کد خبر: 3750932
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۳

9 روز با آتش‌نشانان/ مقاومت امید و جانفشانی

گروه سلامت ــ در این سال‌ها آتش‌نشانان بسیاری جان خود را سپر و فدای جان مردمی کرده‌اند که در میان حریق‌ و شعله‌های آتش گرفتار شدند اما در دو سال اخیر هرگاه نام آتش‌نشان می‌آید، 9 روز فداکاری آنان در پلاسکو به اذهان متبادر می‌شود.

9 روز با آتش‌نشانان/ مقاومت امید و جانفشانیبه گزارش ایکنا؛ هفتم مهرماه ۱۳۵۹ هشت روز از آغاز جنگ تحمیلی می‌گذشت، شعله‌های سرکش حریق پالایشگاه آبادان که در اثر حمله هواپیما‌های رژیم بعث دچار آتش سوزی شدیدی شده بود، آتش‌نشانان بسیاری را به سوی خود کشاند تا بزرگترین و قدیمی‌ترین پالایشگاه خاورمیانه را از سوختن نجات دهند، آتش‌نشانان مشغول خاموش کردن حریق و مهار شعله‌های آتش بودند که بار دیگر میگ‌های عراقی در آسمان آبادان پیدا شدند و با بمباران شدیدتری پالایشگاه را مورد حمله قرار دادند و ۲۰ آتش‌نشان بی دفاع را به شهادت رسانده و ۱۰‌ها تن دیگر را مجروح کردند، ۲۰ سال پس از این واقعه، ۷ مهر به پاس قدردانی از این شهیدان والامقام و دیگر شهدای آتش‌نشان به نام روز آتش‌نشانی ایمنی نام گرفت.
 
در این سال‌ها آتش‌نشانان بسیاری جان خود را سپر و فدای جان مردمی کرده‌اند که در میان حریق و شعله‌های آتش گرفتار شدند، این جان فشانی‌ها و مشقت‌های شغلی هیچگاه موجب نشده تا خللی در انجام وظایف این افراد وارد شود هر حریقی و هر حادثه‌ای که مبارز می‌طلبد، آتشنشانان اولین و تنها افرادی هستند که به میدان پر خطر مبارزه وارد می‌شوند و گاه جان خود را بر سر آن می‌گذارند.

«پلاسکو» یکی از این میدان‌هایی بود که در دو سال اخیر برای همیشه همچون پلایشگاه آبادان تا ابد در ذهن آتشنشانان ایرانی و دیگر شهروندان باقی می‌ماند و هرگاه نام آتش‌نشان و ایمنی به میان می‌آید بلافاصله ۳۰ دی‌ماه ۹۵ و پرکشیدن ققنوس‌وار ۱۶ آتش‌نشان و تلاش ۹ روزه همکاران این آتش‌نشانان پرگشوده برای یافتن آنان در زیر خروار‌ها خاک به یاد مردم می‌آید.
9 روز با آتش‌نشانان/ مقاومت امید و جانفشانی
به عنوان خبرنگار ۹ روز با آتش‌نشانانی که شبانه روز در پی مهار حریق پلاسکو و یافتن آثاری از همکاران خود بودند همراه بوده و در تمامی این ۹ روز شاهد اشک‌ها، غرور و غیرت آن‌ها بودم، افرادی که در موقعیت حادثه چنان جدی بودند که گویی هیچگاه معنی شوخی را نمی‌فهمند، اما بلافاصله و پس از خروج از آن موقعیت تبدیل به فردی می‌شوند که گویی آن فرد جدی در صحنه و موقعیت حریق نبودند.

این ۹ روز برای من فرصتی بود تا علاوه بر تلاش برای روایت حادثه بتوانم فعالیت‌های یک شیفت کاری آتشنشانان را آنهم در موقعیتی مانند حریق و آوار پلاسکو به ثبت برسانم گرچه شاید نتوانسته باشم تمامی روایت‌های آن روز‌ها را ثبت کرده و بازگو کنم، اما بی‌شک تمامی آتشنشانان برای ابد در ذهن من ثبت شدند.

روز نخست پلاسکو روز فریاد و فغان گلو‌های دودگرفته و تنهای زخمی آتشنشانانی بود که لحظاتی قبل بهترین، دوستان، همکاران و حتی برادران خود در اثر ریزش آوار از دست داده بودند. هنوز فریاد‌های آتش‌نشانی که زخمی بود و فریاد می‌زد: «بگذارید بروم بچه‌ها نجات دهم، خیلی‌ها زیر آوار گیر کردن» در گوشم زنگ می‌خورد.

تصویر کودکانی که ساعاتی پس از حادثه در محدوده پلاسکو حضور پیدا کردند و به دنبال پدر خود در میان آتشنشانان بازمانده بودند؛ از آن تصاویری است در  اذهان ما ثبت شد.
 
9 روز با آتش‌نشانان/ مقاومت امید و جانفشانی
روز‌های دیگر نیز صحنه‌های تازه‌ای از گفت‌وگو‌هایی که در حین استراحت آنان با هم داشتم به یادم می‌آید از سختی‌ها و مشقت‌های کار آنان از خاطرات خود می‌گفتند که پس از نجات فردی لبخندش خستگی را از تن آنان می‌زدود و بر جدیت در مأموریت‌های بعدی اضافه می‌کرد.

لحظاتی که یافتن کپسول، کلاه یا تیکه‌ای از لباس همکاران زیر آوارمانده را کشف می‌کردند و همه آنان را در غمی سنگین فرو می‌برد، اما همچنان از تلاش نمی‌ایستاند، صحنه‌های شیرینی از همکاری با دادن کاور یا کاپشن خود برای همکاری در ثبت اتفاقات و رویدادها.
9 روز با آتش‌نشانان/ مقاومت امید و جانفشانی
ساعت‌هایی که در کنار هرم آتش وضو می‌ساختند و در گوشه‌ای و بر تکه مقوایی به نماز می‌ایستادند جلوه زیبای دیگری از آن روز‌های سخت بود، دعا خوانی خانواده‌های مفقودین برای گشایش در کار جستجو نیز از آن دست جلوه‌های متأثر کننده بود، اما غروربخش‌ترین دقایق زمانی بود که آتش‌نشانی زخمی می‌شد و همان جا که مداوا می‌شد علی رغم توصیه پزشک و اصرار فرماندهان برای مرخص شدن از عملیات بار دیگر به میدان نبرد با آتش و آوار سوزان بازگشته و کار خود را از سر می‌گرفتند این‌ها همه برای من یادآور رشادت‌های ۷ مهر ۵۹ نیز بود چرا که آنان نیز علی رغم خطر و اصرار برای ترک منطقه جنگی همچنان ماندند و شهید شدند.

ساختمان پلاسکو دیگر وجود نداشت، فیزیک آن شاید برای در ذهن بسیاری مانده باشد، اما برای من تداعی کننده ۹ روزی است که با آتش‌نشان به سر بردم افرادی که جان خود را به دست گرفته و با غرور در برابر آتش، دود و آوار سوزان مقاومت و مبارزه می‌کردند و گرچه می‌دانستند دوستانشان دیگر جان ندارند، اما همچنان امیدوارانه در میان خروار‌ها نخاله سوزان به دنبال آنان می‌گشتند.

نگارش از یاسر مختاری
انتهای پیام
captcha