به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، رضا اسماعیلی، از شاعران انقلاب، به مناسبت درگذشت احمد عزیزی یادداشتی را به روح پرفتوح آن شاعر آئینی تقدیم کرد. وی در این یادداشت بر ابعاد شخصیت احمد عزیزی پرداخته است. مشروح این یادداشت در ادامه آمده است:
احمد عزیزی از شاعران آیینی نسل اول انقلاب و همراه و همنفس بزرگانی چون سلمان هراتی، سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، نصرالله مردانی و سپیده کاشانی بود. شاعری که نامش بیشتر با مثنویهای درخشان و نثرهای عرفانیاش که به «شطحیات» معروف است در اذهان تداعی میشود. مثنویهایی با طراوت، جاندار و «از جنس زمان» و
شطحیاتی برخوردار از رگههای ناب عرفانی.
سرودههای دینی و آیینی احمد عزیزی - جز موارد معدودی که قابل ارفاق و اغماض است - مُلهم و منبعث از آموزههای اصیل وحیانی و قرآنی است. این شاعر انقلاب متأثر از شخصیتهایی همچون حضرت امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید دکتر بهشتی و آیتالله مفتح بود. او شاعری بود که در جلسات بسیاری از عالمان دینی شرکت میکرد و از مباحث علمی و فلسفی آنان بهره میبرد که از جمله آنها میتوان به حضور در جلسات درس عالم و فیلسوف برجسته «علامه جعفری» اشاره کرد. از همین رو تاأثیرپذیری او از منظومه فکری و فلسفی این بزرگان طبیعی است.
احمدعزیزی سعی میکرد وقتی از اسلام و بزرگان دینی صحبت میکند، از دایره ادب و آداب دینی پا را بیرون نگذارد و تصویرگری سیمای خاندان رسالت منطبق بر آموزههای دینی باشد. به همین خاطر اشعار آیینی او فقط توصیف و صنعتگری صرف نیست، بلکه ریشه در اندیشه ناب اسلامی و جوهره معرفت دینی دارد.
احمدعزیزی، عصارهای از نبوغ و خلاقیت ادبی بود. برخورداری از «دانش و بینش» ادبی گسترده و همنشینی و همنفسی با علمای دینی، فلاسفه و عرفای روشناندیش، راز و رمز خلاقیت و نوآوریهای زبانی او در عرصه شعر بود. عزیزی چشمهایش را در زمزم خلاقیت شسته بود و جهان را جور دیگر میدید. بدیهی است که تازگی زبان، تازگی جهان را به همراه میآورد و شاعر را از فرو افتادن در دایره «تکرار و تقلید» حفظ میکند و موجد خلاقیت میشود.
او با مجموعه شعر «کفشهای مکاشفه» در دهه 60 به شهرت رسید و به شایستگی توانست خود را بهعنوان شاعری توانمند، جسور، خلاق، نوآور و مضمونیاب به جامعه ادبی معرفی کند. احمد عزیزی بعد از چاپ این دفتر به پدیدهای تبدیل شد که نگاه بسیاری از منتقدین و شعرا را متوجه خود کرد. وی علیرغم بسیاری از شاعران هم نسل خود در دهه 60 که به خاطر دغدغههای انقلابی و اجتماعی به معناگرایی مطلق گرایش داشتند و از پرداختن به سایر مؤلفههای ادبی از جمله تصویر و تخیل غافل بودند، با خلق و آفرینش مثنویهایی دیگرگون و سرشار از مضامین و ترکیبات نو و بدیع و آمیخته با عناصر خیال، از آغاز در مسیر شاعرانگی گام برداشت.
مثنویهایی با هویتی مستقل که اثر انگشت شاعر را بر پیکره خود دارند. البته تأثیرپذیری احمد عزیزی از شاعرانی همچون بیدل و سهراب سپهری قابل انکار نیست، ولی این تأثیرپذیری همچون تأثیرپذیری حافظ از متقدمین و معاصرین خویش مثبت و ایجابی است و چیزی از ارزشهای ادبی او نمیکاهد. شاعرانگی عزیزی با چاپ مجموعه شعرهایی چون «روستای فطرت» و «شرجی آواز» سیر صعودی خود را ادامه داد. در این مجموعهها رفتار شاعر با زبان، رفتاری خلاقانه و فراهنجار است، ولی در مجموعههای بعدی رفتار شاعر با زبان به رفتاری محافظهکارانه و هنجاری تبدیل شد و شاعر تا حدی از قله خلاقیت و نوآوری به دامنههای تکرار و تقلید فرو افتاد.
شاعری فطری و مردمگرا
احمد عزیزی شاعری فطری و مردمگرا بود. از همین رو حضور مردم کوچه و بازار در شعرش حضوری کاملاً ملموس و عینی است. او با وقوف به این معنا که مردم زمانه ما از شاعری که خود را معاصر میداند، شعری را طلب میکنند که آئینه تمامنمای شادیها، غمها و دغدغههای آنان باشد، دست شعر خود را گرفت و به میان مردم کوچه و بازار برد تا با مردم حشر و نشر داشته باشد و با آنان نشست و برخاست کند. رمز موفقیت اکثر اشعاری نیز که بعد از انقلاب مقبول مردم واقع شدند، چیزی جز این نمیتواند باشد؛ هر چند این اشعار در نظر ادیبان کهناندیش از دایره تعریف شعر خارج باشند.
رفتار او با زبان، رفتاری ساده، صمیمی و بیتکلف بود. از همین رو، وی تراوشات ذهنی خود را - بیهیچ گونه دخل و تصرف و ویرایشی - روی کاغذ میپراکند و هرگز بعد از سرودن یک شعر، دغدغه بازبینی و بازنویسی آن را در ذهن نمیپروراند. او بر سفره شعر خود به همه کلمات - بیهیچ تقدم و تأخری - فراخوان حضور میداد و هیچ کلمهای را از آمدن بر این سفره محروم نمیکرد. شاید راز موفقیت او نیز در این سعه صدر ادبی باشد. البته این فرمولی است که پیشتر توسط بنیانگذار شعر نو(نیما یوشیج) عرضه شده و مورد استقبال شاعران قرار گرفته بود. نیما بر این اعتقاد و باور پای میفشرد که شاعر در هنگام سرایش، باید به همه کلمات بار عام دهد و دست رد بر سینه هیچ کلمهای نزند تا شعرش به زبان گفتار و طبیعت صمیمی زبان نزدیکتر شود. عزیزی نیز در شعرهای خود به طور کامل از این اصل بهره برد و دروازههای شعرش را با سخاوت تمام به روی همه کلمات باز گذاشت:
(خواب میخک، شعر «سفرنامه خواب»)
(شرجی آواز، شعر «قتل بید»)
(کفشهای مکاشفه، شعر «سفرنامه خواب»)
(خواب میخک، شعر «پس از بوسه باران»)
(شرجی آواز، شعر «قتل بید»)
فراز و فرود در شعر عزیزی
(خواب میخک، شعر «صد چمن ادراک»)
(کفشهای مکاشفه، شعر «ذرهبین ظهور»)
(خواب میخک، شعر «ای دیوار ندبه»)
(خواب میخک، شعر «ذرهبین ظهور»)
همچنان که در آغاز اشاره شد، عزیزی شاعری مثنوی سراست. او در این عرصه بیش از عرصههای دیگر درخشیده و به شایستگی توانسته خلاقیتها و توانمندیهای ادبی خود را به منصه ظهور برساند. شاهد مثال نیز چاپ گزیده اشعار ایشان است که در بردارنده گزیده مثنویهای اوست و در آن هیچ نمونهای از دیگر آثار وی که در سایر قالبهای ادبی سروده، ارائه نشده است.
شروع خلاقانه، پايان محافظهکارانه
نکته عجيبي که در کارنامه شاعری عزيزی ديده میشود – بر خلاف بسياری از شاعران – شروع خلاقانه و پايان محافظهکارانه و منفعلانه است! به اين معنا که عزيزی در آغاز راه شاعری، با نبوغ و خلاقيتی غيرقابل تصور در صحنه حاضر میشود و آثار ماندگاری چون: کفشهای مکاشفه، روستای فطرت و شرجی آواز را خلق میکند، ولی هر چه که به پيش میرود از خلاقيت باز میماند و در پيله تکرار و تقليد میخزد که نمونه بارز آن مجموعه شعر «از ولايت باران» است که يک دهه بعد از «کفشهای مکاشفه» چاپ شده است و به جرأت میتوان گفت که اين دفتر در مقايسه با کارهای آغازين او، مجموعهای متوسط و معمولی است.
عزيزی در کارهای متأخر خويش – به خاطر گرايش به عرفان و فلسفه – با زبانی کهنه و سنتی، بيشتر به استقبال و تضمين آثار شاعران متقدم میپردازد.
من زماني را به ياد دارم که عزيزي هر روز به استقبال يکی از غزلهای حافظ میرفت و غزلهايش نيز به صورت روزانه در ستون ثابتي که روزنامه کيهان به همين منظور به او اختصاص داده بود چاپ میشد. بعدها شنيدم که مجموعه اين غزلها در دفتری با عنوان «غزالستان» چاپ و منتشر شده است و اين هم نمونهای از غزلهای اين دفتر :
(غزالستان/استقبال از غزلهای حافظ)
یاد و خاطرهاش گرامی باد.