کد خبر: 3598152
تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۴:۴۲

تشبه حضرت مهدی(عج) به یوسف پیامبر(ع) در هنر نقالی دینی

گروه هنر: از مجموع موضوعاتی که در هنر نقالی با محوریت پرداختن به شخصیت و زندگی حضرت قائم(عج) می‌تواند به آن برای جذب مخاطب به مجلس نقالی مفید باشد، شبیه کردن آن حضرت به شخصیت حضرت یوسف(ع) و ماجراهای واقع شده بر اوست.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) هنر نقالی از دیرباز علاوه بر نقل داستان‌های کهن ایرانی و ملی در خدمت بیان روایات تاریخی و به ویژه دینی بوده است و هنرمند نقال با استناد به مکتوبات و اسناد تاریخی منقول از سوی بسیاری از مورخین طراز اول تاریخ اسلام سعی در تبدیل آنها به زبان روایت و نمایش به منظور درک و فهم بیشتر مخاطبان خود داشته‌اند.

از جمله موضوعاتی که دستمایه کار نقالی قرار گرفته و در زمینه اجرای این هنر بسیار کاربرد دارد، منجی آخرالزمان و به شکل ویژه مهدی موعود(عج) است که در این زمینه خاص حوادث و وقایع مرتبط با زندگی پدر بزرگوارشان، امام حسن عسگری(ع)، ماجرای ازدواج ایشان با ملیکای رومی و تولد آن حضرت، سال‌های پایانی عمر شریف آن حضرت، نمازگزاران حضرت صاحب الزمان(عج) در طفولیت بر پیکر مطهر پدر، غیبت صغری و ماجرای انتصاب افرادی تحت عنوان نواب اربعه از سایر وقایع در جریان یک مجلس نقالی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

به این خاطر با ابوالفضل ورمرزیار؛ هنرمند پیشکسوت نقالی و پرده‌خوانی و محقق و پژوهشگر در زمینه اسناد و تاریخ اسلامی گفت‌و‌گویی ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

ـ مهمترین مسئله‌ای که در زمینه پرداختن هنر نقالی در نقل روایات مرتبط با امام زمان(عج) وجود دارد را اشاره کنید؟

معمولاً در مورد زندگی حضرت حجت(عج) کمتر مدارکی وجود دارد که پرداختی مستقیم به ایشان داشته باشند و ذکر فضایل و مناقب آن حضرت به صورت مشخص از حوادث و رویدادهای پیرامونی آن بزرگوار استنتاج می‌شود. کرامات و ویژگی‌های شخصی حضرت در نقل قول اصحاب ایشان و مشخصاً نواب اربعه در دوران غیبت صغری که پشت سر هم به این افتخار نائل می‌شوند که ارتباطی مخفیانه با آن حضرت داشته باشند، مشهود است و در کتب تاریخی به آنها اشاره شده است. اما به طور مشخص به فرازهایی از زندگی پربرکت ایشان که بتوان اشاره کرد و جنبه‌های نمایشی و روایتی فراوانی در آن وجود دارد و مورد استقبال و توجه مخاطبان در مجالس نقل و نمایش‌های آئینی قرار خواهد گرفت شاید یکی از بارزترین آنها قائله جعفر کذاب؛ عموی حضرت قائم(عج) که پس از به شهادت رسیدن امام حسن عسگری(ع) خود را محق در زمینه امامت دانسته و قصد نمازگزاردن بر  پیکر مطهر آن حضرت را داشت تا به این واسطه خود را جانشین ایشان معرفی کند و امام زمان(عج) با وجود صغر سن در آن زمان، این توطئه را خنثی می‌سازند.

ـ در زمینه هنر نقالی با محوریت پرداختن به شخصیت و فضایل حضرت حجت(عج) بیشتر چه مسائلی را مورد نظر قرار می‌دهید؟

یکی از شگردهای هنر نقالی در روند نقل یک ماجرا گریزهایی است که نقال ضمن روایت اصل ماجرا به داستان و قصه‌های دیگری می‌زند که مشابهت‌هایی با ماجرای اصلی دارند و به این شکل با رفت و آمدی که در روایت خود دارد ضمن آماده نگه داشتن ذهن مخاطب و دور کردن او از خستگی و کسالت، حس کنجکاوی او را نیز در جریان این تعلیق نمایشی برخواهد انگیخت.

در مورد حضرت قائم(عج) معمولاً تشابهی که میان این حضرت با یوسف پیامبر(ع) وجود دارد ملاک نظر قرار می‌گیرد و مشهورترین آنها اینکه به هر حال سالیان متمادی است که چشمان مشتاق محبان آن حضرت از دیدن رخ زیبا و پیامبرگونه آن حضرت بی‌بهره اما همچنان عطش‌آلود است همچون یعقوب نبی(ع) که سالیان سال از فراق فرزندش گریست و مویه کرد تا آنکه بالاخره به دیدار پسر نائل شد؛ ما نیز اگر در فراق بقیة‌الله دل نگران و افسرده هستیم اما از آنجا که می‌دانیم بالاخره آن حضرت ظهور خواهد کرد در این امر هیچ‌گاه مأیوس و دلسرد نیستیم و انتظار فرج می‌کشیم.

صرف‌نظر از این مسئله امر دیگری که موجب می‌شود تشابهی میان آن حضرت با یوسف پیامبر(ع) وجود داشته باشد، جایی است که معمولاً به دلایلی از جمله ارتکاب به گناه در مقابل چشمان مردم قرار می‌گیرد و موجب می‌شود که با وجود اینکه آن حضرت در میان ما حاضر و ناظر هستند، از درک وجودی ایشان محروم باشیم، همچون یوسف پیامبر(ع) که زمانی که به عزیزی مصر رسید برادران که برای دریافت آذوقه در دوران قحطی به محضرش رسیدند اما نتوانستند این درک را داشته باشند که او برادری است که سال‌ها پیش در دوران کودکی او را مورد ظلم و نابرادری خود قرار داده‌اند.

ـ از جمله دیگر ویژگی‌هایی که می‌توان در مورد شخصیت حضرت حجت(عج) بدان قائل شد و مثلاً در اجرای برنامه‌های هنری آن را مورد توجه قرار داد به چه موارد دیگری می‌توان اشاره کرد؟

موضوع منجی مسئله‌ای نیست که تنها به دین اسلام و تفکر شیعی مربوط باشد، اغلب ادیان به آن قائل‌اند و حتی شاید جالب باشد که بگویم حتی مکاتب شرک‌‎آمیز نیز برای خود منجی به معنای فردی که آنها را از ورطه مسائل مصیبت‌بار انسانی نجات دهند در نظر گرفته و به آن اعتقاد دارند. دین زرتشت قائل به منجی تحت عنوان «سوشیانس» است و سایر ادیان نیز به همین ترتیب.

با این وجود به جرئت می‌توانم بگویم که تفاوتی ماهوی میان منجی منطبق با تفکر شیعی با سایر مکاتب اندیشه‌ای و ادیان مختلف وجود دارد و آن اینکه مهدی موعود(عج) حتی در زمان غیبت نیز فعال بوده و این‌گونه نیست که در دورانی که به ظاهر از انظار به دور هستند منفعل باشند؛ همچون سایر منجیان که انتظار آنها را پیروانشان می‌کشند تا مگر آمده و آنگاه فریادرس باشند؛ امام زمان(عج) در دوران غیبت خود به امورات شیعیان رسیدگی می‌کنند، ناظر بر اعمال و سکنات بندگان خود هستند و اثرات وضعی و عملی نیز بر اوضاع و احوال آنها می‌گذارند و این نکته حائز اهمیتی است که باید به آن در روایت‌های نمایشی و هنری بیش از پیش توجه کرد.

ـ در ابتدای بحث به این مورد اشاره کردید که با وجود کمبود در زمینه منابعی که مستقیم به شخصیت و زندگی حضرت قائم(عج) اشاره دارند اما از حوادث و رویدادهای تاریخی پیرامون می‌توان به موضوع اصلی رسید، این منابع چقدر غنی است؟

بسیار زیاد، ما به طور مثال می‌توانیم در نقل روایت ماجرای علی بن مهزیار اهوازی را مورد توجه قرار دهیم و موارد بسیاری که شاید ذکر آنها از حوصله شما خارج باشد؛ حتی احوال و روزگار برخی را که در زمان غیبت مفتخر به درک محضر آن حضرت شده‌اند را نیز در مکتوبات فراوانی در اختیار داریم که به طور مثال به چنان مراتبی الهی دست پیدا کرده است که چشمانش به سیمای نورانی آن حضرت منور شده هر چند که باید به این موضوع توجه کرد که هر کسی این ادعا را داشت که توانسته به محضر آن حضرت شرفیاب شود قطعاً کذاب است و خود نباید این ادعا را داشته باشد و این مسئله تنها از طریق اطرافیان که متوجه تغییر حالات فرد مورد نظر می‌شوند که همراه با یک انقلاب درونی و ظاهری است قابل  اثبات است.

امیر سجاد دبیریان

captcha