به گزارش ایکنا، متن یادداشت هدی مقدم، مدرس تاریخ و برگزیده جشنواره علامه حلی، به شرح زیر است:
درس تاریخ، از نظر غالب دانشجویان، واحدی تکراری، کسلکننده و بی فایده است؛ درسی که میتوان سر کلاسش خوابید و آخر ترم، کتاب پرحجم آن را با ناله و زاری خواند و نمره قبولی گرفت. البته اگر استاد مربوطه، حذفیاتی داشته باشد و یا سوالات مربوط به بخشها را گفته باشد که چه بهتر، اما باز دراصل جذاب نبودن این درس، خللی وارد نمیکند!.
اما ماجرای این همه ناخرسندی از تاریخ چیست؟ و چرا دانشآموزان و دانشجویان چندان علاقهای به آن نشان نمیدهند؟ به نظر میرسد مهمترین اتفاق، در شکل ارائه محتوای آموزشی است؛ مشکلی که منحصر به این درس هم نمیشود. موضوعاتی که دانشجو و حتی مخاطب آزاد، ارتباطی میان خود و مطالب برقرار نمیکند و در نهایت این سوال به ذهنش میرسد که خوب، این موضوع چه گرهای از من گشود و به چه کار من آمد؟ اینجاست که تا ضرورت خوانش تاریخ، برای مخاطب احساس نشود، رغبتی برای آن نشان نخواهد داد و این ضرورت برای هر رشته و تخصص، مثال و نمونه خود را میطلبد.
با این اوصاف باید ببینیم برای دانشجویان رشته هنر، چه موضوع اولیهای میتواند موجبات دوستی آنها را با این عرصه فراهم کند؟ مثلا اگر هنرمندی بخواهد تنها نماد و سمبلی از امیرالمومنین علی (ع) را تصویر کند، چه خواهد کرد؟ یک شکل ساده که ذهن عامه جامعه با دیدن آن بلافاصله به یاد امام علی (ع) بیفتد نخستین گزینه او خواهد بود یعنی شمشیر ذوالفقار میتواند این رسالت را به تصویر بکشد. کاری که مصطفی عقاد نیز در فیلم خود، برای حفظ حرمت و عدم نمایش چهره حضرت امیر (ع)، از آن بهره برد. ترسیم شمشیری که انتهای آن، دو شاخه شده است. حال این سؤال در ذهن ایجاد میشود که آیا در تاریخ اسلام، شمشیر معروف امام علی (ع) به همین شکلی بوده است که ما امروزه در ذهن داریم و تصویرپردازی کرده و نمادسازی میکنیم؟.
با دقت در واژه فقار، معنی آن ستون فقرات فهم میشود و علت آن بود که در این شمشیر از دسته تا نوک، دو ردیف شیار بلند و باریک قرار داشت که دارای گودیهایی تزیینی بود و شمایل کلی این شمشیر را شبیه به ستون فقرات میکرد.[1] شاخصه دیگر این شمشیر، دو لبه تیز یا دو دم بودن آن بود. [2]
ویژگی خاصی که در صورت فقدان تسلط و مهارت کافی، موجبات صدمه خوردن صاحب شمشیر را فراهم میکرد و در دست جنگاور ورزیده، سرعت نبرد در ضربات رفت و برگشتی را بالا میبرد. اگر چنین شمشیری، در دست جوانی ۲۴ ساله باشد، نشان میدهد او توانایی رزم بالایی دارد، ولی این توانایی رزم گویا به شمشیر منتقل شده، و اسباب اسطورهایسازی غیرواقعی از این شمشیر را فراهم کرده است.
اینکه چه شد آن شمشیر دو دم، تبدیل به شمشیری دو شاخه در تصاویر و اذهان شیعیان شد، پرسشی اساسی است که میتوان اعتماد به تصاویر، بدون مراجعه به اصل متن تاریخی را یکی از آن دلایل دانست. اعتمادی که حتی دامنگیر فیلمسازی مثل میرباقری در ترسیم تیر شعبه شد. تیری که آن در فیلم نشان داده شد، اساسا فاقد ویژگیهای مکانیک حرکت بود و تنها باز نشر باور عام بود. باوری که هیچ همخوانی تاریخی ندارد و تفاوت تیر ساده و سه شعبه را در متن تاریخ نخوانده است؛ تیری که تنها سر آن را تیز کنند، تیری ساده و تیری که پیکانی مثلثی شکل و از جنس آهن بر آن سوار شود، تیر سه شعبه خوانده میشود و مهمترین کارکرد آن، تشدید جراحت وارده است به گونهای که برای بیرون کشیدن آن نیز، جراحتی عمیقتر ایجاد میشود.
اما شهرت تیر سه شعبه، سه عامل بود: ۱. تکنولوژی ساخت آن (ریختهگری و ظرافتهای آن) ۲. گران قیمت بودن آن (به واسطه کمی تعداد و تکنولوژی بالا) ۳. مهارت خاص برای استفاده از این نوع سلاح؛ قطعا عامل چهارم، یعنی استفاده از آن برای قتل سفاکانه کودکی شش ماهه، نیز بر شهرت این تیر افزود، اما به نظر میرسد تیرانداز (که لعنت حق بر او باد)، با این حرکت، قصد به رخ کشیدن مهارت خود را داشت: تیری تکنولوژیک و گران قیمت که من آن را خطا نمیزنم.
با این اوصاف، میرباقری اگر اندکی شک در باور تصویری خود داشت، به چنین خطایی نمیرفت و تیری واقعی به همراه دیالوگی برای توضیح آن ارائه میداد؛ و همین تحلیلها، برای یک دانشجوی هنر، جذابیت لازم برای ضرورت فهم درست تاریخ برای ارائه نمادهای هنری از یک واقعه را در بر دارد. ضرورتی چنان جذاب، که خواب در کلاس بعد از ظهر را از چشمش میگیرد و حاضر میشود چند دقیقهای بعد از کلاس نیز حاضر باشد تا مطمئن شود باقی موضوعات کلاس تاریخ نیز همین اندازه کاربردی و جالب خواهد بود یا نه.
[1] . علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۰؛ مناقب، ج ۳، ص ۳۴۰
[2] . مناقب آل ابى طالب، ج ۳، ص ۲۹۰
انتهای پیام