مهدی کلباسی، فرزند محمدعلی کلباسی، داماد علامه امینی در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) به بیان خاطراتی از
شخصیت علامه امینی پرداخت. وی در خصوص علت نگارش کتاب الغدیر و پرداختن به موضوع
امامت توسط علامه امینی گفت: مرحوم علامه در تبریز بودند. ایشان دومرتبه به نجف
رفتند؛ یکبار قبل از ازدواج، یکبار بعد از ازدواج. بار اول که ایشان به نجف رفتند
و از کتابخانههای آنجا دیدن کردند ، متوجه شدند که درباره شخصیت امیرالمومنین(ع) خیلی
در کتابخانهها کار نشده است. این یکی از علل نگارش الغدیر است. علت دیگر این است
که ایشان خواب دیده بودند که رفته بودند
محضر امیرالمومنین(ع). وقتی وارد محضر ایشان میشوند مشاهده میکنند اطراف خانه
امیرالمومنین(ع) چندان تمیز نیست. علامه همان جا عبایش را از روی دوشش بر میدارد
و بیرونی منزل حضرت را با عبای خود تمیز میکند. این دو موضوع را بنده از داییام،
حاجآقا رضا امینی چندین بار شنیده بودم.
وی در خصوص خود کتاب الغدیر اظهار کرد: کتاب الغدیر
کلیه منابعش از اهل سنت است. مرحوم علامه میگفتند این کار بدین معنا نیست که ما
شیعیان نتوانیم از کتابهای خودمان استفاده بکنیم. بخاطر این که ما بخواهیم
استدلالی علیه اهل سنت اقامه کنیم باید از منابع خودشان باشد. در اوایل نگارش این
کتاب، علامه اردوبادی برای قسمت بندی جلدهای
اول با ایشان همکاری داشتند.
وی در ادامه به بیان خاطرات خود پرداخت و گفت: خاطرات
خیلی زیاد است. در سایت رسمی ما بخشی از آنها را نوشتهایم. اما خاطرهای که خیلی
برای ما ارزش دارد ماجرای شیعه شدن وزیر فرهنگ عراق است. وزیر فرهنگ عراق سنی بوده
و یک پسری داشته که هرچه معالجهاش میکردند جواب نمیگرفته. بعد برای علامه امینی
نامه مینویسد که اگر علی بن ابی طالب شما خلیفه بلافصل پیغمبر است باید فرزند مرا
شفا بدهد. این نامه به دست مرحوم علامه میرسد. ایشان میروند به حرم
امیرالمومنین(ع) و چه صحبتی میشود را کسی خبر ندارد. بعد برمیگردند به منزل و
نامه مینویسند برای وزیر عراق که بچه تو شفا پیدا کرده. وزیر فرهنگ تا نامه را میخواند
میبیند پسرش شفا پیدا کرده و خیلی خوب شده است.
کلباسی افزود: وزیر عراق مجدد نامه میفرستد برای
مرحوم علامه و میگوید پسر من شفا پیدا کرده و بنده میخواهم شیعه بشوم اما نمیتوانم.
مرحوم علامه مجدد میروند حرم و باز میگردند و نامه مینویسند که شما شیعه بشوید
هچ مشکلی پیش نمیآید. در نهایت خودش و افراد قبیلهاش که حدود 30 هزار نفر بودند
با این ماجرا شیعه میشود. برخی از این نامهها موجود است. یکسری از یادداشتها و
دست خطهای علامه در کتابخانه علامه امینی در نجف نگهداری میشود.
وی اضافه کرد: یک خاطره دیگر را مرحوم آقا عزیز
طباطبایی نقل کردند. زمانی میخواستند کتاب الغدیر را چاپ بکنند، به ایشان کاغذ نمیدانند.
مرحوم علامه دومرتبه به اداره ارشاد عراق میروند. آقاعزیز طباطبایی میگفت من
خودم از مرحوم علامه شنیده بودم که به هرکسی یک بند کاغذ میدادند. وقتی علامه برای
چاپ الغدیر درخواست کاغذ میدهد، از ایشان میپرسند شما چقدر کاغذ میخواهی؟ ایشان
میگویند من 8 بند کاغذ میخواهم. سریعا 8 بند کاغذ برای ایشان میفرستند. کلا در
نگارش و چاپ کتاب الغدیر عنایات امیرالمومنین(ع) مشهود است.
وی در خصوص ویژگیهای اخلاقی علامه امینی خاطر نشان
کرد: ایشان در خانواده خیلی گرم بودند. بنده از مادرم شنیدم که ایشان در خانواده
خیلی گرم میگرفتند و با بچهها خیلی مأنوس بودند. از مادرم شنیدم که در طول ماه
مبارک رمضان 15 دوره قرآن را ختم میکردند. 14 دوره را به چهارده معصوم هدیه میکردند
و یکی را هم به روح پدر و مادرشان. یکی دیگر از ویژگیهای علامه این بود که در
ایام شهادت اهل بیت(ع)، هنگام روضه خوانی گریههای خیلی صدادار و بلندی داشتند.
خود مرحوم علامه در ایام شهادت حضرت زهرا(س) روضه میگرفتند و در آن ایام خیلی
گریه میکردند و ضجه میزدند. نکته دیگر این که مادرم میگفت من وقتی میخواستم
ازدواج بکنم ایشان خیلی تأکید داشت که زیاد به شوهرت سخت نگیر و مراعات کن، همه
چیز با توکل درست میشود.
نوه علامه امینی در رابطه با صحت و سقم این مطلب که
علامه امینی در یک ماه رمضان به مدت 30 شب، هرشب هزار رکعت نماز خواندند، گفت: این
مطلب صحت دارد. اما صحبتهای دیگری هست که به ایشان نسبت میدهند و صحت ندارد. مثل این که علامه گفته است هرکس
بعد از صلوات، «وعجّل فرجهم» بگوید او را در ثواب الغدیر شریک میکنم. این مطلب
صحت ندارد. خود بیت ایشان هم این را تکذیب کرده است. ما از قول امام جعفر صادق(ع)
روایت داریم که هرکس پس از صلوات «وعجّل فرجهم» بنویسد چقدر ثواب دارد. باید این
مطلب از قول امام صادق(ع) نقل شود و نه از قول علامه امینی.
وی به عنوان روایت مستندی از وضعیت علامه امینی پس
از فوت ایشان، به ذکر این خاطره پرداخت: خواب خیلی مستندی که از بعد فوت علامه
امینی موجود باشد، از طرف آیتالله بحرالعلوم نقل شده است. ایشان برای خود پسر
علامه تعریف کرده بود که خیلی دوست داشته ببیند باتوجه به این همه تلاشهایی که
علامه امینی در دفاع از اهل بیت(ع) کرده است، امیرالمومنین(ع) چگونه مزد زحمات او
را میدهد. لذا میگوید یک شب در عالم خواب دیدم که جمعیت خیلی زیادی جمع شدند.
پرسیدم چه خبر است؟ گفتند صحرای محشر است و امیرالمومنین(ع) دارد شیعیان خودش را
از آب کوثر سیراب میکند. در همان حال که ایستاده بودم دیدم یک همهمهای راه
افتاد. گفتند علامه امینی صاحب الغدیر دارد میآید.
وی افزود: پیش خودم گفتم الآن بهترین فرصت است که
ببینم امیرالمومنین(ع) چگونه مزد ایشان را میدهد. میگوید همینطور که راه باز شد
و علامه امینی به سمت حوض کوثر رفت، امیرالمومنین(ع) تمام کاسهها و ظروفی که با
آن به شیعیان آب میدادند را کنار گذاشتند، آستینشهایشان را بالا زدند و با دو
دست، به روی صورت علامه آب میریختند و میفرمودند خدا رویت را سفید کند که روی ما
را سفید کردی. این ماجرایی بود که آیتالله بحرالعلوم در خواب دیده بود.