
موسیقی ایران با پیروزی انقلاب اسلامی دستخوش تغییرات بنیادین شد، حتی در ابتدای انقلاب تا آستانه محو شدن هم قرار گرفت، اما با گذر زمان این شرایط تغییر کرد. در این راستا خبرنگار ایکنا گفتوگویی با علیرضا علینقی انجام داده که مشروح آن را در زیر میخوانید.شاخصهای موسیقی پس از پیروزی انقلاب دستخوش تغییرات بنیادین شد؛ درباره این تغییر و مفهوم موسیقی انقلاب برایمان توضیح دهید؟موسیقی انقلاب یک ژانر موسیقیایی نیست؛ موسیقی انقلاب در واقع مقطعی از موسیقی با کاربردهای مشخص است که در خدمت یک جریان سیاسی قرار میگیرد.
موسیقی انقلاب با الهام از موسیقی آمریکای لاتین شکل گرفت. با این تفاوت که شعر فارسی مضمون آن را شکل میداد. البته این امر بسیار آماتور انجام میشد. پس از انقلاب بسیاری از افراد شاغل در حوزه موسیقی به خارج از کشور مهاجرت کردند و همان سیاق گذشته را پیش گرفتند، عدهای هم اینجا ماندند و خود را با شرایط سازگار کردند. به هر حال باید بگویم موسیقی انقلاب یک ژانر نیست، بلکه یک نوع کاربرد از موسیقی است که در ایران به همان مقطع سال ۵۷ و حداکثر اوایل ۵۹ ختم میشد. در ادامه، جنگ آغاز شد و جریان کوتاه موسیقی انقلاب نیز تمام شد. درعوض این شکل از کار جای خودش را به موسیقی جنگ داد. موسیقی انقلاب یک سالونیم بیشتر دوام نداشت، ولی موسیقی جنگ ماندگار شد، زیرا دفاع مقدس هشت سال طول کشید و بعد از جنگ هم دولت به منظور گرامیداشت یاد و خاطره شهدا این قبیل آثار را سفارش میداد و از ساخت آن حمایت میکرد.
به موسیقی جنگ اشاره کردید. از نگاه شما ساختار حماسی چه اندازه در این آثار نقش داشت؟
موسیقی جنگ نمیتواند شکلی غیرحماسی داشته باشد، زیرا اگر غیر از این باشد با اهداف جنگ در تناقض است. در ضمن این شکل از موسیقی ساختاری مردمی نیز دارد. جالب است بدانید که جنگ ما اتفاقی نبود که تمام کشور درگیر آن باشد، بلکه فقط غرب و جنوب غربی کشور درگیر آن بود، مگر در مقاطع خاص که موشکباران برخی نقاط دیگر را هم درگیر میکرد، اما آنچه در عمل میدیدیم به جغرافیای محل جنگ خلاصه نمیشد، بلکه روح دفاع تمام کشور را دربرگرفت و این موضوع در موسیقی جنگ تبلور یافت و همه کشور به این موضوع پرداخت.
از نظر شما موسیقی جنگ یک موسیقی کاربردی است؟
اگر موسیقی جنگ کاربردی نبود، اصلاً برای آن بودجه در نظر نمیگرفتند. به هر حال فضای موسیقی هشت سال جنگ را به دو قسمت تقسیم میکنم. موسیقی برای جنگ و موسیقی جنگ. موسیقی برای جنگ موسیقی بود که خارج از محیط جبههها ساخته میشد و از طریق رادیو و تلویزیون به گوش مردم میرسید. موسیقی جنگ نیز به گونهای بود که در میدانهای جنگ از طرف پیشگامان اصلی این حوزه همچون صادق آهنگران و بعد هم کویتیپور اجرا میشد. این شکل از کار بدون ساز اجرا میشد و سبب تقویت روحیه حماسی رزمندگان و پیشروی در جنگ میشد.
آیا موسیقی جنگ به لحاظ موسیقیایی کیفیت علمی لازم را داشت؟
آثاری که علی رحیمیان، حسن ریاحی و مجتبی میرزاده میساختند از لحاظ علم سازبندی کاربرد لازم را برای اجرا در ارکستر بزرگ را داشت. همچنین تمام تجربه موسیقی در آن بود. این آثار را افرادی متعهد و وطنپرست تولید میکردند، مثلاً سرود «خجسته باد» با صدای محمد گلریز که احمدعلی راغب آن را ساخت و مجتبی میرزاده آن را تنظیم کرد، توانست بازخورد فراوانی داشته باشد. این نوع آثار در چارچوب محصولات پروپاگاندا قرار نمیگیرند، بلکه در خدمت رویدادی بزرگ بودند و باعث تأسف است که این روزها دیگر این نوع آثار تولید نمیشوند.
در اواسط دهه ۷۰ گرایش به موسیقی پاپ شدت یافت و صداوسیما هم از این ژانر حمایت کرد. این اتفاق با تقلید از خوانندگان مقیم خارج از کشور آغاز شد. لطفاً در این زمینه توضیح دهید.
موسیقی یکی از راههای جذب مخاطب بود به همین جهت سیاستگذاران در این برهه احساس کردند که تولیدات گذشته دیگر جوابگوی نیاز جامعه به ویژه جوانان نیست و با ورود به حوزه پاپ درصدد جذب مخاطب برآمدند. درباره تقلید از خوانندگان قبل از انقلاب هم باید بگویم، چون خوانندگان جدید الگویی نداشتند و در ضمن میدانستند این قبیل افراد صدایشان برای مردم آشنا است، سعی کردند با کپیهای داخلی آثار جدید را روانه بازار کنند. درباره موفقیت این روش نمیتوانم اظهارنظر کنم، زیرا تعریف موفقیت متفاوت است، اما در هر صورت این تولیدات توانست نیاز آن زمان را برآورده کند. از نگاه من در میان خوانندگان آن دوران، حمید غلامعلی از استعداد فوقالعادی برخوردار بود که متأسفانه هرگز نتوانست به جایگاه اصلی خود دست یابد.
در حال حاضر موسیقی پاپ گوی رقابت را از موسیقی لسآنجلسی ربوده است. نظرتان در این زمینه چیست؟ برای مثال شب یلدا بهنام بانی میهمان برنامه خندوانه بود و شکل اجرای او چندان با معیارهای اسلامی همخوان نبود. در مورد این موضوع اظهار نظر فرمایید.
جواب این سؤال را باید مسئولانی بدهند که از این سبک حمایت میکنند، چون از نظر من افرادی چون بهنام بانی، حمید هیراد و امثال آنها خواننده نیستند. این قبیل هنرمندان فقط افرادی هستند که روی صحنه استندآپ موزیک اجرا میکنند. این دست افراد فقط قادرند مخاطب خسته را به نشاط آورند، بدون اینکه کارشان تأثیر فرهنگی داشته باشد. بهتر است بگوییم در برهه کنونی به جای فرهنگسازی در زمینه موسیقی، زمینهای برای درآمدزایی فراهم کردهایم.
درباره وخامت اوضاع همین بس که روزگاری موسیقی لسآنجلسی را مبتذل میخواندیم، اما امروز موسیقی پاپ داخلی شرایطی را ایجاد کرده است که آثار خوانندگان لسآنجلسنشین در مقابل آنها کلاسیک محسوب میشود و مدیران هم در این حوزه چنان تغییر موضع دادهاند که مهدی کلهر در مصاحبهای بیان کرده که باید از ایرج قادری همانند یک استاد تقدیر شود، درصورتیکه اگر قرار است ایرج قادری را استاد بنامیم به فیلمسازانی نظیر داریوش مهرجویی چه باید بگوییم؟ البته نمیخواهم به هنرمندانی نظیر قادری توهین کنم، بلکه اشاره به برخوردهای تند اوایل انقلاب است که آنها را تفالههای رژیم خواندهایم و اکنون از همان افراد به عنوان استاد یاد میکنیم.
عنوانی دیگر که اخیراً بسیار شنیده میشود، موسیقی مذهبی است. نظر شما درباره این سبک موسیقی چیست؟
چنین تعریفی را درست نمیدانم، زیرا از دید من این قبیل نامگذاریها نوعی فرصتطلبی است تا به اسم ائمه از موسیقی سوء استفاده کنیم. مطلب دیگر اینکه وقتی از دیدگاه دین موسیقی مکروه است، چگونه میخواهیم چنین عنوانی را توجیه کنیم. پس بیش از اینکه به دنبال عنوانسازی باشیم، باید تکلیف خودمان را با موسیقی مشخص کنیم.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام