رویکرد سهروردی در مواجهه با منابع نقادانه و تلفیق‌گرایانه است
کد خبر: 3831404
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۰
قراملکی:

رویکرد سهروردی در مواجهه با منابع نقادانه و تلفیق‌گرایانه است

گروه اندیشه ــ یک استاد دانشگاه رویکرد سهروردی را با منابع، رویکردی نقادانه و تلفیق‌گرایانه دانست و بیان کرد: این رویکرد شیخ اشراق موجب ایجاد یک جریان جدید حکمی شد.

احد فرامرز قراملکی

به گزارش ایکنا؛ همایش ملی «حکمت اشراقی در پرتو آراء و آثار شهاب‌الدین سهروردی»، روز گذشته، هشتم مردادماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقه‌مندان در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

احدفرامرز قراملکی، استاد دانشگاه تهران، در این همایش بیان کرد: تاریخ فلسفه اسلامی را می‌توان به سه دوره آغازین، گفتمان ارسطویی ـ سینوی و دوره گفتمان صدرایی تقسیم کرد. واژه گفتمان را در اینجا به پارادایم ترجیح می‌دهم که دلایلی دارد، اما دوره آغازین، دوره گوناگونی‌هاست. فلاسفه بسیار متخصص با اندیشه‌های بسیار مختلفی از محمد بن زکریای رازی تا فارابی داریم، اما در دوره دوم ابن‌سینا توانست با ابزار منطق و معرفت‌شناسی، گفتمانی را ایجاد کند که بر کل علوم تمدن اسلامی سیطره یافت. ابن‌سینا گفتمانی را ایجاد کرد که حتی مخالفانش در سایه او را نقد کردند و حتی سعی کرد فقه، اصول و کلام را در این گفتمان توسعه دهد.

سلطه چند قرنی گفتمان ابن‌سینا

وی در ادامه افزود: ابن‌سینا توانست گفتمانی را حاکم کند که چندین قرن مسلط شد؛ یعنی هم از حیث الگوی معرفت‌شناسی و هم از حیث علم‌شناسی و مباحث منطقی مسلط شد و این گفتمان حاکم بود تا اینکه گفتمان صدرایی کم‌کم بعد از ۱۵۰ سال بعد از فوت ملاصدرا شکل گرفت و به صورت یک گفتمان غالب در‌آمد. اگر تاریخ فلسفه اسلامی را سه دوره بدانیم، جناب سهروردی همراه با فخر رازی در گفتمان سینوی ـ ارسطویی هستند. نزد نابغه‌ای به نام مجدالدین جیلی درس گرفتند که ظاهراً در مباحث خود سراغ عناصر پارادایمی فلسفه رایج می‌رفته و این از آثار هر دو روشن است. یک زمینه برای مطالعه شیخ اشراق مقایسه او با فخر رازی است و خیلی از مباحث این دو نفر تقریباً از بیان یک استاد است.

قراملکی تصریح کرد: البته نه اینکه همه اندیشه‌های شیخ اشراق با فخررازی مطابقت داشته باشد، خیر، او در جا‌هایی نیز قلم زده که فخررازی در آن‌ها قلم نزده است، اما فخررازی و شیخ اشراق به سراغ عناصر پارادایمی فلسفه رایج رفته‌اند و از این حیث می‌توان این‌ها را دانشمندانی دانست که با نقد جدی بر گفتمان ارسطویی ـ سینوی زمینه را برای تحول پارادایمی آماده کرده‌اند.

گشودگی به میراث معرفتی کهن

این استاد دانشگاه در ادامه افزود: اگر بخواهیم تأثیر شیخ اشراق را در تحول گفتمانی در حوزه فلسفه و حکمت اسلامی بررسی کنیم، باید یک ترم گفت‌وگو کنیم، اما در این فرصت اندک فقط می‌توانم که در یک حوزه خاص وارد شوم. شیخ اشراق چند ویژگی روشی دارد؛ نخست اینکه در مقایسه با همه فلاسفه قبل از خود، کثیر‌المنبع بوده است و از منابع فراوان بهره جسته و تعدد منابعش خیره‌کننده است. هرچند که بسیاری را نیز به زبان نیاورده است و حتی اگر او را با ابن‌سینا نیز مقایسه کنیم، او به تمام میراث معرفتی قبل از خود گشودگی داشته است که اعم از ایران باستان تا یونان باستان و ... بوده است. این مسئله از سعه صدر و از رویکرد کثرت‌گرایانه ناشی می‌شود، اما پرسش این است که او با منابع مختلف چه کرده است؟ آیا التقاط کرده است؟ آیا طرح - نویی را در این منابع دیده است؟ که البته این‌ها موضوع بحث من نیست، اما رویکرد او با منابع رویکرد نقادانه و تلفیق‌گرایانه و نهایتاً ایجاد یک جریان جدید حکمی است.

منطق‌پژوهِ پرکار و پربار

وی تصریح کرد: بنده مواجهه گفتمانی شیخ اشراق و ابن‌سینا را در حوزه منطق بیان می‌کنم. یکی اینکه شیخ اشراق منطق‌پژوهِ بسیار پرکار و پرباری است. اگر ما سن او را در نظر بگیریم و تعداد کار‌های ایشان را نیز فهرست کنیم، می‌بینیم که شگفتی‌آور است. میزان مطالعات و پژوهش‌های منطقی ایشان انسان را به تعجب وامی‌دارد که خوشبختانه بسیاری از این‌ها تصحیح شده، ولی او در منطق بسیار پر کار است. شیخ اشراق در منطق، تابع مکتب منطق‌نگاری دو بخشی است. هم به لحاظ ساختار و هم محتوا دو مکتب حاکم در منطق‌نگاری بوده؛ یکی منطق‌نگاری نه‌بخشی است که به عنوان تعلیم اول دست ما رسیده بود و شفا شرح بسیار بلند و آزادی بر آن است و دومین منطق‌نگاری دوبخشی را که از سوی ابن‌سینا در اشارت شروع می‌شود داریم و ابن‌خلدون ظاهراً اولین کسی است که مرز این دو را فهمیده و به عنوان منطق متقدمان و متأخران بیان کرده است. شیخ اشراق نیز پیرو مکتب دو بخشی است.

قراملکی در ادامه افزود: سومین نکته اینکه شیخ اشراق در منطق، آرای بسیار گوناگونی دارد و این گوناگونی آرا به لحاظ اخلاقی به ما نهیب می‌زند که در مورد منطق او نمی‌شود با یک تعبیر و با یک انگاره و فرضیه ساده گذشت و تعبیر کرد. در مقاله‌ای که چاپ شده، آرای منطقی شیخ اشراق را به پنج دسته تقسیم کرده‌ام. برخی از آرای شیخ اشراق پیروی صرف است، یعنی هیچ نوآوری ندارد؛ مثلاً در تعریف قضیه کاملاً تابع قول ابن‌سینا در اشارات است. هرچند که در جا‌هایی نقادی نیز دارد، اما تعریف دیگری به ما نمی‌گوید، اما برخی از آرای او نشانگر دقت فوق‌العاده‌ای است که در تحلیل مسائل منطقی می‌کند و این دقت نوآوری‌هایی را نیز با خود دارد. یکی دیگر از ابعاد آرای شیخ اشراق جایی است که نوآوری‌های شگقت‌انگیزی دارد و این طور می‌گویم که شأن او ستایش نیست، بلکه شناخت نقادانه است.

انتهای پیام

مطالب مرتبط
captcha