کد خبر: 3695492
تاریخ انتشار : ۰۹ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۸
داوری اردکانی:

رابطه ما با علم انسانی ایدئولوژیک است/ هیچ علمی سرجای خود نیست

گروه اندیشه ــ داوری اردکانی با بیان اینکه علوم انسانی باید به مسائل جامعه بپردازد، گفت: رابطه ما با علوم انسانی ایدئولوژیک است و هیچ علمی سرجای خود نیست و به مسائل اساسی کشور نمی‌پردازد.

رابطه ما با علم انسانی ایدئولوژیک است/ هیچ علمی سرجای خود نیست 

به گزارش ایکنا؛ رضا داوری‌اردکانی رییس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی، امروز 9 اسفند در کارگاه‌ زمستانه علوم انسانی دانشگاه علامه طباطبایی با موضوع ما و علوم انسانی سخنرانی کرد.

داوری در آغاز سخناش گفت: من عمرم با چنین عناوینی سپری کرده‌ و گرفتار «ما» و روابط بیرون بوده‌ام. ما و علوم انسانی چه سروکار و رابطه‌ای داریم؟ پیش از این بحث باید بگویم در حدود 30 سال به تدریج علوم انسانی مسئله ما شده است. ما چه کسی هستیم؟ معلوم است که علوم انسانی چیست. ما مفهومی از علوم اسلامی داریم. مطالبی انتزاعی در علوم انسانی می‌دانیم اما ما چه سر و کاری با این علوم داریم باید مورد تامل، فکر و تحقیق قرار بگیرد.

علوم انسانی در جهانی که ما در آن به سر می‌بریم حضور دارد که جهان مدرن است. ممکن است ما جهان مدرن را قبول نکنیم اما نمی‌توانیم بگوییم جهان امروز مدرن نیست. برای مثال برخی سکولاریسم را قبول ندارند اما این جهان، جهان سکولار و سکولاریزه است. نظم این جهان سکولار است هرچند من هم از مخالفان سکولاریسم هستم اما نمی‌توانم بگویم وجود ندارد زیرا برایم گرفتاری عملی ایجاد می‌کند. وظیفه من آن است که چیزی را که هست تصدیق کنم.

جهان جدید یک امکان‌هایی دارد که با امکان‌های جهان‌های قدیم متفاوت است اما نظم محتومی هم ندارد که بگوییم جهان مدرن ترتیبی دارد که مانند ماشین کار کرده و کهنه نمی‌شود. جهان مدرن هیچ نظم انسانی که دقیق، معین و ثابت باشد، ندارد. جهان‌ قدیم از نظمی برخوردار بود، هرچند آن هم با نظام تکوین متفاوت بود. آداب‌، رسوم و نحوه معاش در جهان قدیم ثابت بود. امروز جوانی که در سن بیست سالگی است، در فضایی زندگی می‌کند که با زمان تولدش به کلی متفاوت است. جهان در ظرف 20 سال دگرگونی پیدا کرده است که اگر کسی به 20 سال پیش برگردد آن را نمی‌شناسد. جهان مدرن به سرعت تغییر پیدا می‌کند.

جهان مدرن در این دگرگونی سریع که به هر حال آشفتگی هم دارد، به علوم انسانی و علوم اجتماعی نیاز دارد. علوم اجتماعی ناظر جهان مدرن است. علوم اجتماعی گاهی مشکل‌گشاست. علوم انسانی به وجود آمده است که بحران جامعه جدید را حل کند. از پیشروان علوم انسانی و علوم اجتماعی کارل مارکس است. مارکس بحران جهان جدید را پیش از همه حس کرده و مشکل را در سرمایه‌داری می‌بیند.

علوم انسانی در غرب به وجود آمده است و اهمیتش را نمی‌توان انکار کرد. ممکن است ما بگوییم من دورکیم را نمی‌پسندم اما او برای غرب عظمتی دارد که دانشمندان دیگر ندارند. همه دانشمندان علوم اجتماعی مقام برجسته‌ای دارند، چون کارگشا و راهگشا هستند و شمعی دستشان است.

حال جهان توسعه نیافته چه نسبتی با این علوم و دانشمندان دارد؟ آیا باید کتب‌شان را حفظ و تقریر بکند؟ ما بیشتر این کار را می‌کنیم که جوان ما اعتراض می‌کند که من جامعه‌شناس پوزیتیویست نمی‌خواهم.

حرف درستی زده شده است که مبانی علوم انسانی دینی نیست. من می‌توانم بگویم مبنای هیچ علمی دینی نیست. مگر ریاضی و فیزیک مبنای دینی دارد؟ فرقی وجود دارد اینکه ریاضی با دین ناسازگار نیست.

همه علوم تجربی هستند، برای اینکه ما تجربه می‌کنیم. مخالفت‌ با آمپریسیسم به این خاطر است که تنها تجربه کافی نیست و چیزی هست که علم را به مدد تجربه می‌سازد. لاک گفته بود که ذهن ما لوح صافی است که تجربه در آن چیزی هک می‌کند، لایبنیتس گفته بود ذهن ما لوح پاکی است و تنها چیزی که در آن است طبیعتی است که تجربه می‌کند. از این رو وقتی از علوم انسانی می‌گوییم نمی‌دانم چه تعبیری در برابر آن قرار می‌گیرد. علوم تجربی در برابر علوم انسانی نیست. شاید بتوان گفت علوم دقیقه که مستقیما با اعتقاد مردم تعارض ندارند. یعنی یک فیزیکدان ممکن است معتقد به توحید باشد. آیا اقتصاددان نمی‌تواند معتقد به معاد باشد؟ چرا می‌تواند، اما در مبانی علوم انسانی، تصدیق شده است که این بشر است که این بنای جدید را ساخته، راه برده و اصلاح می‌کند و نگفته است که علم جامعه‌شناسی، حقوق و سیاست وارد بحث خدا، روح، جاودانگی شده و بر ضد اعتقادات سخن بگویند.

علوم انسانی امور جامعه را دیده، طرح کرده و بررسی می‌کند. وقتی جامعه دینی است بنابراین مسئله پیدا می‌شود که علوم انسانی چه کاره‌ هستند؟ مشکل را باید در جای خود گذاشت. این مسئله را جوان‌ها مطرح کردند و بیشتر هم درد دارند و نباید کسی بگوید چماق دستشان است و می‌خواهند با تحکم علم را اسلامی کنند که چنین چیزی هر چند ممکن است باشد، تجربه من با جوانان این نیست.

استادان ما فاضل و دانشمند هستند اما باید از آنها استدعا کرد بیایند و بگویند اگر نظم اداری ما ناکارآمد است علتش چیست؟ آیا دانشگاه ما دانشگاه است؟ اگر کسی اعتراض کرد که این چه دانشگاهی است که دارید، باید پاسخ داد. باید به این پرسش جواب داد که چطور می‌توان دانشگاه را دانشگاه کرد. عالمان ما باید به مسائل کشور بپردازند در این صورت جوان معتقد ما نمی‌گوید که ما من با وبر و گیدنز چه کار دارم؟

اقتصاد در حدودی فعال‌تر بوده است. دانشمندان علوم انسانی ما تنها وظیفه ندارند که نظریه بگویند و درس آموخته بدهند، آن درس لازم است اما کافی نیست. اگر ما در علوم انسانی اطلاعات نداشته باشیم و نظرات دانشمندان علوم انسانی را ندانیم نقص است و هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. ما علوم انسانی را یاد می‌گیریم برای کشور، جامعه، قانون، دانشگاه، نظم و مسائل خودمان. برای رفع فقر، درمان درد نومیدی و برای هزار درد دیگر ما به علوم انسانی نیاز داریم. آیا علوم انسانی به کار می‌آید؟ ما تا به حال راهنمایی از علوم انسانی ندیده‌ایم، آن وقت علوم انسانی دینی مسئله می‌شود.

ما مسیر طولانی را تا توسعه نیاز داریم. پیش‌شرط‌های زیادی نیاز داریم و ما به علومی نیاز داریم که ما را به این هدف برسد. ما دچار فساد سازمان‌یافته شده‌ایم. ما ره آموزهایی می‌خواهیم که ما را از این مصیبت نجات دهد. آیا این خواست، خواست بدی است؟ درد و گرفتاری من این است که ما راه‌هایی را بطلبیم که ما را به مقصد برساند. علم چاره‌ساز است و تفنن نیست. علم جدید علم تکنولوژیک است. ما با هیچ شانی از علم هیچ رابطه‌ درستی نداشته‌ایم. هیچ علمی در جای خود قرار نگرفته است. اصلا عیب توسعه‌نیافتگی این است که همه چیز تجدد را می‌گیرد و در یک گونی می‌ریزد و هیچ چیز در جای خود قرار نگرفته است از این رو هیچ چیز مفید و کارآمد نیست. این ربطی به علوم انسانی ندارد، علوم مهندسی ما هم همین‌طور است.

ما سه برابر معدل جهانی مهندس تولید می‌کنیم، خوب چه کار بکنند؟ بهترین استعدادها مهندس می‌شوند. مهندس شدن بد نیست و مظهر انسان مدرن مهندس است اما چون مهندس خوب است باید مهندس را وزیر، وکیل دادگستری، قاضی، خطیب مجلس ترحیم، مدرس ادبیات فارسی و ... کرد؟ هر کس در جای خودش قرار بگیرد. مهندس باید در جای خودش قرار بگیرد. جهان توسعه نیافته از عهده این کار بر نمی‌آید.

در کشورهای توسعه یافته مشکل‌ترین رشته‌ها، رشته‌های علوم انسانی و در صدر آنها حقوق است و مهندسی از آسان‌ترین رشته‌هایی است که می‌توان در آن‌ها وارد شد. ما یک تصور بدی از ابتدای آشنایی با تجدد پیدا کردیم. اولین مقاله در علوم انسانی ما توسط مرحوم نجم الملک در زمان ناصرالدین شاه نوشته شده است که ریاضی دادن بود. او در آغاز اولین سرشماری ایران، اولین مقاله در علوم انسانی را نگاشته است. او به بحث نظری پرداخته است. ما از همان زمان در خصوص نظر دانشمندان بحث می‌کنیم. او حداقل یک سرشماری انجام داد در حالی که ما همچنان تنها کار نظری در علوم انسانی انجام می‌دهیم.

ما ملاک و میزان دانشمندی و دانش را باید معین کنیم. وقتی هیچ چیز سرجایش نیست، مهندس و کارشناس کشاورزی و ... فقط مقاله می‌نویسد، دیگر ترمودینامیک به کار نمی‌آید. در جامعه‌ای که فلسفه به معنای تفکر ندارد، چیزها سرجایشان نیستند تا عدل برقرار شود.

ما و علوم انسانی تکلیف خود را روشن نکرده‌ایم، نه شما که جوانید و نه من و همکارانم که پیریم. ما اصلا دوست نداریم که بگوییم باید با علوم انسانی چه کار کنیم. تکلیف ما با علوم انسانی معین نیست. رابطه ما با علوم انسانی رابطه دوستی و صمیمیت نیست، رابطه مصرف است در حالیکه علم را نمی‌توان مصرف کرد. هیچ چیز را نمی‌توان به علم تحمیل کرد و علم است که می‌گوید چگونه باید مرا راه ببری. ارزش‌ها در فرهنگ هستند. همه احکام خبری از احکام انشائی شروع می‌شوند اما هر ارزشی را نمی‌توان وارد علم کرد و آن را ماننند افساری به گردن علم انداخت و آن را به هر کجا که می‌حواهم ببرم.

 ما با همین علوم انسانی چون توسعه‌نیافته‌ایم و چون حکومت و سیاست از توسعه نمی‌توانند بگذریم به همین علوم انسانی احتیاج داریم که بگوییم چطور می‌توانیم توسعه را ایجاد کنیم و در ارتباط با مسائل دیگر جامعه از آنها بهره‌مند بشویم. ما به بحث ایدئولوژیک می‌پردازیم و می‌گوییم این علوم انسانی خوب است و آن علوم انسانی بد است. هیچ کدام از علوم انسانی نمی‌پرسد انسان چیست و آنن را تعریف نمی‌کنند، هر چند تلقیی از انسان دارند. انسان شناسی فلسفی با علوم انسانی متفاوت است. انسان‌شناسی دینی و فلسفی دو امر متفاوت‌اند.

ما به همه علوم روز نیاز داریم چون در وضع تاریخی خاصی هستیم. این علوم فقط اخذ کردنی نیستند. این علوم را باید گرفت و در جای خودش قرار دارد زیرا علم یک وسیله نیست، علم صرف یک شرف نیست بلک جز لازمه، قوام بخش نظم، سامان‌دهنده و محور جامعه جدید است. هر یک از علوم شانی دارند که باید گرفت و در جای خود قرار داد و الا صرف آموش علاج کار نیست. ما دانشمندانی می‌خواهیم که البته الحمدلله داریم و باید در جای خود مسائل کشور را مطرح بکنند. ما نه تنها به مسائل انسانی و نه تنها به مسائل بیوتکنولوژیک کار نداریم. ما مقاله می‌نویسیم اما با مقاله نوشتن کار علم چه انسانی و چه غیرانسانی تمام نمی‌شود.

 گزارش از میثم قهوه‌چیان

انتهای پیام

captcha