
حسین سلطانمحمدی، منتقد و کارشناس سینما، در گفتوگو با ایکنا فیلم سینمایی «بمب؛ یک عاشقانه» را اثری معقول و متعادل توصیف کرد و گفت: این فیلم دیدگاه کارگردانی است که در زمان جنگ نوجوان بوده و آنچه را در فیلم رخ میدهد تجربه کرده است. برای بیان این نگاه هم یک پیوند خانوادگی را دستمایه کارش قرار داده است تا نشان دهد عوامل بیرونی خانه به چه نحو اتفاقات داخل را تحت تأثیر خود قرار میدهد. جالب است که بدانید در این فیلم اضطرابها عاملی برای نزدیکی خانوادهها هستند.وی افزود: شاید اینگونه به نظر آید که فیلم ریتم کندی دارد، زیرا جنس آثاری که جنگ را تصویر میکنند تند است، اما باید در نظر داشت که قصه فیلم به شتاب بیشتر نیاز نداشته است. بگذارید بمب را با «آباجان» مقایسه کنم. در آباجان همان زمان (دهه 60) روایت میشود، اما قصه ریتم تندی دارد، چون قصه این شتاب را طلب میکند. آنجایی که دختر گم میشود یا اینکه در انتظار بازگشت فرزندش است، اما در بمب قصه چنین محرکهایی ندارد. پس طبیعی است روند کار چنین پیش رود.این کارشناس سینما ادامه داد: شاید آنچه در جنگ رخ داده برای رزمندگان شکلی جدیتر داشته باشد، اما تمام آدمهایی که در آن برهه زندگی کردند جنگ را درک و لمس کردند. در بمب چنین اتفاقی را شاهدیم. یک زندگی خانوادگی در آستانه ازهمپاشیده شدن است، اما جنگ باعث میشود مجدداً صمیمیت بین این زوج حاکم شود. در کلامی دیگر در بمب نشان داده میشود که روابط فردی انسانها میتواند به واسطه اتفاقات بیرونی دستخوش تغییر شود. حال ممکن است این تغییر در جهت مثبت باشد یا منفی.
بازسازی نماهای قدیمی در تولیدات نمایشی رشد چشمگیری یافته است
وی درباره میزانسن و دکوپاژ خوب این فیلم سینمایی اظهار کرد: خوشبختانه در چند سال اخیر تجربه خوبی در بازسازی فضاهای قدیمی داریم. «ماجرای نیمروز» یا «کیمیا» گواه روشنی برای این ادعا هستند. البته نکته متفاوتی در بمب وجود دارد. آن هم اینکه پیمان معادی، کارگردان فیلم، به واسطه درک فضای هالیوود، به ظرایفی دقت کرده که در آثار دیگر شاید کمتر به آنها پرداخته شده باشد. همچنین دقت نظری که در بمب وجود دارد به ما نشان میدهد در شرایطی که یک شهرک سینمایی مناسب هم برای کارهای شهری نداریم میشود از موقعیتهای ممکن استفاده کرد تا کار آبرومندی چون بمب ساخته شود.
سلطان محمدی با بیان اینکه فیلمنامه بمب حرکت سینوسی خوبی دارد، گفت: اوجهای خوبی در فیلمنامه این فیلم وجود دارد. برای مثال در بخشی از فیلم زوجی جوان مشکل دارند و آنها تا آستانه جدایی پیش میروند، اما زمانی که داستان شکلی تخت به خود میگیرد بمبارانها آغاز میشود. این شوکدهی در چند بخش دیگر فیلم نیز رخ میدهد. مطلب دیگری که در این فیلم به نظرم میرسد توجه به قهرمانانی است که در وجود هر یک از ما نهفته است. در بمب آدمهای عادی در شرایطی که دستخوش بحران میشوند رفتاری از خود نشان میدهند که فقط از عهده یک قهرمان برمیآید.
نگاه ستایشآمیز بمب به عشق
این سینماگر تأکید کرد: جایگاه عشق در بمب ستایشآمیز است. دو نوجوان فیلم بسیار پاک یکدیگر را دوست دارند و دیدارشان فقط به زمان بمباران خلاصه شده است. همچنین عشقی که میان دو شخصیت اصلی وجود دارد کمتر در زمان حال مشاهده میشود. تمام این لحظات خوش به ما نشان میدهد که در روزگاری که بسیاری از امکانات امروز را نداشتیم با هم مهربانتر بودیم.
وی درباره شخصیتهای فرعی فیلم نیز گفت: اگر باور داریم شخصیتپردازیها در فیلم خوب است، به این دلیل است که آن دوره را تجربه کردهایم، اما شاید یک نوجوانان امروزی اتفاقاتی را که در فیلم رخ میدهد باور نکند، چون میبیند که در مدرسه شاهد آن رفتارها نیست. بر همین اساس، افرادی بیشتر بمب را میپسندند که از آن دهه نوستالژی دارند. درباره نقش سیامک انصاری هم باید مطلبی را بیان کنم. این بازیگر در اذهان به عنوان بازیگر طنز شناختهشده، اما معادی سعی نکرده از این پیشزمینه استفاده کند، هرچند نقش او شیرینی خاص خود را دارد، ولی بههیچوجه کمیک نیست.
سینما در اختیار کاسبکاران
این فیلمساز در جواب به پرسشی دیگر مبنی بر اینکه چرا چنین فیلمهایی قادر نیستند در گیشه به فروش مطلوبی دست پیدا کنند؟ تأکید کرد: در جواب برخی شرایط بد اقتصادی را بیان میکنند، اما من با این توجیه موافق نیستم، چون باورم این است که رواج روزافزون کمدیهای سخیف نشئتگرفته از دیدگاه کاسبکارانه برخی فیلمسازان است؛ در حالی که فیلمهایی نظیر بمب جواب بسیاری از پرسشهای روز جامعه را میدهد.
وی در پایان تأکید کرد: نقد فیلمهای بهاصطلاح طنز به معنای زیر سؤال بردن این حوزه نیست، چون بسیاری از شاهکارهای سینمای جهان در این ژانر ساخته شدهاند. در ایران نیز آثار بسیار خوبی در این باره تولیدشده که میتوانند الگو باشند. فیلم «مارموز» یکی از این آثار موفق است که در عین طنز بودن نگاهی دلسوزانه، به آنچه در جامعه رخ میدهد، دارد.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام