رمز و راز عبادت / بالاترین عبادات
کد خبر: 3816416
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۰۲

رمز و راز عبادت / بالاترین عبادات

حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی در ایام ماه مبارک رمضان در گفتاری تحت عنوان"رمز و راز عبادت" در رمضان ۱۴۴۰ به بحث‌های پیرامون فلسفه عبادت، ریا و مراتب اخلاص، ترس از خدا و … پرداخته است.

به گزارش ایکنا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی در بخش ابتدای بحث‌های خود آورده است:

مرحوم کلینی در کافی روایتی را با سند معتبر از حضرت رضا (ع) نقل می‌کند، در این حدیث، حضرت می‌فرمایند:


«لَیْسَ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ .»[۱]
ترجمه: (عبادت به نماز و روزه بسیار نیست، عبادت تنها و تنها به تفکر در امر خدای عزیز و بزرگ است.)


این مطلب در روایات دیگری هم مورد توجه ائمه اطهار بوده است. به عنوان مثال از امام صادق (ع) نقل است که: «کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِی ذَرٍّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ خَصْلَتَیْنِ اَلتَّفَکُّرَ وَ اَلاِعْتِبَارَ» [۲] (بیشترین عبادت ابوذرره فکر کردن و پند گرفتن بود) [۳] و هم‌چنین از ایشان منقول است که «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَکُّرِ فِی اللَّهِ وَ فِی قُدْرَتِهِ .»[۴]


در همین مضمون از امیرالمومنین نیز روایت شده است: «اَلتَّفَکُّرُ فِی مَلَکُوتِ اَلسَّمَوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ عِبَادَةُ اَلْمُخْلَصِین» [۵] (عبادت انسان‌های مخلص، تفکر در ملکوت آسمان‌ها و زمین است)
و همچنین: «التَّفَکُّرُ فی آلاءِ اللّه ِ نِعمَ العِبادَةُ» [۶] (تفکر درباره نعمت‌های خدا، عبادت خوبی است)


درباره این حدیث نکاتی را لازم است مورد توجه قرار دهیم:


نکته اول:


این روایت در برخی از کتاب‌های روایی به امام هادی (ع) نیز نسبت داده شده است، چنانکه در برخی دیگر به امام عسکری (ع) منسوب شده است [۷] ولی مطابق اکثر نقل‌های روایی، این روایت از کلمات حضرت رضا (ع) است. چنانکه علاوه بر کلینی در کافی، مرحوم مجلسی در بحار [۸]، فیض کاشانی در وافی [۹] و صاحب وسایل آن را به امام رضا نسبت داده‌اند. [۱۰]


نکته دوم:


روای این حدیث از امام رضا (ع)، شخصیت جلیل القدری به نام معمّربن خلاّد بن ابی خلاّد بغدادی است که از اصحاب امام رضا (ع) بوده است، این بزرگوار در کتاب‌های رجالی شیعه توثیق شده و علاوه بر امام رضا (ع)، از امام کاظم (ع) نیز روایت کرده است و به این جهت از اصحاب هر دو امام همام برشمرده شده است. معمّر کتابی درباره «زهد» نوشته بود که توسط احمدبن محمد بن عیسی اشعری نقل شده و احتمالاً این روایت نیز از محتویات همان کتاب است. اشعری نیز از بزرگان شیعه در قم بوده و از شأن و جایگاه بزرگی در میان شیعیان برخوردار است.
با توجه به آنچه گفتیم روشن است که سند مرحوم کلینی در این روایت، بی اشکال است و روایت در اصطلاح اهل فن، صحیحه می‌باشد.
ضمن اینکه لازم است توجه کنیم که این روایت اصطلاحاً «عالی السند» هم هست یعنی در سلسله اسناد آن راویان بسیاری وجود ندارند تا احتمال خطا در آن زیاد شود و لذا از این جهت نیز روایت از اشکال مبرّی است.


نکته سوم:


«انّما» در ادبیات عرب، از کلماتی است که برای بیان حصر به کار گرفته می‌شود. معنای این سخن آن است که اگر می‌گویند «إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ» باید از آن چنین فهمید که: «عبادت تنها و تنها تفکر است و چیزی غیر از تفکر عبادت نیست.»


طبیعی است که چنین مطلبی باعث سوالی می‌شود که آیا جز تفکر هیچ چیز دیگری عبادت نیست؟ مخصوصاً با توجه به اینکه حضرت قبل از آن می‌فرمایند که عبادت به زیادی نماز و روزه نیست.


مرحوم مجلسی در پاسخ به چنین سوالی است که معنای روایت را از ظاهر اولیه‌اش به معنای دیگری بر می‌گرداند. ایشان می‌نویسند مراد از «لَیسَ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ» آن است که عبادت، منحصر در نماز و روزه نیست و مراد از «إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ» آن است که «عبادت کامل جز با تفکر نیست»


در اینجا لازم است اشاره کنیم که آنچه از روایات دیگر هم قابل استفاده است، آن است که تفکر، کامل کننده عبادت و یا کامل‌ترین عبادات است، به عنوان مثال از امیرالمومنین نقل است که: «لَا عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِی صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» [۱۱] (عبادتی همانند تفکر در صُنع خدا نیست)


و یا از امام صادق (ع) روایت است که: «َفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَکُّرِ فِی اللَّهِ وَ فِی قُدْرَتِهِ .»[۱۲] (بالاترین عبادت‌ها، اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست)


پس می‌توان گفت تعبیر ابتدای روایت که می‌فرماید: «لَیْسَ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ» با توجه به اینکه متضمن عبارت «کثرت» است، بدان معنی است که به واسطه نماز و روزه زیاد، «عبادت کامل» حاصل نمی‌شود. بلکه عبادت کامل در اثر تفکر حاصل می‌شود. البته ممکن است بتوان پاسخ دیگری هم به سوال مطرح شده داد که به آن می‌پردازیم.


[۱]. کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۲، ص ۵۵.
[۲]. بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۳۲۳.
[۳]. [از مادر ابوذر نقل شده است که وی تمام روز را از مردم کناره می‌گرفت و به اندیشیدن می‌پرداخت. تنبیه الخواطر، ج ۱، ص ۲۵۰.]
[۴]. کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۲، ص ۵۵.
[۵]. غرر الحکم، ۱۷۹۴.
[۶]. غرر الحکم، ۱۱۴۷.
[۷]. تحف العقول، ۴۸۸. بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۳۲۵.
[۸]. ج ۶۸، ص ۳۲۲
[۹]. ج ۴، ص ۳۹۴.
[۱۰]. ج ۱۵، ص ۱۹۶.
[۱۱]. امالی طوسی، ص ۱۴۶.
[۱۲]. کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۲، ص ۵۵.


رمز و راز عبادت؛ مراتب عبادت / مرتبه اول: تصفیه دل و دوری از ریا


در شماره‌های قبل با اشاره به روایتی از امام رضا (ع) به این نکته رسیدیم که «عبادت جز با تفکر کامل نمی‌شود» و «آنچه با تفکر واقع نشود حتی اگر تکلیف ظاهری را برآورده کند موجب کمال نمی‌شود.»


امروز سخنی از امام خمینی را درباره مراتب اخلاص در عبادات مرور می‌کنیم.


چنان که پیش از این گفتیم اخلاص ناشی از شناخت است چراکه «خالص کردن عمل برای خدا» تنها با شناخت موضوع آن یعنی «شناخت خدا» و معنای «اخلاص»، در کنار عوامل پدید آورنده آن، ممکن است. و این مهم جز با تفکر و معرفت حاصل نمی‌شود. پس می‌توان تقسیم «عبادت با توجه به مراتب اخلاص» را به تقسیم «مراتب عبادت با توجه به میزان معرفت» نیز تسرّی داد.


حضرت امام در کتاب آداب الصلاة [۱] با اشاره به اینکه همه هویت یک عبادت به میزان اخلاص بستگی دارد و روشن است که این امر جز با شناخت معبود ممکن نیست، به هشت مرتبه برای اخلاص و در ادامه، به هشت مرتبه برای عبادت اشاره می‌کنند.


مرتبه اول عبادت آن است که آدمی قلب خود را از ریا پاک کند. ریا در اینجا به معنای آن است که آدمی عبادت را برای شادی و رضایت مخلوقات انجام ندهد. امام در کتاب شریف چهل حدیث در تعریف ریا می‌نویسند: ««ریا» عبارت از نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده یا عقاید حقه است به مردم، برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنها و اشتهار پیدا کردن پیش آنها به خوبی و صحت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی» [۲]


حضرت امام درباره مرتبه اوّل از زمره مراتب عبادت می‌نویسند:
[«مرتبه اول» تصفیه عمل است - چه عمل قلبی یا قالبی [یعنی هم در آنچه که در دل داریم و نیت می‌کنیم و هم در آنچه با یکی از اعضای خود انجام می‌دهیم] - از شائبه رضای مخلوق و جلب قلوب آنها، چه برای محبوبیت [اینکه از آدمی تعریف کنند] یا برای منفعت [به این معنی که به سبب انجام کار، نفعی از مردم به ما برسد] یا برای غیر آن [مثل اینکه به وسیله اینکه کاری را انجام می‌دهیم، ضرری که مردم می‌خواهند به ما برسانند دفع شود] و در مقابل این [تصفیه عمل از ریا]، اتیان عمل است ریاءً [و از روی ریاکاری] و این ریای فقهی از همه مراتب [دیگر] ریا، پست‌تر [است] و صاحب آن از همه مرائی‌ها [و ریاکاران دیگر که در مراتب بعدی عبادت آنها را خواهیم شناخت] بی‌ارزش‌تر و خسیس‌تر [یعنی پست‌تر] است .»[۳]


چنانچه از این عبارت معلوم شد، ریا انجام کاری است برای اینکه «حُسن نظر» مردم را به خود جلب کنیم و این «جلب نظر» گاه فقط به خاطر آن است که دیگران از ما تعریف کنند و گاه می‌خواهیم از آنها نفعی مادی به ما برسد و گاه می‌خواهیم ضرری را از ما مرتفع کنند. این «ریاکاری» البته گاه در عبادات است و گاه در غیر عبادات. اما سخن ما در اینجا در آن دسته از «ریاکاری» است که در عبادات واقع می‌شود.


ابتدا لازم است به چند روایت در باره ریا اشاره کنیم تا زمینه بحث را آماده کرده باشیم: قال أبو عبد الله، علیه السّلام: کلّ ریاء شرک، إنّه من عمل للنّاس کان ثوابه علی النّاس، و من عمل لله کان ثوابه علی الله .»[۴]


(یزید بن خلیفه از حضرت صادق، علیه السّلام، نقل می‌کند که فرمود: هر ریایی شرک است. کسی که برای مردم کار کند ثواب او را مردم باید بدهند و کسی که برای خدا کار کند، ثوابش را خدا باید بدهد.


هم چنین مرحوم کلینی از پیامبر اسلام (ص) نقل می‌کند که «فرشته ها با خوشحالی عمل بنده خدا را بالا می‌برند ولی خدای سبحان می‌فرماید آن کارها را در سجّین (زندان و محل اعمال گناهکاران) بگذارید چرا که این کارها برای من انجام نشده است.» [۵]


هم چنین از امام صادق (ع) روایت شده است که «از ریا بپرهیزید چرا که هر کس برای غیر خدا کاری را انجام دهد خدا او را به آن کسانی واگذار می‌کند که عمل را برای آنها انجام داده است .»[۶]


فراموش نکنیم که ریاکاری به معنای آراستن ظاهر است در حالی که باطن آدمی خراب و بیمار است. [۷] و روشن است که چنین کسی ابتدا خود را می‌فریبد تا به سمت صحت و سلامت گام بر ندارد و چنین کسی عاقبتی ناخوشایند دارد. به گونه‌ای که از رسول گرامی اسلام روایت شده است که «جهنم و عذاب آتش از دست ریاکاران فریاد برمی‌آورد یکی از اصحاب از حضرت سوال می‌کند که آتش جهنم چگونه از دست ریاکاران فریاد برمی‌آورد؟ حضرت جواب می‌دهند از شدت گرمای آتشی که ریاکاران با آن عذاب می‌شوند، جهنم هم به ستوه می‌آید.» [۸]


همچنین ایشان می‌فرماید که: «مبغوض‌ترین بندگان در نزد خدا کسی است که لباس‌هایش از کرادارش بهتراست، لباس او لباس پیامبران و رفتارش، رفتار گردن کشان است .»[۹]


در همین زمینه خوب است به روایت امام صادق اشاره کنیم که می‌فرماید: «در روز قیامت بنده‌ای نمازخوان را می‌آورند، او خطاب به حضرت حق می‌گوید خدایا من برای تو نماز خواندم خدا می‌گوید نه! برای آن نماز خواندی که بگویند فلانی چقدر خوب نماز می‌خواند. پس دستور می‌دهند که او را به سوی آتش جهنم ببرند .»[۱۰]


حضرت امام خطاب به ریاکار می‌نویسد: «هان، ای شخص مرائی که عقاید حقه و معارف الهیه را به دست دشمن خدای تعالی، که شیطان است، سپردی و مختصات حق تعالی [که مخصوص خدا بود] را به دیگران دادی، و آن انواری که روشنی بخش روح و قلب و سرمایه نجات و سعادت ابدی و سرچشمه لقاء الهی [بود] و بذر جوار محبوب است [را] مبدل به ظلمات موحشه [وحشتناک] و شقاوت و هلاک ابدی و سرمایه بُعد (و دوری] از ساحت قدس محبوب و دوری از لقاء حضرت حق تعالی کردی، مهیا باش از برای ظلمتهایی که نور در دنبال ندارند و تنگنایی که گشایشی ندارد و امراضی که شفا پذیر نیست: مردنی که حیات ندارد. آتشی که از باطن قلب ظهور کند و ملکوت نفس و ملک بدن را بسوزاند- چنان سوزاندنی که خطور در قلب من و تو نکرده، چنانچه خدای تعالی خبر می‌دهد در کتاب منزل خود در آیه شریفه نار الله الموقدَةُ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الأفْئدة. (آتش بر افروخته خداست که بر دل‌ها شعله ور است.» (همزه ۶- ۷).» [۱۱]


[۱]. ص ۲۰۳.
[۲]. چهل حدیث، ص ۳۴
[۳]. آداب الصلاة، ص ۲۰۳.
[۴]. کافی، ج ۲، ص ۲۹۳
[۵]. کافی، ج ۲، ص ۲۹۵.
[۶]. مستدرک الوسایل، ج ۱، ۱۱۲.
[۷]. ن ک: درر الحکم، ۹۶۶۱ و۱۵۷۷.
[۸]. مستدرک الوسایل، ج ۱، ص ۱۰۷.
[۹]. کنزالعمال، ص ۷۴۸۳.
[۱۰]. میزان الحکمه، ج ۴، ص ۱۹۴۶.
[۱۱]. چهل حدیث، ص ۳۸.


رمز و راز عبادت؛ مراتب عبادت / مرتبه دوم: تصفیه دل از مقاصد دنیوی


در بخش‌های قبل، اشاره کردیم که عبادت تنها با شناخت، عبادت می‌شود چنانکه امام رضا (ع) می‌فرمایند: «أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ» [۱] و از حضرت زین العابدین (ع) منقول است که: «لا عِبادَةَ إلاّ بالتَفَقُّه» [۲] و لذا اگر کسی معرفت نداشته باشد و به عبارتی «تفکر لازم» را به کار نبندد، عمل او عبادت تلقی نمی‌گردد چنانکه امیر المومنین (ع) می‌فرمایند: «لا خَیرَ فی عِبادَةٍ لیسَ فیها تَفَقُّهٌ» [۳] و به همین جهت گفتیم که اولین مرتبه در یک عبادت دوری از ریا است که اگر این مرتبه نیز حاصل نگردد، عبادت محقق نمی‌شود. و همچنین اشاره کردیم که شناخت بالاتر باعث می‌شود که عبادت مرتبه بالاتری بیابد و ارزش مضاعفی پیدا کند.


امروز به بیان دومین مرتبه از مراتب عبادت، می‌پردازیم.


حضرت امام در آداب الصلوة [۴] پس از اینکه مرتبه اول را «تصفیه عمل از شائبه رضای غیر خدا» بر می‌شمارند. به دومین مرتبه اشاره کرده و می‌نویسند: «مرتبه دوّم، تصفیه عمل است از حصول مقصودهای دنیوی و مآرب [و نیازمندی‌های] زائله فانیه. گرچه داعی [و انگیزه] آن باشد که خدای تعالی به واسطه این عمل، [آنها را] عنایت کند؛ مثل خواندن نماز شب برای توسعه روزی و اتیان [و به جای آوردن] صلوات [و نمازهای] اول ماه، مثلاً برای سلامت از آفات آن ماه [و یا] دادن صدقات برای سلامتی و دیگر مقصدهای دنیوی. و این مرتبه از اخلاص را بعضی از فقها، شرط صحت عبادات [بر] شمرده‌اند، [البته] در صورتی که اتیان [و انجام] عمل برای رسیدن به آن مقصود باشد.»


اشاره حضرت امام در مورد بطلان این نوع عبادت، به سخن مرحوم محقق خوانساری است، البته حضرت امام، بطلان این نوع عبادت را نمی‌پذیرند و در ادامه می‌نویسند: «و این، خلاف تحقیق است، به حسب قواعد فقهیه، گرچه پیش اهل معرفت، این نماز را به هیچ وجه ارزشی نیست و مثل سایر کسب‌های مشروع است، بلکه شاید از آن نیز کمتر باشد»


درباره این مرتبه از مراتب عبادت، لازم است نکاتی را متذکر شویم: نکته اول آنکه، در روایات بسیاری است که عبادت با «دنیا دوستی» جمع نمی‌شود. تحف العقول از حضرت مسیح روایت کرده است که ایشان می‌فرمود: «حقیقتی را به شما می گویم و آن اینکه کسی که علف‌های هرز را نکند، آن علف‌ها زیاد می‌شود و همه زراعت را از بین می‌برد، همانطور هم کسی که «حبّ دنیا» را از قلب خود بیرون نبرد، آن محبّت، دلش را فرا می‌گیرد به گونه‌ای که برای «حُب آخرت» جایی باقی نمی‌ماند» [۵]


همچنین از حضرت داوود همین مطلب روایت شده است که خدای سبحان به ایشان خطاب می‌کند که «من دوست دارم که دوستان من، غم دنیا را به دل راه ندهند» [۶]


طبیعی است که کسی که برای آرزوهای دنیوی، به عبادت بر می‌خیزد، نسبتی با این سفارش الهی ندارد.


نکته دوم توجه به این امر است که «تصفیه عبادت از مقاصد دنیوی» هرگز به معنای آن نیست که مؤمنین کسب و کار حلال را رها کنند، دقت کنیم که باید تلاش کنیم تا عبادات خویش را به خاطر رسیدن به مقاصد دنیوی انجام ندهیم ولی در عین حال باید در تحصیل مال مشروع بکوشیم بلکه پا را می‌توانیم فراتر بگذاریم و همین کسب و کار را هم با قصد قربت انجام دهیم و آن را به عبادت تبدیل کنیم. در بخش‌های قبل گفتیم که هر عملی را اگر انسان به خطار رضای خدا انجام دهد، آن عمل تبدیل به عبادت می‌شود و اصطلاحاً آن را «عبادت به معنی الاعم» می‌نامند.
از رسول خدا (ص) روایت شده است که عبادت دارای ده جز است و نه جز آن «طلب روزی حلال» است. [۷]


پس نباید به خاطر رسیدن به مال دنیا و یا حتی علم و سلامتی، عبادت کرد ولی می‌توان با تحصیل مال دنیا و با تحصیل علم و قدرت، عبادت کرد. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که «هر درهمی که آدمی به طلب کاران خود بر می‌گرداند، از هزار سال عبادت بهتر است.» [۸] و شاید به همین جهت است که حضرت امام، عبادت به خاطر مقاصد دنیوی را نوعی «کاسبی» می‌دانند و در ادامه می‌نویسند که «شاید «عبادت به خاطر دنیا» از بقیه انواع کسب و کار بدتر است» [۹] چراکه شاید علّت اینکه «این عبادت، بدترین نوع کسب و کار است» آن باشد که در سایر تکسّب ها امکان قصد قرتب هست و آن را می‌توان به عبادت تبدیل کرد ولی وقتی عبادت را به کاسبی تبدیل کردیم، خود را از امکان این امر محروم کرده‌ایم و شاید هم «بدتر بودن» به این جهت باشد که «عبادت» ابزار عقلایی برای کسب و کار نیست و رفتن به سراغ این نوع تکسّب، خارج کردن عبادت از طریقه خود است.


و نکته آخر آنکه نباید بین اینکه باید عبادت را به نیّات و مقاصد دنیوی آلوده نکرد و اینکه می‌توان و بلکه خوب است که از خدای سبحان هر خیری را خواست، اشتباه کرد. فرق است بین اینکه ما «نماز شب بخوانیم به خاطر مال دنیا» یا اینکه «دعا کنیم که خدا حوائج ما را بر آورده کند و آنچه خیر ماست بر ما مقرّر دارد.»


در مطلب اوّل عبادت ما به خاطر دنیا است در حالی که در دوّمی ما خدا را به خاطر خودش عبادت می‌کنیم و در عین حال خواسته‌های خود را از او مطالبه می‌کنیم. البته طبیعی است که «دل های بزرگ» و «همت های عالی»، به «دنیا» رو نمی‌کنند ولی در عین حال ممکن است کسی همانند ابراهیم (ع) به خاطر خدا از خدا طلب فرزند کند. پس اینکه در دعاهای مختلف، از خدا می‌خواهیم که ما را از فقر بی نیاز کند و یا به دانش‌های انسانی مجهّز نماید و کید دشمنان را به ایشان باز گرداند، نه تنها مذموم نیست، بلکه مصداق آیه شریفه است که می‌فرماید: «فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ.» [۱۰]


ترجمه: (همان گونه که پدران خود را به یاد می‌آورید یا با یادکردنی بیشتر خدا را به یاد آورید و از مردم کسی است که می‌گوید پروردگارا به ما در همین دنیا عطا کن و حال آنکه برای او در آخرت نصیبی نیست.»


[۱]. توحید صدوق، ص ۳۴.
[۲]. تحف العقول، ص ۲۸۰.
[۳]. تحف العقول، ص ۲۰۴.
[۴]. ص ۲۰۳.
[۵]. تحف العقول، ص ۵۰۹.
[۶]. میزان الحکمه، ج ۷، ص ۳۴۳۳.
[۷]. بحار الانوار، ج ۱۰۳، ص ۱۸.
[۸]. میزان الحکمه، ج ۷، ص ۳۴۲۶.
[۹]. آداب الصلوة، ص ۲۰۳
[۱۰]. بقره / ۲۰۰

رمز و راز عبادت؛ مراتب عبادت / مرتبه سوّم: تصفیه دل از رسیدن به جنّات جسمانیه


حضرت امام در آداب الصلوة [۱] سومین مرتبه از مراتب عبادت را چنین معرفی می‌کنند: «مرتبۀ سوّم، تصفیه آن [عبادت] است از رسیدن به جنّات جسمانیّه و حور [العین] و قصور [بهشتی] و امثال آن [که عبارت باشند] از لذات جسمانیّه. و مقابل آن، عبادت اجیران [و مزدوران] است… و این نیز در نظر اهل اللّه، چون سایر کسب‌ها است، [با این تفاوت که] عمل این کاسب، اجرتش بیشتر و بالاتر است، [البته] در صورتی که قیام به امر کند [و آن را انجام دهد در حالی که] و از مفسدات صوریّه [که صورت عمل را فاسد می‌کنند]، عمل را تخلیص کند.»


به این مرتبه از مراتب عبادت، در کلمات بزرگان دین اشارات بسیاری رفته است، و چنانکه در بخش‌های قبل خواندیم، از سید الشهدا (ع) و امیر المومنین (ع) دراین‌باره روایاتی وارد شده است. [۲] هم‌چنین، مرحوم کلینی از امام صادق (ع) روایتی را دراین‌باره نقل می‌کند: «عبادت کنندگان، سه دسته‌اند، گروهی خدا را از روی ترس عبادت می‌کنند، که این عبادت بردگان است و گروهی خدا را به خاطر ثواب عبادت می‌کنند که این عبادت مزدوران است و گروهی خدا را به خاطر آنکه دوستش دارند، عبادت می‌کنند که این عبادت آزادگان است .»[۳]


در روایتی دیگر عبادت کسانی که در ثواب خدا، طمع کرده‌اند، عبادت «آزمندان» و حریص‌ها بر شمرده شده است. [۴] هم‌چنین از امام سجاد (ع) نقل است که ایشان می‌فرماید: «من دوست ندارم که خدا را عبادت کنم در حالی که هیچ غرضی جز ثواب ندارم .»[۵]


درباره این مرتبه از مراتب عبادت نیز نکاتی را باید مورد توجه قرار داد.


نکته اول، مطلبی است که از حضرت ثامن الحجج (ع) نقل شده است، ایشان در این روایت به علّت اصلی این مسئله توجه می‌دهند که چرا نباید خدا را به خاطر ثواب و یا از روی ترس عبادت کرد، حضرت مطابق آنچه عیون اخبار الرضا نقل کرده است، می‌فرماید: «اگر بهشت و دوزخی هم نبود که خدا به آنها وعده و وعید داده باشد، باز هم لازم بود که مردمان، او را اطاعت کنند، چراکه این خدا بوده است که به آنها کرامت کرده است و نیکی نموده است و بدون اینکه مردم مستحق چیزی باشند، نعمت‌هایش را در اختیار ایشان قرار داده است .»[۶]


چنانکه از این فرمایش حضرت، قابل استفاده است، عبادت تاجرانه با یک پیش فرض، همراه است و همین مشکل اصلی را در مسئله پدید می‌آورد. آن پیش فرض آن است که گویی ما در مقابل خدا، دارای استقلال هستیم و به سبب این عبادات حقّی بر خدا پیدا می‌کنیم. پس چیزی می‌دهیم که همان نماز و روزه است و چیزی می‌گیریم که نعمت‌های اخروی است. روشن است که در نگاه صحیح، این سخن باطل است، چنانکه امام رضا (ع) اشاره فرمودند، آدمی همواره باید توجه کند که هرچه دارد و بالاتر از همه «وجود و حیات او» بدون هیچ سابقه قبلی و استحقاق پیشین، به او تفضّل شده است. پس عبادات تاجرانه به نوعی شرک آلوده است.


و نکته دوّم آنکه: توجه کنیم که این مرتبه از عبادات، «انجام عمل به خاطر نعمت‌های جسمانی اخروی است»؛ در توضیح این مطلب لازم است اشاره کنیم که مطابق آنچه در جای خود گفته شده است، ثواب‌های اخروی، برخی جسمانی هستند برخی روحانی؛ ثواب‌های جسمانی – که دارای جسم نیستند ولی مطابق آنچه اهل تحقیق گفته‌اند برخی از خصلت‌های ماده را دارا می‌باشند و لذا جسمانی نامیده می‌شوند – همان‌هایی هستند که در وعده‌های الهی مورد اشاره آیات و روایات اند و عمده آنها به صورتی که برای انسان‌های عادی قابل فهم باشد، مورد اشاره واقع شده‌اند، مثلاً «نهرهایی از شیر»، «قصر های مجلل»، «حور العین» و … در کلمات مختلف مورد اشاره است.


در قرآن به این بهشت جسمانی و ثواب‌های آن اشاره رفته است و در عین حال اشاره شده است که نعمت اصلی از این بالاتر است.

«لهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ .»[۷]( هر چه بخواهند در آنجا دارند و پیش ما فزونتر [هم] هست.)


و همچنین در آیه دیگری ضمن آنکه به نعمت‌های جسمانی اشاره شده است، تصریح می‌شود که رضوان الهی بالاتر است و آن است که رستگاری بزرگ است: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ .»[۸] (خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ‌هایی وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است در آن جاودانه خواهند بود و [نیز] سراهایی پاکیزه در بهشتهای جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودی خدا بزرگ‌تر است این است همان کامیابی بزرگ)
درباره نعمت‌های غیر جسمانی در بخش‌های بعد سخن خواهیم گفت.


نکته سوّم آنکه حضرت امام در موارد بسیار، نسبت به این نعمت‌ها و ثواب‌های جسمانی اشاره کرده‌اند، و در مورد ماهیت آن می‌نویسند که: «صورت بهشت و جهنم جسمانی، همان صور [و صورت‌های] اعمال حسنه و سیئه بنی آدم است که در آن عالم به آنها رجوع می‌کند چنانکه در آیات شریفه نیز به آن اشاره و تلویح شده است، مثل قول خدای تعالی: وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا» [۹]

حضرت امام همچنین نسبت به اینکه آدمی در آنها – همانند اکثر مردم [۱۰]- متوقف شود و به آنها بسنده کند، هشدار داده‌اند. ایشان در آداب الصلوة در جایی می‌نویسند: «امثال ماها که از حدّ حیوانیّت تجاوز نکردیم، جز بهشت جسمانی و اداره بطن و فرج چیز دیگر نداریم، و به آن هم با تفضل خدای تعالی امید است برسیم؛ لکن گمان نکنیم که سعادت منحصر به آن است و بهشت حق تعالی محصور به همین بهشت حیوانی است؛ بلکه برای حق تعالی عوالمی است که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و خطور در قلب هیچکس نکرده.» [۱۱]


و در جایی دیگر می‌نویسند: «و در این طایفه [و میان مردم] کسانی هستند که برای انبیا و اولیا علیهم السلام نیز جز مقامات جسمانی و بهشت جسمانی، قائل نیستند؛ و بزرگی مقامات اخرویّه را چون بزرگی دنیایی، به سعه [و بزرگی] باغات و انهار جاریه و زیادی حور و غلمان و قصور [می] دانند. و اگر از عشق و محبّت و جذبۀ الهیّه کلامی بشنوند، با الفاظ رکیکه و کلمات قبیحه به صاحبانش [که از عشق سخن می‌گویند] حمله [می] کنند؛ و گویی به آنها ناسزائی گفته شده که جبران می‌کنند. این مردم سدّ طریق انسانی و خار راه معرفت اللّه و شیطان آدم فریبند؛ و فوج فوج بندگان خدا را از حق و اسماً و صفات و ذکر و یاد او باز [می] دارند و به مقاصد حیوانیّه و شهوات بطنیّه و فرجیّه متوجه [می] کنند. اینها مأموران شیطانی هستند که به مقتضای و لاَقْعُدَنَّ لَهُم صِراطَکَ الْمُسْتَقیم. سر راه مستقیم الهی نشسته و نگذارند کسی با خداوند خود، انس حاصل کند و از ظلمتهای علاقه مندی به شهوات حیوانی، که از آن جمله علاقه مندی به حور و قصور است، رهایی یابد. اینها ممکن است شواهدی از ادعیۀ انبیا و اهل بیت عصمت علیهم الصلوة و السلام آورند که آنها نیز حور و قصور می‌خواستند. و این از قصور این طایفه است که فرق بین حبّ کرامة اللّه (که نظر به کرامت و اعطا [و بخشش] محبوب است که خود علامت محبّت و عنایت [به محبوب] است) با حبّ به حور و قصور و امثال آن استقلالاً (که در خمیره شهوت حیوانی است)، نگذاشتند. حبّ کرامة اللّه حبّ اللّه است که بالتّبع به کرامت و عنایت نیز سرایت کند (عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.)


«و ما حُبُّ الدِّیارِ شَغَفْنَ قَلْبی وَ لکِنْ حُبَّ مَنْ سکنَ الدِّیارا» [دوستی دنیا مرا مشتاق نکرده، بلکه دوستی کسی که در این سرزمین ساکن است چنین کرده است.]
و الاّ علی بن ابی طالب علیه السلام با حور و قصور چه سر و کاری دارد؟ آن سرور را با هواهای نفسانیّه و شهوات حیوانیّه چه تناسب است؟ کسی که عبادتش عبادت احرار است، جزای او جزای تجّار نخواهد بود .»[۱۲]


[۱]. ص ۲۰۳.
[۲]. ن ک: قسمت ۲ از همین نوشتار.
[۳]. کافی، ج ۲، ص ۸۴.
[۴]. خصال، ص ۱۸۸.
[۵]. بحار، ج ۷۰، ص ۲۱۰.
[۶]. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۰.
[۷]. ق/۳۵
[۸]. توبه/۷۲
[۹]. چهل حدیث، ص ۴۰۱.
[۱۰]. شرح چهل حدیث، ص ۵۵.
[۱۱]. ص ۱۵۲
[۱۲]. آداب الصلوة، ص ۲۱۶

رمز و راز عبادت؛ مراتب عبادت / مرتبه چهارم: تصفیه عبادت از ترس عقاب


پس از آنکه در بخش‌های قبل، به سه مرتبه اول عبادت، اشاره کردیم و گفتیم که مطابق فرمایش امام رضا (ع) که می‌فرماید: «اوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ» [۱]

شناخت، باعث پیدایش مراتب عبادت می‌شود، در این قسمت به مرتبه چهارم از منظر امام خمینی (ره) اشاره می‌کنیم. ایشان در آداب الصلوة، این مرتبه را چنین بر می‌شمارند: «مرتبه چهارم، آن است که عمل را تصفیه کند از خوف [و ترسِ] عقاب و عذاب‌ها [ی] جسمانی موعود [که خدا آنها را وعید داده است] و در مقابل [عبادتی که از این ترس، تصفیه شده است]، عبادت عبید [و بردگان] است؛ چنانچه در روایات [آمده] است. و این عبادت [که عبادت بردگان است] نیز در نزد اصحاب قلوب، قیمتی ندارد و از نطاق [و چارچوب و محدوده] عبودیّت «اللّه»، خارج است. و در نظر اهل معرفت، فرق [نمی] کند که انسان عملی را [محقق] بکند، از خوف [و ترس] حدود و تعزیرات [و مجازات‌هایی که] در دنیا [متوجه انسان می‌شود] یا [اینکه آن کار را از ترس و] خوف عقاب و عذاب اخروی [انجام دهد و] یا برای رسیدن به زن‌های دنیائی [و] یا برای رسیدن به زن‌های بهشتی [آن کار را واقع کند، و این نیّت ها با هم فرقی ندارد] در این که هیچیک [از آنها] برای خدا نیست .»[۲]


حضرت امام سپس به این نکته اشاره می‌کنند که اگر کسی به خاطر چنین اموری، عبادتی را انجام دهد، البته عبادتش از نظر فقهی باطل نیست ولی این عبادت در نزد اهل معرفت بی ارزش است. [۳]


در توضیح این مطلب در بخش‌های نخستین از این نوشتار هم اشاره کردیم که «صحّت عبادت» از نظر گاه فقهی، به معنای «اسقاط تکلیف و عدم وجوب اعاده یا قضا» است. یعنی اگر عملی که آدمی انجام می‌دهد، به گونه‌ای باشد که شارع، از انسان نخواهد که آن را مجدداً انجام دهد، نظام فقهی، آن عمل را صحیح می‌داند، ولی در نگاه اهل معرف، عبادت صحیح آن عملی است که باعث عروج روح و تعالی نفس می‌شود و در یک کلام انسان را «بهتر» می‌کند.


به همین جهت است که آدمی هرگز نباید در بند تکالیف فقهی بماند و همواره باید توجه داشته باشد که دستورات فقهی، میزان حداقلی از تکالیف است و به تعبیری این تکالیف، یک قانون عام است که برای «عموم جامعه» صادر شده است و بالاتر از آن، دستورات اخلاقی است که «دین» به عنوان راه تعالی، پیش روی انسان‌ها نهاده است.
به عنوان مثال، اگر کسی در جان خود، «حسد» می‌ورزد، در نظام فقهی، تا وقتی که با زبان و یا کردار خود آن را آشکار نکرده است، عقاب نخواهد شد. ولی آدمی باید سعی کند با پیشه کردن دستورات اخلاقی، این رذیله را از جان خود پاک کند و الاّ مسیر سعادت را به طور کامل نپیموده است.


و همین نکته است که در زبان روایت‌های ما، حدّ فاصل بین عبادت بندگان و تاجران با عبادت آزادگان، معرفی شده است (چنانکه در بخش قبل به برخی از این روایات اشاره کردیم) در همین‌باره مناسب است به این کلام امیر المومنین اشاره کنیم که می‌فرماید: «هر کس شرایط عبودیت را به جای آورد [که مهم‌ترین آن خالص کردن نیّت است] سزاوار آزادی است. [۴]


البته در این‌جا لازم است به نکته‌ای اشاره کنیم و آن تفاوت بین «ترس از خدا» و «ترس از عذاب‌های جسمانی» است. «ترس از خدا» که در تعابیر دینی ما بیشتر با عنوان، «خشیّت» از آن یاد می‌شود، «ترس همراه با تعظیم» است و اختصاص به کسانی دارد که از خدای سبحان شناخت دارند چنانکه قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» [۵] (از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می‌ترسند) و لذا هر چه شناخت بیشتر شود تعظیم بیشتر می‌شود و در نتیجه، خشیت فزونی می‌گیرد. این واژه در قرآن بسیار مورد اشاره است چنانکه در جایی اصل نزول قرآن را برای دارندگان این قسمت می‌داند: «إِلَّا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشَی» [۶] (جز اینکه برای هر که می‌ترسد پندی باشد.)


به همین جهت می‌توان گفت «خشیت»، آن نوع ترسی است که آدمی در اثر مواجهه با «عظمت لا یتناهی» در خویش می‌یابد، و بیشتر ناشی از آن است که آدمی خویش را در مقابل آن بزرگ، هرچه کوچک‌تر می‌یابد، ولی «خوف» بیشتر از جهل است و به جهت فرار از مصیبتی است که ممکن است گریبان آدمی را بگیرد.


به عبارت دیگر «خشیت»، ناشی از تحیّر است و لازمه آن در مراتب بالاتر، «ندیدن خود» و «گم شدن در عظمت معبود» است، در حالی که آنچه در خوف و ترس وجود دارد، تماماً «دیدن خود» و تلاش برای رهایی «خود» از رنج و عذاب است، پس در خشیت، «نفس» گم می‌شود و در خوف، «نفس» به صورت مستقل باقی می‌ماند و محور تصمیم گیری است و باز از زاویه دیگر می‌توان گفت «ترس از خدا» در نگاه عالمان راستین، «ترس از دور شدن از خدا» است. و چنین است که عاشق از هجران معشوق بیش از هر چیز دیگر در عالم می ترسد. دقیقاً به همین جهت است که در روایتی از امام صادق (ع) می‌خوانیم که حضرت از تورات نقل می‌کند که خدا به بندگان می‌گوید: «ای فرزند آدم، خود را برای عبادت من فارغ کن، تا قلب تو را از ترس خود پر کنم» [۷]


درباره ترس از خدای سبحان در نوشتار بعد بیشتر سخن خواهیم گفت.


[۱]. عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۵۰.
[۲]. آداب الصلوة، ص ۲۰۴.
[۳]. همان.
[۴]. غرر الحکم/۸۵۲۹.
[۵]. فاطر/۲۸
[۶]. طه/۳
[۷]. میزان الحکمه، ج ۷، ص ۳۴۱۲.
 

رمز و راز عبادت؛ مراتب عبادت / «ترس از خدا»


در بخش قبل اشاره کردیم که آنچه در عبادات نکوهیده است و با عنوان «عبادت عبید» مورد اشاره قرار گرفته، «ترس از عذاب‌های جسمانی» است و هرگز نباید آن را با ترس از خدا، به معنای «خشیّت» و تحیّر در مقابل عظمت الهی، اشتباه گرفت.


در توضیح این مطلب لازم است ابتدا به نکته‌ای از کتاب خصال اشاره کنیم که ایشان به ۵ نوع ترس اشاره می‌کند، ایشان نوع اول را «خوف» بر می‌شمارد و آن را مخصوص گناهکاران می‌داند، نوع دوم خشیّت است که ویژه دانشمندان است. نوع سوّم «وَجَل» است که اختصاص به خاشعان دارد. نوع چهارم «رهبت» است که از آنِ عابدان است و نوع پنجم «هیبت» است که مخصوص عارفان است. [۱]


البته ذکر این نکته لازم است که این اصطلاحات گاه به جای هم استعمال می‌شوند و لذا نمی‌توان استعمال این کلمات در قرآن را الزاماً به معنایی که در بالا خواندیم، دانست. در قرآن با عبارات مختلف، موارد بسیاری وارد شده که ترس را فقط و فقط مختص خدا دانسته است.


مثلاً می‌فرماید: «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ» [۲] (و تنها از من بیم داشته باشید) یا «وَلَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ» [۳] (و جز از خدا نترسیده‌اند) و یا از زمره صفات متّقین می‌نویسد که ایشان فقط از خدا می‌ترسند: «وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ» [۴] (و از هیچکس جز خدا بیم ندارند) و یا اشاره می‌کند که دل مؤمنین وقتی به یاد خدا است، به ترس می‌افتد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم ْ» [۵] (مؤمنان همان کسانی اند که چون خدا یاد شود دل‌هایشان بترسد)


همچنین لازمه ایمان به خدا را «ترس از خدا» و «نترسیدن از غیر او» بر می‌شمارد «أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» [۶] (آیا از آنان می‌ترسید با اینکه اگر مؤمنید خدا سزاوارتر است که از او بترسید) و جالب این جاست که قرآن به مؤمنین سفارش می‌کند که در مقامی که خدا را یاد می‌کنند، نوعی ترس و خوف را همراه داشته باشند: «وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» [۷] (و در دل خویش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بی‌صدای بلند یاد کن) و اشاره می‌کند که در حساب الهی، «مومنان خدا ترس»، از دیگران جدا هستند «لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَخَافُهُ بِالْغَیْبِ» [۸] (تا معلوم دارد چه کسی در نهان از او می ترسد)


همچنین قرآن چندین نوبت، مردمان را به سبب اینکه از خدا نمی‌ترسند، مورد ملامت قرار داده است. چنانکه به قوم ابراهیم می‌گوید: «وَکَیْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَکْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» [۹] (و چگونه از آنچه شریک [خدا] می‌گردانید بترسم با آنکه شما خود از اینکه چیزی را شریک خدا ساخته‌اید که [خدا] دلیلی درباره آن بر شما نازل نکرده است نمی‌هراسید پس اگر میدانید کدام یک از [ما] دو دسته به ایمنی سزاوارتر است)


و به قوم نوح خطاب می‌کند که: «مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا» [۱۰] (شما را چه شده است که از شکوه خدا بیم ندارید) (مطابق تفسیری که امام باقر (ع) از این آیه کرده است که می‌فرماید معنای آیه آن است که چرا از خدا نمی‌ترسید [۱۱])


نکته مهم در همه این آیات آن است که برخلاف موارد دیگر که انسان از آنچه می ترسد، دور می‌شود «ترس از خدا»، هرگز عامل دوری از خدا نیست. بلکه مطابق آیه شریفه ترس از خدا مختص به عالمان، است چنانکه می‌فرماید: «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» [۱۲] (از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می‌ترسند) و مطابق روایات هر چه شناخت نسبت به «خود» بیشتر شود، خشیت الهی در انسان بیشتر می‌شود چنانکه امیرالمومنین (ع) می‌فرماید: «خودشناس ترین مردم، خداترس ترین آنهاست» [۱۳]

پس باید توجه کنیم که در مرتبه «عبادت بندگان» ترس از عذاب جسمانی، راه کنترل انسان است، چراکه او از معرفت کامل برخوردار نیست، چنانکه «طمع به ثواب جسمانی» چنین نقشی را دارد. و به همین جهت پیامبر (ص) می‌فرماید: «گروهی از مؤمنین همواره بین دو ترس محصور هستند، ترس از روزگاری که رفت و نمی‌داند که خدا با ایشان چه می‌کند و ترس از از زمانی که خواهد آمد و نمی‌داند که خدا با او چه می کند… چراکه قسم به کسی که جان محمد در دست اوست، در دنیای دیگر، توبه‌ای در کار نیست و یا دوزخ است و یا بهشت است» [۱۴]
و امیرالمومنین (ع) می‌فرماید: «هیچ یک از شما جز از گناه خود مترسید و جز به خدا امید نداشته باشید» [۱۵] و از امام صادق (ع) روایت است که: «اگر انسان همان قدر که از فقر می‌ترسید از دوزخ می‌ترسید، از هر دو امان می‌ماند. و اگر همان قدر که در ظاهر از مردم می‌ترسید در باطن از خدا می‌ترسید، در دنیا و آخرت سعادتمند می‌شد.» [۱۶]


اما در مرتبه «عبادت احرار و آزادگان»، ترس از خدا به معنای «ترس از دوری از خدا» است که ناشی از درک عظمت خداست. «ترس از خدا» به معنای ترس از فرو افتادن در وادی دشمنان خداست و به همین جهت است که امام در آداب الصلاة می‌نویسند: «به مقدار فهم عظمت [خدا]، خوف و خشیت حاصل می‌شود» [۱۷] و در جای دیگر می‌نویسند که: «خوف و خشیت آنها [پیامبر و اولیا خدا] از همه کس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از همه کس بیشتر تجلی نموده است .»[۱۸] و در جای دیگر این خشیت و ترس از خدا را «اخلاق دوستان خدا و انبیا» بر می‌شمارند. [۱۹]


خلاصه کلام آنکه باید میان «ترس از خدا» که ناشی از درک عظمت اوست و «معلول ترس از دور افتادن از ساحت قرب» است با ترس از عذاب اخروی فرق گذاشت.


این بحث را با این آیه شریفه به پایان می‌بریم که می‌فرماید مؤمنان شب‌ها از بستر خواب برمی‌خیزند و همواره از دوری خدا در هراس هستند و به قرب او طمع دارند. «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ.» [۲۰] (پهلوهایشان از خوابگاه‌ها جدا می‌گردد [و] پروردگارشان را از روی بیم و طمع می‌خوانند و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق می‌کنند)


[۱] خصال، ۲۸۱
[۲] بقره / ۴۰
[۳]توبه/۱۸
[۴] احزاب/۳۹
[۵]انفال/۲
[۶] توبه/۱۳
[۷] اعراف/۲۰۵
[۸] مائده / ۹۴
[۹] انعام/۸۱
[۱۰]نوح/۱۳
[۱۱] تفسیر علی بن ابراهیم، ج ۲، ص ۳۸۷.
[۱۲] فاطر/۲۸
[۱۳] غرر الحکم، حکمت ۸۲
[۱۴] کافی، ج ۲، ص ۷۰.
[۱۵] نهج البلاغه، حکمت ۸۲.
[۱۶] تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۱۱۲
[۱۷] آداب الصلوة، ص ۱۲۱.
[۱۸] آداب الصلوة، ص ۱۴۷.
[۱۹] شرح جدیث جنود عقل و جهل، ص ۳۳۹.
[۲۰] سجده/۱۶

انتهای پیام

captcha