شعرهای «حسان»؛ زمزمه‌ای ملی/ شأن نزول «آمدم ای شاه پناهم بده» چه بود
کد خبر: 3668725
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۸
محدثی خراسانی عنوان کرد:

شعرهای «حسان»؛ زمزمه‌ای ملی/ شأن نزول «آمدم ای شاه پناهم بده» چه بود

گروه ادب: یکی از شعرای کشورمان شعرهای «حسان» را زمزمه‌ای ملی توصیف کرد و گفت: درآمیختگی شناخت با محبت خالصانه نسبت به اهل بیت(ع)، قرآن و اسلام، این توفیق را برای ایشان رقم زد و سبب ماندگاری شعرهایش شد.

مصطفی محدثی خراسانی، از شعرای کشورمان در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) درباره ویژگی‌های شعر استاد حبیب الله چایچیان و دلیل ماندگاری شعرهای آن مرحوم گفت: یکی از دلایل اقبال توده‌های مردم به شعر حسان این است که وی از میان مردم برآمد و با احساس مردم و دغدغه‌ها و محبت آنها آشنا بود و نبض مردم در دستش بود و از این نظر توانست با زبانی حرف بزند که در دل مردم بنشیند.
وی افزود: سال‌هاست که شعرهای ایشان زمزمه مردم بود و تبدیل به زمزمه ملی شده است، به این معنی که به هر ایرانی اگر بگویید «امشب شهادتنامه عشاق امضا می‌شود» آن را ادامه داده و زمزمه می‌کنند و یا «آمدم ای شاه پناهم بده» برای همگان آشناست. اینها نشان‌دهنده مردمی بودن شاعر است.
محدثی خراسانی ادامه داد: درآمیختگی این شناخت با محبت خالصانه نسبت به اهل بیت(ع)، قرآن و اسلام، این توفیق را برای ایشان رقم زد و سبب ماندگاری شعرهایش شد.
وی در ادامه خاطره‌ای از مرحوم چایچیان را نقل کرد و گفت: حدود دو سال پیش مراسم بزرگداشتی برای استاد حسان، در مؤسسه رسانه‌ای اوج برگزار شد که من توفیق داشتم و مجری آن برنامه بودم و خاطرات خوبی در این برنامه برایم مانده است، استاد، برخی اوقات درباره شأن نزول شعرهایش سخن می‌گفت که یک بار درباره شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» می‌گفت، مادرم بیماری سختی داشت، به حرم امام رضا مشرف شدیم و تا چشمم به حرم و بارگاه امام رضا افتاد، ناخودآگاه این شعر بر زبانم جاری شد و در مدتی که مشغول زیارت بودم آن را به اتمام رساندم و این شعر زبان حال مادرم در روزهای پایانی عمرش است.
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بی‌خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبک خیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جان‌سوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین منند
بی‌کسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای «حسان»
از تو اگر هم که نخواهم بده
captcha