به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، در ابتدای این نشست علمی که امروز 6دی ماه برگزار شد، حجتالاسلام والمسلمین پیروزمند ارایه دهنده نظریه با اشاره به ساختار مقاله و نظریه خود گفت: تحول در علم، فقط به تحول در محتوا نیست؛ محتوا، گزارهها و نظریههایی است که در علم داد و ستد میشود و تغییر میکند؛ دلیل این امر نیز آن است که از موضوع مدیریت دانش به این مساله نگاه میکنیم؛ یکی از شئون این مساله، بررسی مساله مدیریت محتوا است که در کنار این باید به بحث سازمان و برنامه تحول پرداخت.
وی بیان کرد: تحول علم، یک پدیده اجتماعی است؛ در عین اینکه مطلقا مدیریت پذیر نیست ولی برای بخشی که مدیریت پذیر است، الگویی جامع تعریف میکنیم که هر یک از این موضوعات، دارای نظام پرسش خواهند بود؛ در این بین، الگوی پیشنهای نیز باید ترسیم شود.
در ادامه این نشست علمی، حجتالاسلام والمسلمین عباسی در مقام ناقد این نظریه گفت: نظریاتی که در عرصه اسلامی سازی علوم انسانی تولید میشود باید در عرصه مدیریت راهگشا و برنامه باشد.
وی افزود: پیچیدگیهایی که در برخی از این مدلها وجود دارد هم مدیران را نسبت به این برنامه بی رغبت می کند و هم اینکه پاسخ تازه و نو برای ابهامات ارایه نمیکنند و کارآمدی خود را نیز اثبات نمیکنند؛ مدیرانی که به دنبال تحول در علوم انسانی هستند به دنبال نظریات کارآمد هستند.
معاون پژوهش جامعة المصطفی(ص) بیان کرد: سادگی نظریات، همیشه از مهمترین ویژگیهای کارآمدی آنها به شمار میرود؛ به طور کلی یک نظریه که به شکل ساده بیان میشود، راه خود را بهتر پیدا میکند؛ استفاده از ماتریسها و پارامترهای سه بعدی هندسی اقلیدسی در نظریات علوم انسانی از کارآمدی این نظریات میکاهد.
وی گفت: این گونه نظریات نتوانسته است با جامعه علمی بیرونی یک تفاهم ایجاد کند؛ برخی از این نهادهای علمی، کارهای فاخری انجام میدهند ولی متاسفانه به دلیل همین تکلفها نتوانستهاند با جامعه علمی بیرونی به یک تفاهم برسند.
عباسی اظهارکرد: یکی از مشکلات نظریه چگونگی اسلامی سازی علوم انسانی دکتر پیروزمند نیز همین مساله است که این نظریه دچار تکلف فراوان و سه بعدی است؛ یعنی به دلیل اینکه حتما همه مسایل را در سه قالب بچیند تمام مولفهها را در سه عامل قرار داده است.
در ادامه این نشست، محمد فتحعلی خانی به عنوان ناقد دوم این نشست گفت: در این نظریه از بحث مدیریت تحول، سخن به میان آمد؛ ولی باید مشخص شود که منظور از این مدیریت تحول علوم انسانی چیست؛ باید مشخص شود که آیا این مدیریت یک علم، فن یا هنر است؟ اگر آن را علم بنامیم باید آن را به مانند مطالعه هر پدیده اجتماعی دانسته و با دادههای مشخص مقایسه کنیم.
وی افزود: شأن نظریه علمی نیازمند جمع آوری اطلاعات به شکل میدانی و علوم اجتماعی است؛ مدیریت تحول علم در نزد نظریه پرداز از جنس علم نیست و مهندسی میخواهد؛ اگر بگوییم که این امر یک طراحی براساس ارزشها و اهداف است، می توان یک نقشه ذهنی را در کار مقدم داشت و بعد به سراغ محیط و موضوع رفت.
فتحعلی خانی اظهارکرد: سپس این سوال مطرح میشود که آیا این کار از زمره علوم مهندسی است که اگر اینگونه باشد باید از طریق مطالعات میدانی و محیطی این کار انجام شود و در پیش، هیچ داوری نمیتوان نسبت به این مساله داشت.
وی گفت: اگر مدیریت تحول علوم انسانی به علوم اسلامی هنر باشد باید گفت که هنر مسبوق به یک تجربه زیبایی است که میل به انتقال به افرادی دارد که میخواهند در این تجربه شریک باشند؛ در کل باید مشخص شود که مدیریت تحول علوم انسانی کدام یک از انواع علوم راهبردی و کاربردی و بنیادین است.