به گزارش ایکنا؛ پلن دوم همایش انسانشناسی و اسلام با سخنرانی نعمتالله فاضلی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 11 مهرماه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی ادامه یافت.
فاضلی در آغاز سخنانش با موضوع «بررسی عاشورا با رویکرد انسانشناسی وجودی» گفت: من در خصوص مناسک عاشورا و نه خود عاشورا سخن خواهم گفت. سخنان من تلاشی برای تحلیل آئینهای عاشورا با رویکرد وجودی است.
وی افزود: در رشته انسانشناسی یا مردمشناسی موضوع عمدتاً از منظر فرهنگی بررسی میشود. آیا واژه انسانشناسی کفایت دارد که ذیل آن چیزی در خصوص انسان گفته شود یا نه؟ در زمانی که در 1871 این واژه مطرح شد فرض این بود که مدلهای کلی معنایی و سازمانهای جمعی از معناها وجود دارد که زندگی آدمها را شکل میدهد. اسطوره، دین و فرهنگها قالبهای تجمع معنا هستند و زندگی را تفسیر و معنا میکنند.
وی تصریح کرد: انسانشناسی دهها شاخهها پیدا کرده است. در سالهای اخیر اتفاقاتی افتاده و کل مقوله فرهنگ را به چالش کشیده و اینکه آیا میتوان با این مفهوم چیزی در خصوص آدمها گفت و یا نه محل بحث است. مفهوم جامعه، هویت مترادف با فرهنگ به کار میرود و گاهی به صورت رقیب هم مطرح میشوند. در سالهای 1960 رویکردهای پستمدرن صلاحیت مفهوم فرهنگ برای توصیف موقعیت انسانی را به چالش کشید. برای مثلاً عدهای گفتند فرهنگ برای جوامعی بوده که انسجام داشتند در حالی که در جهان جدید انسجام وجود ندارد. برخی مفهوم فرهنگ را آغشته به قدرت میدانند و اینکه این مفهوم انباشته از روابط قدرت و ایدئولوژیهاست.
این سخنران با بیان اینکه ایده پایان فرهنگ گسترش یافته است، گفت: در حوزه انسانشناسی که موضوعش فرهنگ است یکی از رویکردهای بدیل انسانشناسی وجودی است و باید از اصغر ایزدیجیران یاد کنم که در خصوص انسانشناسی وجودی آثاری را ترجمه کرده است. متفکران برجسته در این رویکرد گفتند که این فرهنگ باعث سرکوب انسان شده است، آینکه ما آدمها هم نقش داریم در زندگی و مراد از آدم موجود فیزیولوژی است. با فرهنگ این نقش انکار میشود. لس لیواید اشاره میکند اگر بدن آدم جور دیگری بود، ما فرهنگ دیگری داشتیم و برای مثال اگر شاخ داشتیم و قد 4 متری داشتیم و آیا پوستی مانند کرگدن داشتیم آیا فرهنگ ما به همین شکل موجود بود؟ او میخواهد بگوید فیزیولوژی ما در شکلگیری فرهنگ تأثیر دارد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: انسانشناسان وجودی بر تجربهای که ما از وجود خودمان داریم تأکید میکنند. آئینها بخشی از این تجربه هستند. روایت من از عاشورا مبتنی بر این ایده است که با انداممان چگونه زندگی را زیستپذیر میکنیم. چگونه آئینها در این پیشزمینه استمرار مییابند. انسانها میخواهند و محقند زندگی کنند و این باعث میشود آئینی مانند عاشورا، نوروز، کفن و دفن و ... تحت لوای وجود ما تحقق و معنا پیدا کنند. این تنها واقعه کربلا نیست که تجربه آئین عاشورا را معنا میکند، البته آن هم هست. در نزد جبار رحمانی در ذیل خوانش اسطورهای از آئین عاشورا، خرده اسطورهها و خرده روایاتی که ما با وجودمان ایجاد میکنیم مورد غفلت بودهاند.
وی تصریح کرد: من از مفهوم تجربه زیسته در معنای دیلتایی استفاده میکنم و از منظر انسانشناسی وجود تجربه وجودی خود را از عاشورا ارائه میکنم. انسانشناس کاری به تحریف و خرافه در آئینها ندارد. این آئینها تکتک اعضای وجود ما را درگیر خود میکند و فضای اجتماعی است که به کمک آن میتوان نیازهای ساده و روزمره را برطرف کرد. فضای آزادی برای انسان شیعی ایجاد میشود که نیازهای سادهای مانند خوردن، آشامیدن، راه رفتن، به خاطر سپردن، دیدن دیده شدن، دویدن، لمس کردن، بوئیدن را در این آئین تجربه کند. نیازها در اینجا به معنای صرف فیزیولوژیک انسانی مطرح است.
فاضلی افزود: آئین عاشورا فضای انسانی برای انسان شدن انسان شیعی در بافت و موقعیت خاص تاریخی که او زندگی میکند. این آئین آئینی است که نوعی از تجربهها را تمرین میکنیم که بتوانیم با آن زندگی را زیستپذیر کنیم. زندگی انسانی نیازمند زبان، داستان و مجموعه نشانه است که در آن بتوان وجود را کدگذاری کرد تا بتوان به شیوه انسان آب خورد، غذا خورد، دیده شد و ...
وی افزود: نیازهای وجود روانی و عاطفی هم داریم از جمله حس و احساس کردن. حافظه مانند دست و پا در ما وجود دارد. یاد آوردن و از یاد بردن به یک معنا فعالیت هستند. نیازهایی داریم برای اینکه با دیگران تعامل داشته باشیم. نیاز داریم که دیده شویم. نیاز به خبر داریم. اهمیت زندان در این است که شما در زندان بیخبر میشوید، به زندانی آب و غذا میدهند، اما هر کس رفته عذاب کشیده چون بیخبر شده است. نیازهای روانی و عاطفی بر بدن ما تأثیر میگذارد. دیده شدن نیز نیازی وجودی است. اینکه همه چیز ما را ببیند به اندازه اینکه یک آشنا ما را ببیند ارزش ندارد. ما نیاز به دیده و شناخته شدن داریم، یک آشنا باید مرا ببیند. آئین عاشورا نه واقعه عاشورا، آئینی است که نیازهای اجتماعی، روانی و فیزیولوژیک که وجودی هستند را پاسخ داده زندگی را زیستپذیر میکند.
این سخنران افزود: از آنجا که این آئین میخواهد آئین همه باشد جوری تنظیم شده که متناسب با همه شیعیان تغییر میکند و برای همین برخی معتقدند تحریف شده است و امروز هم برخی میگویند کارناوالی شده و یا معنازدایی شده است و این را دوست ندارند. با نگاه وجودی معنازدایی نمیشود. انسان جدید معنای خودش را به این آئین میدهد همان طور که 500 سال پیش معنای جدیدی به آن داده شده است. برای مثال آئین عاشورا راه رفتن است، پاهای انسان شیعی فرصت مییابند که در جمع راه روند و راه رفتن فقط حرکت کردن نیست تأمل کردن و اندیشیدن است. پا وقتی حرکت میکند میاندیشد. دست و پاها میاندیشیند اما وقتی که حرکت میکنند. قدم زدن به عنوان راهی برای اندیشیدن است. انسان عامی شیعی میخواهد قدم بزند تا پاها بیاندیشیند. در روزها محرم هیئتها حرکت میکنند و این در همه جا هست. در سینهزدن ما شاهد فعالیت دستها هستیم. تجربه زیسته دست و پا در آئین عاشورا هنوز ثبت نشده است چون کسی به این دست و پاها توجه نکرده است. نوعی انسانستیزی در تفکر نخبگان ما بوده که به این بدن معنا ندادهایم و انگار این بدن حق ندارد راه رفته و فکر کند. این حق برای همگان در این آئین روی میدهد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه چه زن و چه مردها در این آئین کنار هم قرار میگیرند، گفت: آنها از خانهها بیرون میآیند و به امامزاده، حسینیه و مسجد میروند تا به هم، شهر، گیاهان و ... را ببینند. ما در عاشورا میبینیم. همه روز و همیشه فرصت دیدن، راه رفتن و استفاده از دستها را در موقعیتی جمعی، مجاز و زمان شکسته شدن نظم کلیشهای شهر نداریم. همچنین گوشها فعال هستند تا بشنود. صدا در آئین عاشورا نقش کلیدی دارد. در روستای من که نه تلویزیون و یا رسانهای نبوده و کویری بوده چطور باید صدا تجربه میکرد، ذائقه موسیقیایی شکل مییافت. صدا اینجا به معنای خواسته و آرزوست. شنیدن توجه به دیگریهای عادی و محروم است. ما درددلها را میشنویم، نه در خصوص آن داستان تاریخی بلکه در خصوص زندگی آدمها. در واقعیت آئین عاشورا بدن، حافظهها و احساسات بازتولید میشوند.
وی افزود: عاشورای امثال برای برگزاری این مراسم به ده محل تولد خود رفته بودم، خانوادهای نذری میداد که گفتم در این شرایط اقتصادی نذری میدهید؟ که پاسخ داد اگر قحطی هم بیاید ما این نذری را میدهیم اجداد ما هم این نذری را داده است. این خردهروایت شیعیانی است که یک عمر زندگی کردهاند. همه جزئیات عاشورا مجموعه وسیعی از خرده روایتهای خانوادگی، فردی، قومی و شیعی است که درون آئینهای عاشورا گنجانده شده و با تمام وجودمان به معنای دقیق کلمه این کار را انجام دادهایم. از این رو عاشورا را میتوان از منظر زندگی عادی فهم پذیر کنیم و نه زندگی قهرمانانه اما آدمها حداقل نمیتوانند تمام سال قهرمان باشند. بسیاری هرگز قهرمان نمیشوند و عادی میمانند. آئین عاشورا برای زندگی عادی و نیازهای عادی در موقعیتهای عادی امکان زندگی را ایجاد کرده باقی مانده اگر این آئین در جایی با وجود انسانی مخالفت میکرد از بین میرفت. اگر این آئین با نیازهای اولیه انسان عادی مخصوصا در جهان مدرن تعارض مییافت ادامه نمییافت.
فاضلی تصریح کرد: من به دوستانی که نگران تحریف هستند میخواهم بگویم به حقوق انسان عادی شیعی تجاوز نکنید چون این نسل هم حق دارد زندگی کنند و این آئین را برای خود زیست پذیرکند. آئین عاشورا روایتی است از حقوق بشر شیعی ما که اجازه داده وجود فیزیولویژیک امکان زیست پذیری را به وجود آورد. جایی که خونی که در رگهای من، دستهای من و پاهای من حقوق و حقوقی دارند که به شیوه دموکراتیک تحقق مییابد.
وی در پایان گفت: در آئینهای عاشورا امر و نهی وجود ندارد، این بدان خاطر است که صاحب اصلی این آئین را امام حسین(ع) میدانیم. این آئین ادب خاصی ندارد، زیرا در این صورت خاص میشود. آئین عاشورا زنان را به صحنه آورد. در این آئین همه هستند و حضور دارند. همین آئین اجازه میدهد یک دموکراسی ایجاد شود و همه بیایند. انسان شیعی با این آئین حقوق خود را احیا میکنند و از این رو نیاز داریم که روی جزئیات آئینی کار کنیم که چطور آئین عاشورا آئینی انسانی است.
گزارش از میثم قهوهچیان
انتهای پیام