به گزارش خبرنگار ایکنا؛ همایش «آنان که میاندیشند» با محوریت بازخوانی و بررسی آرا و اندیشههای دکتر علی شریعتی، بعد از ظهر امروز دوشنبه، هفتم اسفندماه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، سالن ابن خلدون برگزار شد.
محسن حسام مظاهری، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی به عنوان یکی از سخنرانان این نشست با اشاره به خوانش شریعتی از تشیع بیان کرد: تفسیر شریعتی از دین، سیاسی است، او از چهرههای جریانی است که تحت عنوان اسلام سیاسی میشناسیم، لذا شناخت فهم شریعتی از تشیع مستلزم فهم اسلام سیاسی است که یک جریان مدرن است.
وی در ادامه افزود: یکی از خروجیهای این اسلامگرایی مدرن اسلام سیاسی میشود که در عین اختلافهایی که با یکدیگر دارند، اما اشتراک هایی نیز داشتهاند، یکی از اشتراکها این است که مدرن و جدید بوده و محصول جامعه مدرن هستند و اسلام سیاسی یک جریان واکنشی است، پرسش اصلی اسلام سیاسی نیز این است که چرا مسلمانان عقب ماندهاند و پاسخش نیز این است که دو عامل بیرونی و درونی در این مسأله موثر بودهاند، لذا مواجهه خود را با این دو جریان روشن میکند که عامل بیرونی استعمار و عامل درونی را ارتجاع میداند.
مظاهری تصریح کرد: اشتراک دوم جریانهای سیاسی اسلامی این است که تعریف از اسلام، یک تعریف جهان شمول است و دین را به عنوان دین کامل در باور مسلمانان، به عنوان منظومه جهان شمولی تلقی میکنند که فقط در پی تنظیم روابط فرد با خدا نیست، بلکه برای دنیا هم برنامه دارد و در اسلام انتظار میرود که اسلام این توان را دارد که برای تمام وجوده زیست بشری برنامه عمل داشته باشد و فقط مخصوص عبادت نیست. اسلام سیاسی یعنی به باور این گرایش، بین نهاد حمکرانی و اسلام پیوند وجود دارد.
وی در ادامه افزود: یکی از مسألههایی که در ادبیات اسلام سیاسی بدان پرداخته شده است، مسأله تطبیق دادن اسلام با مقتضیات روز است، بر خلاف جریان بنیاد گرایی، اسلام سیاسی مواجهه مثبتی با جهان مدرن دارد و پیشرفت دانش بشری را پذیرفته است و ادعا میکند که جامعه متجدد خلاهایی دارد و چون دین یک ایدئولوژی الهی بوده و منبعث از وحی است، آن ایراداتی که بشر با آن مواجه شده را این مکتب ندارد و ادعا میکند که تجدد را تکامل بخشیده نه این که آن را نفی کند.
مظاهری گفت: یکی از مسائلی که در دهههای 40 و 50 مطرح بوده، رفع تعارض دین و علم و تلاش برای علمی نشان دادن اسلام است که اسلام نه تنها تجدد را دارد، بلکه افزون بر آن هم دارد، لذا مواجهه اسلام سیاسی با تجدد، مواجهه مثبت است و اسلام سیاسی در جوامع مختلف نیز با تفاوتهایی همراه بوده است، در ایران هم سه جریان را شاهد بودهایم که عبارت از اسلام سیاسی راست یا لیبرال که نماینده آن بازرگان بود، اسلام سیاسی فقاهتی که امام خمینی بود و اسلام سیاسی چپ که نماینده آن شریعتی است.
وی در ادامه با اشاره به این نکته که خوانش شریعتی از اسلام چیست؟ بیان کرد: شریعتی خوانش جدیدی دارد و اسلام را به مثابه ایدئولوژی می داند که برنامه عمل است و نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خودش را دارد و در مقابل این اسلام، اسلام فرهنگ را میگذارد که ناظر به علم اسلامی اعم از فقه و حدیث و ... است.
مظاهری با اشاره به خروجی اسلام ایدئولوژیک بیان کرد: خروجی اسلام ایدئولوژیک مبارزه است و مثالش هم ابوذر است و خروجی اسلام فرهنگی نیز مجلسی و ... هستند، لذا تعریف مشخصی دارد که بین این دو تمایز قائل شده است و شریعتی خودش را مبلغ اسلام ایدئولوژیک میداند، به این معنا که نظامی است که میخواهد ارزشهای خودش را حاکم کند و در مقابل آن اسلام فرهنگی قرار میگیرد. در این آموزههای شریعتی یک نکته مهم وجود دارد و آن این که شریعتی باید در زمانه خودش خوانده شود، نمیتوان آثار او را منفک از زمینه زمانه خودش بخوانیم و به شناخت درستی نیز برسیم، شریعتی را در زمانه خودش اگر بخوانیم به شناخت درستی میرسیم.
وی در ادامه افزود: آثار او را نیز باید بر اساس تاریخ سخنرانیها و تاریخ نگارش مطالعه کرد و اگر اینطور شود شاهد این هستیم که وی از زمانه خود نیز اثر پذیرفته است و شاهد یک تغییر و تطور هستیم، شریعتی یک فرد ثابت نیست که همان طور مانده باشد، جلوتر که میآییم و تا آستانه درگذشت او که میرسیم رد پای تغییرات در اندیشههای او را میبینم و رابطه شریعتی و زمینه تاریخیاش یک رابطه رفت و برگشتی و دیالکتیکی است.
این پژوهشگر اجتماعی بیان کرد: انقلاب اسلامی مدیون شریعتی و ادبیاتی است که شریعتی تولید کرد، پس از درگذشت او این ادبیات از تشیع به کار ایران آمد و تا به امروز یکی از استوانههای اصلی روایت رسمی از دین است، اما این رابطه رفت و برگشتی است، هم بر زمانه خود اثر گذاشته و توانسته در تهییج دانشجویان به سمت دین موثر باشد و هم اثر پذیرفته است، زمانه او زمانهای است که دین در مهجوریت و در معرض اتهام است.
وی در ادامه تصریح کرد: شریعتی محصول بعد از کودتای 28 مرداد است و این که زمینه برای گرایشهای رادیکالتر فراهم شد، وی محصول بعد از خرداد سال 42 است که جریان مبارز سرکوب میشود و میدان برای جریانهای چپ رایج میشود. شریعتی در این فضا که بر پیشانی دین انگ ارتجاع خورده است، میخواهد بین اینها آشتی دهد، در عین حال شخصیت شریعتی متاثر از ادبیات سوسیالیستی است.
مظاهری بیان کرد: شریعتی لباس سوسیالیسم را بر قامت تشیع پوشاند و سعی کرد یک قرائت چپ که آن زمان خواهان داشت را عرضه کند و بسازد، اینجا و در خوانش شریعتی از تشیع با روایت مواجه هستیم، در اسلامیات شریعتی با یک روایت مواجه هستیم که به عنوان یک روایت پرداز روایت خود را سامان میدهد، روایتی که نیاز زمانه است، او میخواهد آگاهی رهایی بخش را بسازد و از تشیع این خوانش را ارئه میکند.
وی در ادامه افزود: شریعتی از تمام آموزههای شیعه تفسیر چپ گرایانه ارائه میکند، در تقسیم بندی که در تاریخ میکند تشیع تا پیش از رسیدن به حکومت را راستین میداند، خود تشیع در باور او، اسلام طبقه محروم است، انتظار منفی و مثبت را تعریف میکند، انتظار منفی به معنای تشیعی که بعد از به قدرت رسیدن مطرح میشود و در مقابل از انتظار مثبت سخن میکوید که مظهر اعتراض و نفی وضع موجود و حفظ توده دیندار در زمان غیبت است که در این زمان به تعبیر او مسئولیتهای شیعه کمتر نمیشود و بلکه بیشتر هم میشود. او از تقیه تعریف دیگری ارائه میکند، از تقیه به عنوان ابزار بقای جامعه اقلیتی یاد میکند و از اجتهاد به عنوان یک انقلاب دائمی سخن میگوید و تعبیر او از روحانیت نیز با تفکیک همراه است.
مظاهری بیان کرد: نکته مهم مواجهههایی است که با تاریخ شیعه دارد، یک مواجهه صفوی و علوی را دارد که علوی همان است که شناخت و عدل و شهادت و انسانیت و تقیه و مبارزه است و در مقابل، صفوی وجود دارد که شرک و گریه و جهل و تفرقه است. مثلا درمورد توسل، زیارت، شفاعت و عزاداری، در تمام اینها یک الگویی که الگوی دینداری عامیانه است را نقد و طرد میکند و به عنوان نمونه منحط شده تشیع میداند و در برابر آن تشع راستین را معرفی میکند.
وی در ادامه افزود: در قبال عاشورا روایت او، تفسیری سیاسی از عاشورا است، امروز برای ما این ادبیات آشنا است که عادت شده است، اما تعابیری مانند نهضت حسینی و یا سیاست حسینی تعبیر متاخر است، آنچه در 13 قرن قبلی داریم، چند روایت کلان است که به تفسیر عاشورا میپردازد که عبارت از قرائت تاریخی، عاطفی، عرفانی و اسطورهای ـ ماورایی است که همه متون تا قبل از معاصر در همینها و به ویژه قالب عاطفی منحصر شده است اما شریعتی از دل عاشورا تعبیری کاملا سیاسی ارائه میکند که محصول آن زمانه است.
مظاهری بیان کرد: تفسیر او از عاشورا تفسیری کاملا طبقاتی و چپ است، امروز این تفسیر شریعتی سکه رایج شده است و بعدها و در جنگ نیز این ادبیات جا افتاده بود، اما حسینی که شریعتی میسازد در متون شیعیان سابقهدار نیست، همانطور که زینبی که میسازد یک زن کاملا مبارز است، در حالی که با زینب بلاکش و ... آشنا بودهایم، همانطور که در «فاطمه فاطمه است» تصویر یک زن فعال و به روز را از حضرت فاطمه(س) تصویر میکند.
وی در ادامه افزود: امام حسین(ع) شریعتی، امام حسین(ع) رادیکال است، از همین منظر مواجهه او با آیینهای عزاداری هم مواجههای است که در فرایند مبارزه باید به عنوان پاسداشت فرهنگ اعتراضی عمل کنند، تفاوت تشیع سیاسی با موارد دیگر این است که در تشیع سیاسی این سنتهای فرهنگی باید نسبت به کارکردهایی که دارند تعریف شوند، منطق سنتی که بر این آیین حاکم است را قبول نمیکند و مانند یک خط کش در مقابل همه آیینها قرار میدهد که در جریان آگاهی بخشی تودهها چه نقشی میتوانند داشته باشند، لذا مواجهه شریعتی در مقابل عزاداری مواجهه منفی است که اینها را ابزاری برای به انحراف کشیدن خشم انقلابی توده شیعه میداند که از قبل تعزیه و ... هستند که تنها تشیع سیاه اینها دارد و با اینها جامعه را خراب میکند و افیون تودهها را در اینجا به کار میبرد و اینها را کنار میزند، اینجا هم نمونه ایجابی دارد و آن هم این که در مقابل روضه خوان عبارت ذاکر را میآرد که در تاریخ و در مقابل مداحان، ذاکران بودهاند که قیام امام را یادآوری میکردند.
مظاهری گفت: تفسیری که شریعتی از عاشورا دارد این است که استراتژی شهادت را هدف امام معرفی میکند و معتقد است که امام حسین(ع) آگاهانه به سمت شهادت رفت و در ادامه آن جمله مشهور را دارد که آنان که رفتهاند کار حسینی کردهاند و آنان که ماندهاند باید کار زینبی کنند وگرنه یزیدی هستند. این تفسیر شریعتی از عاشورا کاملا مبارزاتی و به مقتضای آن زمان است.
وی در ادامه افزود: اما در مواجه با ادبیات او توجه داشته باشیم که زمانه ما زمانه شریعتی نیست، شریعتی را باید در زمانه خودش خواند، او در هدف خودش ایجاد آگاهی انقلابی برای توده روشنفکر مسئول و مبارز را بر عهده داشته است به قصد این که این ادبیات اعتراضی را به جامعه دهد و ادبیاتی که جامعه نیاز دارد را به آن بخشید البته که شاهد یک اصالت هدف نیز هستیم.
مظاهری بیان کرد: یکی از اشکالاتی که اصالت هدف ایجاد کرده این است که با آثار شریعتی نمیتوان به عنوان استناد تاریخی نگاه کرد، خیلی اوقات روایت خود او از تاریخ است، در واقع بخشهایی از تاریخ که با هدف انقلابی او سازش داشته داشته را پر رنگ کرده و از بین آن همه مقاطع، سر به داران را مطرح کرده است، یا روایتهای تند و تیز از عاشورا را ارائه میکند و البته شریعتی در مواجهه با تاریخ بازیگوشانه نیز عمل کرده و به این که ملزم شود که به منابع تاریخ پایبند باشد اینگونه نبوده است.
وی در ادامه افزود: در واقع شریعتی این بازیگوشیهای تاریخی را دارد. در بحث شیعه هم از این موارد وجود دارد، مثلا در عزاداریها یک نکتهای که به آن پر و بال میدهد و تا امروز هم سندی برای آن نیافتهام این بوده که میگوید این آیینهای عزاداری اقتباسی از مسیحیت است، واقعیت این است که امروز با وجود منابع تاریخی بهتری که در دست داریم باید با دیده تردید به این ادعا بنگریم، او میگوید عَلم همان مسیح است و ... که در زمان صفویه از دربار او شخصی به ونیز اعزام شد و کارش این بود که در آنجا آیین عزاداری را اقتباس کند، این حرفها مستند نیست و میدانیم که حداکثر یک فرضیه است.
مظاهری بیان کرد: نکته دیگر زبان او است که زبان تند و انقلابی است، البته این زبان مختص او نیست و این محصول اسلام سیاسی نیز میتواند باشد و مشابه آن را در زمان شهید مطهری و امام خمینی(ره) هم میبینیم، در ادبیات شریعتی هم این مسأله مهم این است، و نکته آخر این که این رویکرد رادیکال و این اصالت دادن به مبارزه ممکن است که موجب این شود که از دل آن ادبیات خشونت نیز خارج شود.
در ادامه همایش نوبت به سخنرانی مجتبی مطهری استاد دانشگاه رسید تا در مورد اسلامشناسی شریعتی مطالبی را ارائه کند، وی در این زمینه بیان کرد: شریعتی قطعا مطالعات خوبی در زمینه فرهنگ و دین داشت، هرچند عمیق نبود اما انسانی بود که با استعداد و مسلمان بود و درد دین داشت و در تاریخ و تمدن نیز برجسته و دارای زمینههای ادبی بود، مخصوصا این که قلم دلنشینی نیز داشت که سعی میکرد معارف را به زبان نو بیان کند و این قدرت جذبی بود که ایشان داشت، در عین حال دید ایشان در یک زمانه خاص یعنی انقلاب و شرایط خاص سیاسی ایران بود که در انقلاب نیز تاثیر داشت، اما تاثیر ایشان بیشتر روی دانشجویان بوده است و نه همه مردم.
وی در ادامه افزود: روشنفکران بیشتر تحت تاثیر ایشان بودند، اما نکته مهم این که ایشان اسلامشناس نبود، این اشتباهی است که متاسفانه در سالهای اخیر بوده است، ایشان اسلام شناس نبود بلکه اسلام سرا بود به دو دلیل، اول این که اسلام سوژه نیست، اسلام سرایی به این معنا که اسلام سوژه میشود تا آن را تفسیر کند، اما اسلام را باید از منابع اصیل آن شناخت و و از آنجا تفسیر کرد، لذا نقد ما بیشتر در زمینه اسلامشناسی ایشان است.
مطهری بیان کرد: آنچه بیشتر قابل نقد است و روی آن میتوان حساس بود اسلامشناسی است و نه همه آثار ایشان و البته ذکر این نکته نیز مهم است که نقد افراد به معنای نفی آنها نیست، نقد فیلم و سریال به معنای نفی یک سریال نیست، لذا وقتی نقد میکنیم به معنای نفی شریعتی نیست، یک نظریه افراطی داریم که برخیها در او ظلم میکنند و برخیها هم از او اسطوره میسازند که او خطایی نداشته که هر دو اشتباه است.
وی در ادامه افزود: این که میگوییم اسلامشناس نیست به این معنا که خیلی از روحانیون هم اسلام شناس نیستند، شهید مطهری میگوید شریعتی فوائدی دارد چون ادبیات جدید داشت و درد دین داشت و میخواست با زبان دین مسائل را بیان کند، حلقه ارتباط بین سنت و تجدد بود اما شهید مطهری معتقد بود که او باید زیر نظر هدایت عمیق قرار بگیرد، چون ار زیر نظر افراد عمیق قرار نگیرد دچار آسیب شنایی میشود.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: پس اسلامشناس نیست به این معنا که خیلی از علما هم نیستند، اسلامشناس علامه طباطبایی است، چون اسلام دریایی است شامل فقه و اصول و تفسیر و عرفان و کلام و تاریخ و ...، اسلام دریای عجیبی است، لذا این که میگوییم اسلامشناس نیست نه این که بسیاری از روحانیون اسلامشناس هستند، لذا این کار دشوار است و این هم نیست که بخواهیم کسی را روی تعصب نقد و یا نفی کنیم.
وی در ادامه تصریح کرد: شریعتی روشنفکر دینی بوده است اما عالم دینی نبوده است، شهید مطهری هم عالم است و هم روشنفکر دینی است، اما شریعتی عالم دینی به آن معنا نیست، به معنای یک متفکر است، همچنین شهید مطهری روحانیتی را نقد میکند که این لباس لایق آن نیستند و اینها آسیب زدهاند اما نهاد روحانیت مقدسترین نهاد است که باید ثبات آن حفظ شود اما نقد هم باید شود. لذا هر کسی شایسته این لباس نیست اما این که نهاد روحانیت عوض شود و روشنفکران دینی به جای آن بیاورند صحیح نیست، روحانیت اصیل شریفترین انسانها در روحانیت است و این نهاد متخصص در دین است.
مطهری بیان کرد: در نتیجه شهید مطهری هم همینطور بود و آثارش با ادبیات نو بیان شده است، در آثار ایشان فلسفه تطبیقی و زبان شیرین و نقد غرب وجود دارد، شهید مطهری میگویند باید تعامل با غرب داشته باشیم، اما سلطه غرب را نفی میکنیم و نه گفتوگو را، امام خمینی(ره) هم سلطه آنها را نفی میکند اما به کشیشان مسیحی احترام میگذاشت. شهید مطهری در فلسفه تطبیقی هم میبینید که هگل را نقد میکند اما میگوید او زیبایی و زشتی دارد.
وی در ادامه افزود: دین دو قسمت دارد، یک قسمت که همراه با تغییر است و یک قسمت نیز ثبات دارد که حکمت و روح سنت است و تغییر نمیکند، پس این که میخواهیم قالب را نو کنیم نباید محتوا و معارف دین را تغییر دهیم.
مطهری گفت: روشنفکری دینی به این معنا است، اما روشنفکری غیر دینی یعنی بخواهیم اسلام را نو کنیم اما این نو کردن در قالب دین نباشد، امام خمینی اسلام را نو کرد و گفت موسیقی غنایی تعطیل اما موسیقی سنتی و اخلاقی را آورد، امام گفت مجسمهسازی نیم رخ باشد اما تمام رخ نباشد، این قالبها و شکلهای ادبیات نو بر اساس فرهنگ و معارف عمیق الهی و آشنایی با تمدن غرب باید دیده شود یعنی نیاز داریم کسانی که معارف دین را تحصیل کرد باشند و دنیای غرب را بشناسند و بعد دین را بازنویسی کنند.
وی در ادامه افزود: مشکل شریعتی این است که در معارف اسلانی عمیق نبود، لذا اشتباهات فاحش داشت، نیتش پاک بود اما اشتباهات فاحشی هم داشت، لذا باید همه چیز را با هم دید باید واقع بین باشیم به این معنا که نه افراط کنیم و نه تفریط، عدهای نفی میکنند و عدهای هم اسطوره سازی میکنند که هر دو اشتباه است.
مطهری بیان کرد: تفسیرهای شهید مطهری با زبان روز است اما معارف الهی را میگویند، بنا بر این ممکن است محتوای لاییک را با ادبیات دینی تفسیر کینم که این روشنفکری دینی نیست و شریعتی گاهی روشنفکریاش غیر دینی شده است.
وی تصریح کرد: اسلام را نو کردن این نیست که متن را لیبرال کنیم و بعد بخواهیم از اسلام تفسیر اومانیست و لیبرال کنیم، اسلام، لیبرال در درونش است و نیاز به این التقاط نیست، شهید مطهری هم جملهای دارند که اسلام را نو کنیم ولی نه این که افکار غربیها را بگیریم و بر آن اساس اسلام را بنا کنیم، بلکه باید از درون خود احادیث و سنت آن را نو کنیم، نه این که از مکاتب غربی بخواهیم استفاده اسلام را زیبا کنیم. اشتباهات شریعتی هم بیشتر از ناحیه اسلامشناسی است و او اسلام سرایی کرده است.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام