خلاقیت با اندیشیدن به ماورای محدود ممکن می‌شود
کد خبر: 3830145
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۴
غلامحسین ابراهیمی‌دینانی:

خلاقیت با اندیشیدن به ماورای محدود ممکن می‌شود

گروه اندیشه ــ استاد برجسته فلسفه با تأکید بر اینکه نباید در طبیعت ماند بلکه باید به ورای طبیعت رفت، بیان کرد: اگر کسی به مطلق فکر نکند و معنای مطلق را نفهمد و درکی از آن نداشته باشد خلاقیت نیز ندارد؛ بنابراین اگر همیشه در محدود بماند و از یک امر محدود فراتر نرود، خلاقیتی نیز ندارد، اما اگر کسی به مطلق و ماورای آنچه محدود است بیندیشد، خلاق خواهد بود.

به گزارش ایکنا؛ غلامحسین ابراهیمی‌دینانی در برنامه شب گذشته معرفت که از شبکه چهارم سیما پخش شد، به بحث در زمینه ذات و صفت پرداخت و بیان کرد: امروزه در علم ذات‌گرایی مطرح نیست، ولی در طول تاریخ مسئله ذات و صفت مطرح بوده و اندیشمندان، غیر از اینکه به صفات و حالات عالم، باور داشتند به ذات نیز باور داشتند، ولی امروز ذات مورد انکار واقع شده است؛ بنابراین آنچه امروز گفته می‌شود، در چند هزار سال قبل مطرح بوده است. هراکلیتوس می‌گوید که جهان هستی یک رودخانه است. چرا؟ چون رودخانه سیلان است و یک رودی که می‌رود، ثابت نیست و فقط روندگی دارد.

دیدگاه‌های موجود در زمینه تغییر و متغیر

وی در ادامه تصریح کرد: به عبارت ساده‌تر، وقتی از تغییر سخن می‌گوییم، معمولاً در ذهن ما این است که یک متغیری تغییر می‌کند، اما دو واژه تغییر و متغیر دو معنا دارند. کسی که منکر ذات است به متغیر قائل نیست و معتقد است که تغییر همان متغیر است و جز تغییر چیزی نداریم، اما کسی که به ذات قائل است می‌گوید که تغییر وجود دارد، اما متغیر تغییر می‌کند. اما سؤال این است که آیا تغییر و متغیر داریم یا فقط تغییر داریم؟ این یک مسئله‌ای است که اگر بخواهیم آن را باز کنیم، سر از مسائل دیگری در می‌آورد. یک وقت از تغییر و متغیر صحبت می‌کنیم که در این زمینه دو نگاه وجود دارد؛ یک نفر می‌گوید متغیری داریم که تغییر می‌پذیرد و یک کسی نیز می‌گوید جز تغییر چیزی نداریم.

این مدرس فلسفه بیان کرد: دوم اینکه به جای این مورد می‌توانیم از مطلق و مقید سخن بگوییم. مطلق یعنی بی‌قید، آزاد و رها و مقید یعنی چیزی که قیدی دارد، اما آیا می‌توانید بدون اینکه معنای مطلق را بدانید از مقید سخن بگویید؟ مطلقی باید باشد تا مقیدی وجود داشته باشد. در اینجا نیز کسی به مطلق باور دارد و بعد می‌گوید مقید، اما کسی نیز فقط می‌گوید مقید وجود دارد؛ مثال دیگر نیز نمود و بود است. بین بودن و نمودن تفاوت است. آنچه می‌بینیم نمودن‌ها است و نه بودن‌ها و نمودها بدون بود معنا ندارند؛ مثال دیگر نیز پدیدار و آنچه پدیدار نیست یا فنومن و نومن است. این‌ها همه اصطلاحاتی است که همیشه مطرح بوده و هستند.

تفاوت بین طبیعی و طبیعت

ابراهیمی‌دینانی در ادامه افزود: اما مسئله را بیشتر تعمیم می‌دهم. در عالم طبیعت زندگی می‌کنیم؛ یعنی با اشیاء طبیعی سر‌وکار داریم و بین طبیعی و طبیعت نیز تفاوت وجود دارد. طبیعی یعنی چیزی که به طبیعت منسوب است. همان طور که بین طبیعی و طبیعت تفاوت است، بین مطلق و مقید و متغیر و تغییر نیز تفاوت وجود دارد، لذا این‌ها مسائلی هستند که همیشه مطرح بوده‌اند.

وی تصریح کرد: این عالم طبیعت قوانینی دارد، اما شما امور طبیعی و موجودات را می‌بینید یا قانون را؟ شما موجودات و اشیاء قانون‌مند را می‌بینید. در حقیقت با خود قانون سروکار ندارید. البته وقتی با قانون‌مند سر‌وکار دارید، با قانون نیز سر‌وکار خواهید داشت. اما اگر قانون‌مند وجود نداشت هیچ وقت به قانون دست نمی‌یافتید. سؤال دیگر این است که آیا قانون است که اشیاء را قانون‌مند می‌کند یا قانون‌مند‌ها قانون می‌سازند؟ قانون، اشیاء را قانون‌مند می‌کند و اصالت با قانون است و قانون‌مند‌ها فرع بر آن هستند.

ابراهیمی‌دینانی در ادامه بیان کرد: خود قانون محسوس نیست و وزن و جرم ندارد، اما قانون‌مند فضا و وزن دارد و قانون‌مند ملموس است، اما قانون معقول است. از اینجا به دنیای امروز نقبی بزنیم که متافیزیک را منکر است. با اشخاص طبیعی که صحبت کنید، خیلی از پوزیتیویست‌ها می‌گویند که متافیزیک موهوم است و همه‌چیز فیزیکی و قابل اندازه‌گیری است و در تجربه حسی ما دیده می‌شود، اما فیزیک بدون متافیزیک ممکن نمی‌شود. همان طور که مطلق بدون مقید نمی‌شود، چطور فیزیک بدون متافیزیک می‌شود؟

اندیشیدن به ماورای محدود خلاقیت را در پی دارد

وی با اشاره به انواع معانی که برای متافیزیک گفته شده است، تصریح کرد: متافیزیک، ماوراء‌الطبیعه، مابعدالطبیعه و فوق‌الطبیعه مواردی هستند که برای متافیزیک مطرح شده‌اند که همه این‌ها با وجود اینکه تفاوت‌هایی دارند اما یک معنا را دارند اما منظور از همه این‌ها چیزی است که از طبیعت بالاتر است. اما سؤال این است که اصل ماورا به چه معنا است؟ ما در طبعیت بمانیم یا به ورای طبیعت فکر کنیم؟ از مطلق و مقید سخن گفتیم، اگر کسی به مطلق فکر نکند و معنای مطلق را نفهمد و درکی از آن نداشته باشد خلاقیت نیز ندارد. اگر همیشه در محدود بماند و از یک امر محدود فراتر نرود، خلاقیتی نیز ندارد. اما اگر کسی به مطلق و ماورای آنچه محدود است بیندیشد، خلاق خواهد بود. افرادی که فقط مطلق را قبول دارند و همه‌چیز را به صورت محسوس یا فیزیکی قبول دارند، به هنر باور دارند، در حالی که ذات هنر فیزیکی نیست. البته اثر هنر در عالم ظاهر می‌شود و فیزیک اثر آن را ظهور می‌دهد اما ذات هنر و اندیشه فیزیک نیست. قانون طبیعت نیز طبیعت نیست بلکه طبیعت را اداره می‌کند.

وی در ادامه با طرح این سؤال که مطلق و طبیعی و معنا، ثابت‌اند یا متغیر؟ بیان کرد: مطلق اگر مطلق نباشد مقید است و کوچک‌ترین قیدی که به آن وارد کردید، از اطلاق ساقط می‌شود. پس مطلق در مطلق بودن خود مطلق است، ولی می‌توان بی‌نهایت به آن قید زد، اما در عین حال مطلق بودن، هم مقید می‌شود و هم به اطلاق خود ثابت است. یک معنا، در بی‌نهایت لفظ معنا می‌شود، خود معنا نیز می‌تواند تغییر کند و از یک معنا به معنای دیگری می‌رود و یک حرکت معنوی است، اما معنا را با عقل درک می‌کنیم. ما همه‌چیز را می‌بینیم، اما خود دیدن را نمی‌توانیم ببینیم. میز و صندلی را می‌بینیم، اما دیدن خود را نمی‌توانیم ببینیم. با اینکه دیدن حسی است و چاره‌ای نداریم جز اینکه به ماورا نیز برویم. به قول مولانا «قرن‌ها بر قرن‌ها رفت ای هما، وین معانی برقرار و بردوام؛ شد مبدل آب این جو چند بار، عکس ماه و عکس اختر برقرار». آب رودخانه جریان دارد، اما عکس ماه ثابت است. بنابراین این‌ها مسائل مهمی است و اگر ثبات در ذهن بشر نباشد و درکی از معنای ثبات نداشته باشد، نمی‌تواند حرکت را بفهمد.

ابراهیمی‌دینانی بیان کرد: مقابل حرکت، ثبات است. حال چطور می‌شود از حرکت صحبت کرد و معنی ثبات را ندانست. اگر معنای ثبات را می‌دانیم ولو ممکن است بگویید در عالم طبیعت ثبات نیست، حالا در عالم طبیعت ثبات نیست، یا اصلاً ثبات در عالم نیست؟ اینکه می‌گویید که عالم فقط عالم طبیعت است یا آنجا که طبیعت تمام می‌شود دیگر عالم نیست؟ یا اینکه طبعیت عالم است و ماورای طبیعت نیز می‌تواند عالم باشد؟ آنکه می‌گوید که طبیعت عالم است، درست می‌گوید، اما سؤال این است که طبیعت پایان دارد یا ندارد؟ طبیعت پایان دارد، اما عالم پایان ندارد. بنابراین پس از طبیعت، عالم ماورای طبیعت است.

آغازی که پیش از آن آغازی نیست

وی در ادامه افزود: همه چیز آغاز دارد؛ مثلاً یک میز یک زمانی ساخته شده است و آغاز ساخته شدن این میز یک روز بوده است. اما چه پدیده‌ای در این عالم وجود دارد که آغاز نداشته باشد؟ هر پدیده‌ای آغاز دارد و پدیده بی‌آغاز نداریم. هر لحظه‌ای نیز آغاز دارد، ولی بلافاصله می‌رود. اما می‌توانیم از یک آغاز بی‌آغاز نیز صحبت کنیم. هر آغازی، قبل از خود آغازی دارد. هر لحظه‌ای یک لحظه قبل از خود دارد، حالا می‌توانیم از آغازی سخن بگوییم که قبل از آن آغازی نباشد که حق تبارک و تعالی است.

ابراهیمی‌دینانی با اشاره به آیه «یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ...» بیان کرد: معنا ثابت است. معنی، تحول هم دارد و ما می‌توانیم از یک معنا به معنای دیگری برویم، اما عالم معنی با زمان فرسوده نمی‌شود، اما زمان همه‌چیز را فرسوده می‌کند. این خورشید و ماه که نورافشانی می‌کنند، علمای امروز می‌گویند که دوران میان‌سالی خود را سپری می‌کنند و خورشید نیز در حال پیر شدن است. البته پیری آن زمانی است که انرژی آن تمام شود؛ بنابراین همه‌چیز در طبیعت که زمان بر آن می‌گذرد، پیر می‌شود و زوال پیدا می‌کند، اما در این بین معنا هرگز پیر نمی‌شود.

وی در ادامه افزود: دو بعلاوه دو می‌شود چهار که این فرمول همیشه هست و اگر بشر نگفته بود نیز دو بعلاوه دو چهار می‌شد. چون چنین چیزی بوده و ما نیز گفته‌ایم و هزاران سال هم که بگذرد پیر نخواهد شد که نمونه کوچکی برای این بحث است. پس معنا، همواره ثابت است و پیر نمی‌شود و ما حرف هراکلیتوس را قبول می‌کنیم که عالم یک رودخانه است. چون زمان‌مند است و شیء زمان‌مند نیز ثابت نیست؛ بنابراین چیزی که زمان‌مند است و در قید زمان قرار دارد، ثابت نیست و حرکت می‌کند. پس حرف هراکلیتوس درست است، اما خود حرکت در حرکت بودنش متحرک نیست، بلکه ثابت است. اگر حرکت در حرکت بودن ثابت نباشد، ممکن است حرکت، حرکت نباشد. پس ثابت را نمی‌توانیم انکار کنیم و همان مقدار که حرکت اصالت دارد و جدی است و عالم در حرکت است ثبات نیز معنا دارد و نمی‌توان آن را انکار کرد.

انتهای پیام

captcha