مجید مجیدی نام نیکویی در سینمای ایران است. این فیلمساز که کار خود را در سینما با بازیگری آغاز کرد در مقام کارگردان هم کارنامه درخشانی دارد. «بچههای آسمان»، «رنگ خدا»، «آواز گنجشکها»، «بید مجنون» و ... از جمله فیلمهای تحسین شده این فیلمساز است. مجیدی چندی پیش با ساخت فیلم سینمای محمد(ص) انتقادات متعددی را برانگیخت، زیرا با وجود فرم خوب، این فیلم سینمایی نتوانست با تماشاگران ارتباط خوبی برقرار کند، البته دلیل عدم استقبال از فیلم محمد(ص) را نمیتوان چندان متوجه فیلمساز دانست، بلکه ایراد کار آنجاست که سفارشدهندگان چنین کارهای در هنگام انتخاب فیلمسازشان به ضرورتهای لازم در این زمینه توجه ندارند، چرا که اگر غیر از این بود تولید چنین پروژه عظیمی را به فیلمسازی که در این ژانر بیتجربه است، نمیسپردند.
آن سوی ابرها، جدیدترین ساخته مجیدی به جرات یکی از زیباترین فیلمهای این فیلمساز محسوب میشود آن سوی ابرها تصویرگر روابط انسانی است؛ روابطی که در مواقعی میتواند ما را به اوج برده در زمانی میتواند ما را به قهقرا بکشاند، فیلم داستان خواهر و برادر هندی است که با فقر دست و پنجه نرم میکنند، اما اتفاقاتی که برای آنها رخ میدهد برداشت جدیدی از زندگی را به آنها نشان میدهد.
درباره آن سوی ابرها ممکن است این سوال پیش آید، چرا مجیدی در هند کارش را جلوی دوربین برده است؟ این سوال جوابی آشکار دارد. آن هم اینکه قصهای که مجیدی برای کارش انتخاب کرده در ایران قابل نمایش نیست، اما چون داستان در هند رخ داده قصه آن میتواند در قالب یک اثر سینمایی روی پرده رود، در این میان مجیدی با تیزهوشی با انتخاب لوکیشنهای خارجی قصه را به گونهای روایت میکند که میتواند نمونههای مشابه آن را به وفور در داخل کشور مشاهده کرد، این فیلم سینمایی در بحث فنی یک کار مردمشناسانه است که به خوبی شخصیتها در آن پردازش شدهاند این امتیاز هم برای فیلمهای مجیدی کاملا حساب شده است چون او به خوبی روابط انسانی را میشناسد.
مجید مجیدی در فیلم خود معضلات اجتماعی را عاملی در جهت عجز آدمها نشان نمیدهد، بلکه میگوید برخی مواقع میتوان با عزت نفس از پس مشکلات برآمد. برای مثال مادر پیری که همه چیز خود را باخته و اندوختهای برای درمان فرزندش ندارد، وقتی پای معالجه فرزندش میرسد حاضر نمیشود پول درمان را به فرد دیگری بدهد یا در مثالی دیگر دختری که از زندان بیزار است وقتی در آن موقعیت قرار میگیرد خود پناهگاهی برای یک کودک یتیم میشود.
مطلب دیگر به شخصیتپردازی خود فیلم مربوط میشود. آن سوی ابرها به آدمها نگاهی سیاه و سفید ندارد به همین جهت وقتی شخصیت سیاه داستان را روی تخت بیمارستان مشاهده میکنیم و وضعیت خانواده او هم در داستان ترسیم میشود دیگر سیاهی این نقش رنگ میبازد. در این کار ارزش روابط انسانی به شکل واقعی تصویر میشود و تماشاگر به خوبی ارزشهای کار انجام شده را درک میکند. برای درک بهتر به برخی رفتارهای کلیشه در آثار ایرانی اشاره میکنم. در آثار ایرانی عموماً افراد مثبت به ذات خوب هستند به همین دلیل دائماً در حال انجام کار خیر هستند. برای مثال در سریال «پدر» که هم اکنون روی آنتن سیما است نقشهای مثبت بدون دلیل در حال خوبی کردن هستند و آدمهای منفی نیز رفتاری جز خباثت ندارند. نکته جالبتر اینکه آدمهای مورد نظر کلیشههای خاص خود را دارند. این در حالیست که ما رفتارهای را که در آن سوی ابرها میبینیم کاملاً منطقی و مبتنی بر واقعیات جامعه است.
در آن سوی ابرها قهرمان فیلم در زمانی به اوج فلاکت رسیده و حاضر میشود در امانت خیانت کند، اما اتفاقات که برایش رخ میدهد او را از این کار باز داشته و به مرور او را به سمت دیگری هدایت میکند؛ بحث دیگر در این فیلم به گرایشات مفهومی فیلم مربوط میشود که از نگاه من با آموزههای دینی ارتباطی مستقیم و نزدیک دارد در حقیقت درباره فیلمهایی چون آن سوی ابرها میتوان گفت این دست تولیدات گواه بارز یک کار خوب دینی در سینما هستند، چون بیننده به شدت تحت تاثیر کار قرار میگیرد. در فیلم جدید، مجیدی هر آنچه در اخلاقیات اسلامی به آن تاکید شده توجه میشود. وفای به عهد، پاکدامنی، ایثار و ... موضوعاتی هستند که کارگردان به آن پرداخته است نکته جالب اینکه رفتار غیراخلاقی هم موازات اخلاقیات تصویر میشود تا ارزش کار قهرمان قصه بهتر و بیشتر حس شود.
بحث تکنیکی در آن سوی ابرها نیز در جای خود قابل توجه است چون این احساس وجود دارد که مجیدی بعد از فیلم سینمایی«محمد(ص)» به روی فرم تاکید ویژهتری دارد. در این فیلم نیز به لحاظ تصویری یک اثر بسیار زیبا را شاهد هستیم. برخی از پلانها مانند یک عکس در تماشاگر احساس خوشایندی را برمیانگیزند. میزانسن و دکوپاژ هم بسیار خوب و زیباست. بحث دیگر به بازیهای خوب این فیلم مربوط میشود بازیگران این فیلم جزء هنرپیشههای معروف سینمای هند نیستند، اما مطمئناً بعد از این کار از آنها در سینمای هند کارهای بیشتری دیده خواهد شد. موسیقی این فیلم هم از دیگر جذابیتهای این کار است البته ساخت چنین موسیقی خوبی برای ای.آر.رحمان آهنگساز اسکاری این فیلم اتفاقی عجیب نیست، اما نحوه استفاده فیلم از موسیقی به خوبی بر زیباییهای این فیلم میافزاید.
مطلب پایانی به میزان فروش این فیلم سینمای مربوط میشود این فیلم در ایران نزدیک 220 میلیون تومان فروش داشت! رقمی که برای کاری به این اندازه زیبا عجیب است البته غیر ایرانی بودن فیلم تا حدودی در این امر دخیل است، اما نباید کتمان کرد که تماشاگری که با دیدن «هزارپا» یا « تگزاس» خنده سرمستانه سر میدهد، مطمئناً نباید جذب چنین کار خوبی شود.
به قلم؛ داود کنشلو
انتهای پیام