کد خبر: 3829768
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۱
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:

توسعه «کلام وجودی» مقدمه کاربردی‌سازی كلام اسلامی است/ گام‌های سه‌گانه تبیین کلام وجودی

گروه حوزه‌های علمیه ــ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: «کلام وجودی» تاكنون در عالم اسلام تحقق نیافته و لذا به نظر می‌رسد یكی از بایسته‌های روزآمدی و کاربردی‌سازی كلام اسلامی، تبیین و توسعه كلام وجودی است.

یبه گزارش ایکنا، مهدی عباس‌زاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی امروز دوم مردادماه در نشست علمی ارائه طرحی اجمالی از «کلام وجودی» که در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، به تعریف کلام وجودی پرداخت و گفت: تبیین وجود، صفات و افعال خدا و دیگر معتقدات دینی، با نظر به اوصاف وجودی و انضمامیِ انسان را کلام وجودی می‌گویند.

وی با بیان اینکه علم کلام (به طور كلی) از جهت نسبتی كه با انسان دارد یا نوع نگاهی كه به انسان به مثابه مخاطبش دارد، بر دو قسم «کلام متافیزیکی» و «کلام وجودی» است، افزود: در کلام متافیزیکی، متكلم با وجود، صفات و افعال خدا سروکار دارد و درصدد است به مدد عقل نظری، معتقدات دینی را برای انسان‌ها «تبیین» کند، «اثبات» کند و مورد «دفاع» قرار دهد و در این مسیر، ممکن است به درستی از كتاب و سنّت نیز تأییداتی اخذ كند.

وی بیان کرد: کلام متافیزیکی انسان را مخاطب خویش قرار می‌دهد، اما او را فارغ از كنش‌ها و درگیری‌های روزمره‌اش لحاظ می‌كند. مخاطب چنین كلامی انسان به نحو انتزاعی است؛ چنان که در بخش عمده‌ای از تاریخ فلسفه متافیزیکی نیز انسان صرفاً حیوان ناطق لحاظ می‌شد و بس. لذا چنین كلامی را می‌توان از سنخ «كلام پیشینی» دانست؛ به این معنا که انسان را پیش از دغدغه‌های وجودی‌اش مورد ملاحظه قرار می‌دهد.

عباس‌زاده با بیان اینکه در این قسم كلام، چندان مهم نیست که انسان در «اینجا» و «اكنون» چه وضعیتی دارد، اظهارکرد: این كلام، چندان با چنین انسانی سروکار ندارد؛ بلکه عمدتاً با «انسان بماهو انسان» سروکار دارد و درصدد است مسائل اعتقادی را به نحو منطقی و ریاضی برای او تبیین و اثبات كند و از آنها در مقابل حملات نظری و شبهات فكری دفاع كند. همانطور که در منطق و علم ریاضی، وضعیت واقعی انسان اهمیتی ندارد و انسان بماهو انسان مخاطب قرار می‌گیرد، به نظر می‌رسد در کلام متافیزیکی نیز عمدتاً چنین شیوه‌ای اتخاذ می‌شود.

وی ادامه داد: البته در عالم اسلام و مسیحیت، «کلام یا الهیات جدید» سعی کرده است به نیازهای اعتقادی کنونیِ انسان توجه کند، اما بازهم به نظر می‌رسد این انسان انسان کلی است، نه انسان در اینجا و اکنون. گویی متکلم جدید همچنان برای نیازهای اعتقادی جدید یک انسانِ کلی طرح‌ریزی می‌کند. البته کلام جدید نسبت به نیازهای روز ظاهراً شبیه فقه نسبت به مسائل مستحدثه عمل می‌کند و لذا در جای خود بسیار لازم و مفید است، اما کافی به نظر نمی‌رسد. 

تفاوت در نگاه وجودی و دینی به انسان

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه اگرچه در کلام جدید از انسان‌شناسی دینی فراوان بحث شده است؛ اما این مایه بی‌نیازی از کلام وجودی نیست، تصریح کرد: نگاه وجودی به انسان، غیر از نگاه دینی به انسان است؛ هرچند مشترکات قابل‌توجهی میان این‌دو وجود دارند.

وی با بیان اینکه کلام وجودی با انسان انضمامی سروکار دارد و انسانِ مواجه با مشكلات و مسائل فردی و جمعی مختلف را مخاطب خویش قرار می‌دهد، افزود: لذا می‌توان چنین كلامی را از سنخ «کلام پسینی» دانست. به این معنا که انسان را پس از (با توجه به) دغدغه‌های وجودی‌اش مورد ملاحظه قرار می‌دهد. كلام وجودی، یكی از مهمترین اقسام كلام پسینی است. در عالم غرب نیز الهیات‌های پسینی به انحای مختلفی وجود دارند؛ همچون الهیات فرهنگی، الهیات جنسیتی، الهیات سیاه‌پوستی، و ... .

عباس‌زاده تأکید کرد: مخاطب چنین کلامی «موجود انسانی» است و هر موجود انسانی دارای وجود و اوصاف وجودی خاص خویش است و هر لحظه با انتخاب‌ها و کنش‌هایش ماهیت خاصی را برای خویش رقم می‌زند. هر فرد انسانی، دارای «تجربه»های خاص خویش است و در «فرهنگ» خاصی زیست می‌کند. به تعبیر هایدگر، وصف بنیادین موجود انسانی، «در-جهان-بودن» است.

وی تأکید کرد: کلام وجودی، کلام متافیزیكی را نفی نمی‌کند؛ بلکه درصدد است متناسب با وضعیت انسانِ انضمامی به تکمیل آن بپردازد، خلأهای احتمالی آن را جبران كند و از این رهگذر زبان آن را هرچه بیشتر روزآمد کند. چنین كلامی، با «زبان زمان» سخن می‌گوید، نه با «زبان سنّتی» کلام متافیزیکی. کلام وجودی می‌كوشد به این اختصاصات توجه كند و زبان متناسب با چنین انسانی را به کار بندد و کلام را روزآمد سازد؛ چه بعید به نظر می‌رسد که چنین انسانی بتواند زبان کلام سنّتی را به درستی فهم کند یا دست‌کم به شایستگی با آن ارتباط برقرار كند.

عباس‌زاده با بیان اینکه فلاسفه اگزیستانس غربی، اوصاف وجودی خاصی را برای انسان درنظر می‌گیرند و معنای مشخصی را از آنها اراده می‌کنند، اظهارکرد: اموری مانند وجود یا اگزیستانس، اصالت، استعلا، مشارکت، مواجهه، گشودگی، امکان، واقع‌بودگی، سقوط، دلشوره، روزمرگی، مرگ‌آگاهی و .... برخی از این اوصاف است که در کتاب و سنت (اسلامی) نیز به انحاء و طرق مختلف مطرح شده‌اند؛ همچنانکه در آثار فلسفی ما از قبیل داستان‌های رمزی ابن‌سینا و سهروردی (شیخ اشراق)، آثار ملاصدرا و ... رگه‌هایی از این دست مباحث به‌چشم می‌خوردند. كلام وجودی می‌كوشد با بهره‌گیری از این اوصاف وجودی، تبیین یا «توصیف» جدیدی از معنای خدا و معتقدات دینی ارائه دهد. 

مفهوم خلقت، گناه و ایمان در کلام وجودی

وی به ذکر مثالی در مورد تبیین وجودیِ برخی از مفاهیم دینی پرداخت و اظهارکرد: در مورد خلقت آدم از خاک و نفخه روح، ممکن است خاک در معنای واقع‌بودگی (جنبه‌های جبری و بیرون از اختیار انسان)، و نفخه روح در معنای امکان و گشودگی (جنبه‌های تحت انتخاب و اختیار انسان) فهمیده شوند یا ممکن است هبوط، در معنای سقوط انسان در جهان روزمره و وضعیت دورافتادن او از امکان‌های اصیل زندگی خویش قابل درک باشد. همچنین وحی می‌تواند در معنای مواجهه امر متعالی با موجود انسانی و آغاز سوق‌دهی او به سوی امکان‌های اصیل زندگی‌اش بیان شود؛ ایمان می‌تواند در معنای مواجهه وجودیِ انسان با امر متعالی در لحظه یا آن تلقی شود؛ احساس گناه می‌تواند در معنای دلشوره ناشی از درافتادن انسان به وضعیت انتخاب ناصحیح و حصول وجود غیراصیل برای او تبیین شود. مرگ می‌تواند در معنای امکان نهایی انسان که به همه امکان‌های او پایان می‌دهد (امری واقع‌بوده، اما بازهم یک امکان و گشودگی برای او) لحاظ شود و معاد ممکن است در معنای پایان وضعیت سقوط انسان و بازگشت وجودیِ او به هستی مطلق (خدا) فهمیده شود.

این محقق و پژوهشگر با بیان اینکه در بدو امر، ممکن است ایراداتی به کلام وجودی وارد شوند که عدم خصوصیت بین‌الاذهانی، نسبی‌گرایی، فروکاستگی و تكثر از جمله ایرادات مهم آن است، تصریح کرد: انسان‌‌ها دارای یک ساختار وجودی واحد و خاصی نیستند و لذا نمی‌توان اوصاف وجودی و انضمامیِ واحد و خاصی را برای انسان در نظر گرفت و اگر این‌گونه باشد، خصیصه بین‌الاذهانی کلام وجودی از بین خواهد رفت.

عباس‌زاده با بیان اینکه فلاسفه اگزیستانس، انسان‌ها را علی‌رغم تفاوت‌های چشمگیر، دارای ساختار وجودی مشخصی می‌دانند و اوصاف وجودی خاصی از قبیل وجود یا اگزیستانس، اصالت، استعلا، مشارکت، مواجهه، گشودگی، امکان، واقع‌بودگی، سقوط، دلشوره، روزمرگی، مرگ‌آگاهی و .... برای آنها درنظر می‌گیرند و در این صورت خصیصه بین‌الاذهانی کلام وجودی که مبتنی بر این اوصاف وجودی است، از میان نخواهد رفت، اظهارکرد: کلام (به طور كلی) دارای دو بخش است: ثابت و متغیر. کلام متافیزیکی، بخش ثابت کلام است و کلام وجودی، بخش متغیر آن. در این صورت، هر کدام از کلام متافیزیکی و کلام وجودی در جایگاه شایسته خویش قرار می‌گیرد. کلام وجودی، کلام متافیزیکی را نفی نمی‌کند؛ بلکه می‌کوشد با حفظ آن، از آن فراتر رود و نگاه انضامی به انسان داشته باشد.

وی ادامه داد: اموری مانند تجربه و فرهنگ، اساساً نباید به مثابه عوامل مقوّم و سازنده کلام (به طور كلی) تلقی شوند؛ بلکه صرفاً عوامل مؤثر بر آن هستند. «عوامل مقوّم» کلام شامل؛ عقل، كتاب و سنّت هستند، اما «عوامل مؤثر» بر آن شامل تجربه و فرهنگ است.

تجربه دینی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به بحث تجربه دینی اضافه کرد: تجربه دینی و در معنای عمیق آن تجربه عرفانی مدنظر است. الهامات قلبی اهل معنا از این سنخ‌اند. البته چنین تجاربی باید با محک عقل، كتاب و سنّت سنجیده و امتحان شوند و درستی آنها به اثبات برسد.

وی با اظاره به چیستی فرهنگ گفت: فرهنگ به طور کلی قطعاً مدنظر نیست؛ بلکه فرهنگ زیست کنونی که موجود انسانی در آن تنفس می‌کند، مراد است. فرهنگ به معنای انتزاعی آن، نقشی در کلام وجودی ندارد. آنچه در كلام وجودی مؤثر است، صرفاً فرهنگ انضمامی است. همانطور كه چنین فرهنگی در شكل‌گیری و گسترش كلام و الهیات در سده‌های اولیه اسلامی و مسیحی مؤثر بوده، طبعاً می‌تواند در كلام وجودی نیز كاملاً تأثیرگذار باشد. 

وی تاکیدکرد: همچنین آنچه در کلام وجودی مؤثر است، تجارب و فرهنگ عام است، نه تجارب و فرهنگ فردی. در کلام وجودی، قدر متعین یا هسته مشترک تجارب دینی و عرفانی و فرهنگ عمومیِ زیسته کنونیِ انسان و جامعه انسانی بر مبنای مشترکات و مشهورات آنها مدنظر است. 

عباس‌زاده با بیان اینکه با التزام به این چند نكته، به نظر می‌رسد کلام وجودی، به ایرادات سابق الذکر مبتلا نخواهد شد، تصریح کرد: در جهان غرب، الهیات اگزیستانس در قرن بیستم عملاً تأسیس شده و گسترش یافته است؛ برخی از متألهان معاصر غربی توانسته‌اند با بهره‌گیری از چنین الهیاتی، الهیات سنّتی مسیحی را تكمیل كنند، نواقص آن را برطرف کنند و آن را کاربردی سازند، زبان آن را روزآمد كنند و آن را فهم‌پذیرتر سازند، اما كلام وجودی به این معنا ظاهراً تا كنون در عالم اسلام تحقق نیافته و لذا به نظر می‌رسد یكی از بایسته‌های روزآمدی و کاربردی‌سازی كلام اسلامی، تبیین و توسعه كلام وجودی است.

گام‌های سه‌گانه برای توسعه کلام وجودی

عباس‌زاده با بیان اینکه برای تبیین و توسعه کلام وجودی در تفکر اسلامی، منطقاً سه گام اساسی لازم است، افزود: ایجاد دستگاه یا شبکه مفاهیم وجودی که عمدتاً توسط متفکران غربی ایجاد شده است، اما می‌تواند تکمیل شود؛ تطبیق دستگاه یا شبکه مفاهیم وجودی با محتوای قرآن و سنّت که به میزان اندکی به صورت پراکنده انجام شده، اما هنوز به صورت نظام‌مند و مدوّن به انجام نرسیده است و اشراب دستگاه یا شبکه مفاهیم وجودی در کلام اسلامی و جهت‌دهی کلامیِ آن که تا کنون انجام نشده است، این سه گام محسوب می‌شوند.

انتهای پیام

captcha