کد خبر: 3551419
تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۰
به مناسبت روز دانشجو

آبدارچی فرمانده، خود فرمانده بود/ دانشجوی نخبه که به جای روسیه به سوریه رفت

گروه جهاد و حماسه: شهید رضا بخشی، دانشجوی نخبه و طلبه حوزه مشهد به خانواده و دوستانش می‌گفت من در میدان نبرد نیستم و به امور دفتری رسیدگی می‌کنم و آبدارچی هستم، غافل از اینکه وی فرمانده‌ای غیور و توانا در جبهه‌های جنگ بود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) سردار شهید «رضا بخشی» با نام جهادی فاتح دانشجو و طلبه اهل مشهد بود که بلافاصله بعد از شکل گیری تیپ فاطمیون به این تیپ پیوست و ندای؛ کیست مرا یاری کند، را لبیک گفت. وی در تاریخ ۱۳۶۵/۷/۹ در شهر مقدس مشهد در خانواده‌ای متدین و مذهبی به دنیا آمد و از همان کودکی شیفته کلاس‌های فرهنگی مسجد محل زندگی خویش شد و در این کلاس‌ها، حضوری پر رنگ داشت.
قرآن، حوزه و دانشگاه
تاثیر فضای معنوی مسجد در کنار تعهد خانوادگی، رضا را بر آن داشت تا در کنار تحصیلات معمول و کلاسیک خود، به فرا گیری دروس حوزوی نیز مشغول شود و نشان سربازی امام زمان(عج) را بر تن و جان خود حک کند. از همین رو دروس مقدماتی حوزه را در مدرسه حضرت قائم(عج) سپری کرد و در حوزه علمیه مشهد مشغول تحصیلات حوزوی شد.
جمع میان حوزه و مدرسه و بعدها؛ حوزه و دانشگاه، با توجه به استعداد بالایی که رضا داشت، موجب نشد از هر کدام از این دو باز ماند؛ بلکه او با قوت هرجه تمام تر هر دو عرصه را با موفقیت طی می‌کرد.

آبدارچی فرمانده، خود فرمانده بود/ دانشجوی نخبه که به جای روسیه به سوریه رفت

شهید بخشی در دوره دبیرستان به‌عنوان دانش آموز نمونه شناخته شد و در تمامی مسابقات قرآنی، تفسیر، نهج البلاغه و... در زمره برترین‌ها محسوب می‌شد و مقام‌های بسیاری کسب کرد.
رضا که تحصیلات حوزوی و دانشگاهی را مکمل هم می‌دانست، در ادامه وارد جامعةالمصطفی‌(ص)العالمیة شد و در رشته علوم قرآن و حدیث و کارشناسی ارشد فقه و معارف اسلامی ادامه تحصیل داد.
وی به ورزش فوتبال علاقه وافری داشت و اهل شنا نیز بود و در واقع شناگر قهاری  بود؛ از همان کودکی با روحیه شاد و عرفانی که داشت خود را در دل همه جای می‌داد. در مباحث حوزوی با همه مباحثه می کرد؛ به قدری که حیرت همگان را بر می‌انگیخت؛ زیرا او از بقیه همکلاسی‌های حوزه‌اش کم‌سن‌تر بود. وی از سد کنکور سراسری هم عبور کرده و فقط و فقط با یک انتخاب؛ حقوق دانشگاه فریمان وارد دانشگاه شد.
شاید سبب این همه توفیق، اخلاق و رفتار خوش رضا با خانواده و اطرافیانش بود. او نسبت به پدر و مادر خود تواضع و خاکساری خاصی داشت و اخلاق و رفتار اسلامی‌اش در میان دوستان و آشنایان زبانزد بود. رضا نسبت به امام زمان(عج) عشق و علاقه‌ای ویژه داشت و در راه سربازی او نثار جان راهم اندک می‌دانست.

آبدارچی فرمانده، خود فرمانده بود/ دانشجوی نخبه که به جای روسیه به سوریه رفت

شهید بخشی بسیار اهل مطالعه و تحقیق بود و به کتاب‌های استاد شهید «عبدالکریم هاشمی‌نژاد» و کتاب‌های استاد شهید «مرتضی مطهری» بسیار علاقه‌مند بود.
دانشجوی نخبه قرآنی
وی در طی تحصیل خود در جامعة المصطفی العالمیه به عنوان دانشجوی برتر نخبه در زمینه‌های پژوهشی دعوت به همکاری می ‌شود و در مدت تحصیل خود نیز دوره‌های آموزشی زیادی از قبیل، مربی‌گری فوتسال، طرح ازدواج مطهره، علوم و فنون کامپیوتر، تافل زبان انگلیسی، کلاس‌های طراحی، خوشنویسی زبان انگلیسی، خطاطی، شنا و... را سپری کرده و سایر کارهای پژوهشی را با عضویت در چندین کتابخانه از جمله ‌کتابخانه حرم مطهر رضوی نیز پی می‌گیرد. شهید بخشی هرگز از هیچ تلاشی برای کسب علم دریغ نکرد و هیچ چیز مانع یادگیری او نشد. هوش سرشار و استعداد بالای رضا، همراه با توکل و تلاش ویژه، موجب شد تا بورسیه تحصیلی او برای تحصیل در مسکو قطعی شود اما در همین اوضاع بود که خبر تهدید حرم حضرت زینب(س) را شنید و وظیفه خود را چیز دیگری قرار داد.
وی که غیرت دینی مثال زدنی داشت، بی‌درنگ، برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) عازم سوریه شد و با نام جهادی فاتح، فاتح قله‌های روحانی و معنوی شد. از آنجایی که رضا آدم کوته نظر و بسته‌ای نبود و موقعیت‌شناسی بالایی داشت همیشه توان تحلیل پدیده‌ها را هم داشت و درگیر محدودیت‌های امروز زندگی ما نبود. او آگاهانه هر مسیری را انتخاب می‌کرد. او حفاظت از کیان دین را انتخاب کرد و به سوریه رفت.
فرمانده در سکوت
رضا به خانواده‌اش می‌گفت: من در میدان نبرد نیستم و به امور دفتری بچه‌ها رسیدگی می‌کنم و به همراه آن‌ها به حرم رفته و برایشان مداحی می‌کنم؛ خاطرتان جمع جای من امن و خوب است. اما خانواده غافل از اینکه، فرزندشان فرمانده‌ای غیور، توانا، دلشان آرام می گیرد.

آبدارچی فرمانده، خود فرمانده بود/ دانشجوی نخبه که به جای روسیه به سوریه رفت

به قول خودش درست است که سنش کم است ولی تجربه‌های زیادی دارد. خیلی از رزمنده‌های ایرانی، عراقی، لبنانی، سوری و دیگر مدافعان حرم او را به نام فاتح می‌شناختند و می‌دانستند هر جا که فاتح پا بگذارد عملیات حتماً با پیروزی همراه است. نبردهای رو در رویش با تکفیری‌ها، رشادت‌ها و دلیری‌های رضا همچنان در عتیبه، ملیحه، درعا، غوطه شرقی و حلب بر زبان رزمنده‌های مقاومت جاری است.
شهید بخشی این اخلاص و پشتکارش را به خوبی نشان داد، چرا که حتی زمانی که در مرخصی بود از هیچ تلاشی برای رفع مشکلات بچه‌های فاطمیون دریغ نمی‌کرد.
آبدارچی فرمانده
همیشه در رفت و آمد بود و سخت پی‌گیر کار نیروها، همان جور که خود گفته بود؛ بچه‌های رزمنده باید با فکری باز و خاطری آرام در سنگرهایشان باشند و این وظیفه من مسئول است که این آرامش خیال را برایشان در حد توان فراهم کنم. تمام هم و غمش این بود که مبادا کسی از خانواده شهید یا رزمنده مشکل یا ناراحتی داشته باشد.
زیاد اهل عکس نبود به‌ندرت پیش می‌آمد که عکس بگیرد، خیلی‌ها در جبهه مخالفش بودند شاید به جوانیش حسودی می‌کردند اما او با درایت و پشتکاری که داشت اعتماد فرمانده ابوحامد را جلب کرد و رضا را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد.
در میدان نبرد از هیچ خطری هراسی به دل نداشت یک بار از ناحیه بازو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. اما خم به ابرو نیاورد چرا که حتی برای مداوا و بهبودی هم به مرخصی نرفت. از هیچ یک از کارهایش برای خانواده تعریف نمی‌کرد تا مبادا مادر نگران شود.
حالا در خانه مراعات حال مادر را می‌کرد اما حتی به دوستان نزدیکش هم چیزی نمی‌گفت به آن‌ها گفته بود که در آنجا آبدارچی است.
همیشه آماده دفاع
عباس بخشی، برادر شهید بخشی تعریف می‌کرد: یک بار که به مرخصی آمده بود. من در منزل تنها بودم و وقتی رضا فهمید من تنها هستم به پیشم می‌آمد. من که متوجه رفتار عجیب رضا نمی‌شدم. او نیمه‌ها شب می‌آمد و بعد از مدت کوتاهی بیرون می‌رفت و تا دم اذان صبح باز نمی‌گشت. بعد از اذان صبح نیز دوباره می‌رفت. به ما نگفته بود که چه سمتی در سوریه دارد و ما فکر می‌کردیم او یک رزمنده ساده است، اما تازه وقتی شهید شد دانستیم که فرمانده تیپ فاطمیون است و بعد از آن بود که من با پرس‌وجو از هم‌رزمانش دلیل رفتار عجیب او را فهمیدم، رضا در سوریه هم همینطور بود، دوستانش می‌گفتند اکثراً چشمانش از بی‌خوابی سرخ بود؛ چراکه هرشب همین کار را می‌کرد و او با این رفتارش همیشه آماده مقابله با دشمن بود و وقتی که بازگشته بود هم به این رفتار ادامه می‌داد تا آمادگی خود را از دست ندهد و برای بازگشت آماده باشد و برنامه‌هایش بهم نخورد.
کسی چه ندانست کی خدا صدایت را شنید
شھید رضا بخشی در همان شب و روزهای اعتکاف‌های عاشقانه‌اش در حرم مطھر رضوی برگزیده شد و یا شاید در شب و روزهای محرم دوران 14 سالگی‌اش که با چه عشقی و حالی مداحی می‌کرد؛ در مسجد محل و یا شاید در عھد و پیمانی که در کاروان راهیان نور با شھدای هشت سال دفاع مقدس بسته بود. فقط خدا می‌داند.
همیشه اولین کاری که بعد از آمدن از سوریه می‌کرد این بود که هنوز وسایلش را بر زمین نگذاشته به حرم مطهر رضوی می‌رفت و با حال و هوایی ویژه زیارت امین الله می‌خواند.
او خود را برای ادامه دادن تحصیلاتش در مقطع دکتری در رشته دانشگاهی‌اش، حقوق آماده می‌کرد؛ ناگفته نماند که موضوع پایان نامه ارشدش را تحولات پیرامون سوریه انتخاب کرده بود.
مادرش هیچ‌گاه صورتش را هنگام خداحافظی نمی‌بوسید؛ چون فکر می‌کرد اگر صورت مسافر را ببوسد دیر باز می‌گردد و برگشتنش طولانی می‌شود.

آبدارچی فرمانده، خود فرمانده بود/ دانشجوی نخبه که به جای روسیه به سوریه رفت

فراموش نکنی قول دادی یک هفته بعد برگردی
بار آخری که رفت به مادر قول داده بود که دو هفته‌ای برگردد؛ واقعاً درست گفته‌اند که مرد است و قولش و به قولش عمل کرد و درست دو هفته بعد در سن 27 سالگی روز شنبه 9 اسفندماه سال 1393 و در حال و هوای ایام فاطمیه در درگیری با تروریست‌های تکفیری در جریان عملیات آزادسازی تل قرین در حومه درعا دعوت حق را لبیک گفت و در کنار فرمانده ابوحامد، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
شهید بخشی اگرچه دکتری حقوق را نگرفت اما مدرک و مدرجی بالاتر از آن را از دستان باکفایت حضرت زینب کبری(س) گرفت. وی همچون حضرت عباس(ع) دستش را فدا کرد، به قول خودش دست و پا که سھل است جان و سرمان به فدای حضرت زینب(س)؛ وقتی که خبر شھادتش را به خانواده دادند، گفتند بنویسید سردار رضا بخشی(فاتح). خبر شھادتش همانند مھربانی‌هایش خانواده را غافلگیر کرد، ای کاش مثل همان لحظات قبل از شھادتت که به دوستانت گفتی با من عکس بگیرید و مرا در آغوش بکشید که دیگر مرا نمی‌بینید. لحظه‌ای که با خانواده‌ات هم خداحافظی کردی به آن‌ھا نیز می‌گفتی تا که مادرت برای اولین بار و آخرین بار بوسه‌ای بر گونه‌هایت می‌زد، که تو خود می‌دانستی که زود برمی‌گردی.
روحت شاد، راهت پر رهرو و یادت همیشه گرامی، ای فاتح جبهه‌های غیرت و مردانگی.

captcha