم علاقمندی من به این حوزه از همان مسجد و جلسات قرآنی آغاز شد؛ جلسات قرآنی با برنامهریزی مسجد محله در روزهای دوشنبه در منزل اهالی برپا بود و در کنار آن مادرم نیز در روزهای جمعه جلسات قرآنی را در منزلمان برگزار میکردند که تاثیر زیادی در راهی که امروز انتخاب کردهام داشت؛ البته در این راه با سجاد که برادر بزرگترم است نیز مشورت کردم و از او راهنمایی خواستم.
سال 90، 6 نفرمان دانشجو بود
از رضا پرسیدم با توجه به بازار کار نابسامان رشته علوم قرآن و حدیث، آیا هنوز هم از انتخاب این رشته راضی است؟ که در پاسخ گفت: بارها به دوستانم گفتهام اگر بار دیگر به دوران انتخاب رشته کارشناسی برگردم، باز رشته علوم قرآن و حدیث را انتخاب می کنم؛ سال 1390، 6 نفرمان دانشجو بود و در منزل درباره ویژگیها و حوزههای فعالیت رشته تحصیلی هر کدام از برادران و خواهرانم، گفتوگو میکردیم؛ در کنار این بحثها، کتابهای درسی جامعهشناسی، حقوق و ادبیات را مطالعه میکردم؛ در نهایت به این جمعبندی رسیدم که علاقمندیام همچنان به رشته علوم قرآن و حدیث بیش از سایر رشتههاست.
او با بیان اینکه امسال برای مقطع دکترا، از
طریق سهمیه استعداد درخشان، اقدام کرده میگوید: با توجه به رقابت سنگین در دانشگاههای
هدف امسال موفق به قبولی در مقطع دکترا نشدم.
وی به بیان خاطرهای پرداخت که به تعبیر خودش یکی از بهترین خاطرات زندگی اش است؛ سال گذشته با قطار از کرمان به سمت کاشان میرفتم؛ در قطار با سه دانشجوی دیگر در یک کوپه همسفر شدم، دانشجویانی که در رشتههای روانشناسی، صنایع و معماری دانشگاههای خوب پایتخت تحصیل میکردند و البته با یکدیگر آشنایی و رفاقتی از پیش داشتند؛ در حین گفتوگو از شرایط تحصیلشان، از من نیز پرسیدند که در چه رشتهای تحصیل میکنم و پس از آنکه به آنها گفتم دانشجوی رشته الهیات هستم، با این سوال روبرو شدم که رشته الهیات به چه کاری میآید؟ در گفتوگویی که حدود 4 ساعت به طول انجامید و به بلندی مسیر یزد به کاشان بود، برایشان از کاربردهای دین و کارایی رشته الهیات گفتم؛ در خاتمه این بحث آن دانشجوی روانشناسی گفت که حتما باید سری به نهجالبلاغه بزنم و آن را مطالعه کنم و دو نفر دیگر سوالاتی در خصوص امکان تغییر رشته و تحصیل در رشته الهیات داشتند که آنها را تا اندازهای راهنمایی کردم.
مهدیه دختر کوچک خانواده اسحاقی، و خواهر بزرگتر رضا با اشاره به اینکه نقش برادر بزرگترش در تحصیل این رشته پررنگ است، میگوید: پس از تحصیل او در این رشته و راهنماییهایی که داشت من نیز علاقمند به پیگیری و تحصیل علوم قرآن و حدیث شدم.
وی می گوید، جلسات روزهای دوشنبه که برخی هفتهها در منزلمان برگزار میشود و همچنین جلساتی که هر جمعه در منزل به همت مادرمان دایر و برقرار است، نیز نقشی پر رنگ در گرایشمان به رشته علوم قرآن و حدیث داشته است؛ جلساتی که به ختم قرآن و قرائت زیارت عاشورا و آل یاسین میگذرد؛ خودم نیز در موسسه فرقان که از موسسات قرآنی جبالبارز است به تدریس حفظ قرآن، عربی و ... میپردازم.
مهدیه اسحاقی با بیان اینکه، امسال به عنوان دانشجوی برتر علمی دانشکده شناخته شدم و عضو شورای علمی دانشکده علوم قرآنی میبد نیز هستم، میگوید: در خوابگاه دانشگاه جلسات ختم قران را به اتفاق سایر دانشجویان بر پا و در کنار آن روزهای سهشنبه نیز حلقه تفسیر قرآن را برگزار میکنیم و برای بچهها تفسیر قرآن میگویم.
قرآن همیشه حرف نو و جدید دارد
سجاد اسحاقی، برادر بزرگتر و راهنمای خواهر و برادرش برای تحصیل در رشته علوم قرآن و حدیث است که هم اکنون طرح سربازیاش را در دفتر نهاد رهبری دانشگاه جیرفت میگذراند؛ او با بیان اینکه حضور در جلسات قرآنی مسجد و منزل و راهنمایی افراد مختلف را در انتخاب این رشته بی تاثیر نبوده است، میگوید: یکی از مهمترین دلایل انتخاب رشته قرآن و حدیث این بود که به این جمعبندی رسیدم که قرآن کریم همواره در برخورد با مسائل مختلف حرف نو و جدید دارد؛ با خواندن تفاسیر مختلف علاقمندی من به این رشته بیشتر شد و با اینکه میتوانستم رشتههایی که جامعه اقبال بیشتری به آنها دارد را نیز انتخاب کنم، اما رشته علوم قرآن و حدیث را برگزیدم؛ کارشناسیام را در دانشکده علوم و معارف قرآن کریم به اتمام رساندم و پس از آن در همین رشته در دانشگاه خوارزمی پذیرفته شدم اما بعد از چند ترم انتقالیم را برای دانشگاه کاشان گرفتم، چون احساس میکنم کاشان هم چون پیشینه مذهبی و حوزههای علمیه قوی دارد، هم اکنون نیز یکی از قطبهای این رشته است؛ بازگشت به کاشان را نقطه عطفی برای ادامه تحصیل خودم میدانم؛ آذرماه 92 از پایاننامه ام در مقطع کارشناسی ارشد که تحقیقی میانرشتهای، با عنوان «چیستی طول عمل، آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی؛ آثار و پیامدهای آن در قرآن و حدیث با نیم نگاهی به علم تربیت» بود، با نمره عالی دفاع کردم.
ار سجاد در خصوص فعالیتهای علمی و پژوهشی پرسیدم و او با بیان اینکه تاکنون 9 مقاله علمی با برادر و خواهرم را تالیف کردهایم، روند حاکم بر برخی مقالات علمی-پژوهشی داخلی را به دور از استانداردهای علمی و اخلاقی میداند و میگوید: جدا از زمان طولانی که برای پذیرش مقالات هدر میرود، برای پذیرش و چاپ یکی از این مقالهها از ما درخواست واریز مبالغی پول به حساب شخصی شد؛ از 9 مقالهای که در این حوزه به همراه خواهر و برادرم تالیف کردهایم، با وجود زمان زیادی که از ارسال آنها برای نشریات مختلف میگذرد، جز یک یا دو عنوان پاسخی از سوی مجلات دریافت نکردهایم؛ در کنار این یک طرح پژوهشی با عنوان «بررسی و آسیبشناسی کانونهای قرآن و عترت دانشگاهها؛ راهکارهای تقویت و توسعه آنها» با مشارکت و راهنمایی استادم در دانشکده کاشان در دست اقدام دارم.
با خانواده اسحاقی خداحافظی می کنم؛ سه عضو یک خانواده که تحصیلات تکمیلی را در رشته علوم قرآن و حدیث پشت سر گذاشته یا میگذرانند؛ با کارنامه پژوهشی درخور توجه؛ اما به راستی مسئولان تا چه اندازه به فکر حمایت از این دست دانشآموختگان قرآنی خواهند بود؟ بازار کار رشته علوم قرآن این روزها همچنان نابسامان است و دانشآموختگان فراوان این رشته در جستجوی کار؛ آیا مشکلات فراوان شغلی که بر سر راه دانشآموختگان قرآنی قرار دارد، باز هم اعضای خانوادهای را این چنین مشتاق تحصیل علوم قرآنی میگذارد؟
باید بوسه بر دستان چنین مادرانی زد که فرزندانی شایسته تحویل جامعه می کنند.