حجتالاسلام والمسلمین منصور کیانی، مدرس حوزه علمیه، در گفتوگو با ایکنا از خوزستان، درباره شخصیت رسول اکرم(ص) و شعاع تأثیرگذاری ایشان در جهان گفت: در 17 یا 12 ربیع بیش از 1400 سال پیش، مولودی به دنیا آمد که مسیر و جهت جهانی را عوض کرد. قبل از بعثت رسول اکرم(ص) قطعاً جهان زندگی خود را داشت و از علوم و حتی تمدن بهرهمند بوده است. عاقلان و فیلسوفان بزرگی قبل از اسلام مثل سقراط، ارسطو و افلاطون وجود داشتند که انسانهای زیرک و توانمندی در علم بودند، اما با بعثت رسول اکرم(ص) اتفاقی افتاد که انسان را از حیرت و سرگردانی خارج کرد.
وی توضیح داد: در آن زمان دو مسئله بود که باید از سوی رسول اکرم(ص) اصلاح میشد؛ یکی اینکه مبدأ هستی را به آنها بشناسانند و دوم معاد. پیامبر اکرم(ص) بعد از بعثت هستیشناسی بشر را تغییر دادند. جهانبینیهایی قبلاً بر مدار الهی یا غیرالهی بود. جهانبینی غیرالهی که معلوم است و موارد قابل توجه آن، اجرام آسمانی را خالق خود میدانستند. گروهی که روشنفکرمآب بودند، اینها را مسخره میکردند و میگفتند روزگار ما را به وجود آورده و امروز هم برخی بر این روش هستند. در صدر اسلام هم این تفکر وجود داشت. آیه قرآن «وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ» (جاثیه، 24) به همین معناست.
سرگردانی جهانبینیهای الهی و غیرالهی پیش از رسولالله(ص)
کیانی ادامه داد: اما معنویها و جهانبینیهای الهی، گروههای مختلفی را تشکیل میدادند. آنها که استدلال داشتند یا یهودی یا مسیحی بودند. مسیحیها قائل به تثلیث بودند و میگفتند خدا هم یکی است، هم سهتا. در یهود هم رابطه حضرت موسی(ع) با خدا به گونهای بود که خدا را در حد انسان پایین میآوردند. بنابراین الهیون هم سرگشتگی عجیبی داشتند و در مبدأ و شناخت خدا به بیراهه رفته بودند.
این مدرس حوزه علمیه گفت: در باب معاد هم همینطور بود و بسیاری از مردم مرگ را پایان زندگی خود میدانستند. برخی هم که اعتقاد داشتند روحی داریم چند گروه بودند. عدهای به تناسخ اعتقاد داشتند، یک گروه نیز برگشت به جهان را مادی محض میدانستند، به گونهای که تحقیقات باستانشناسانه هم نشان میدهد اینها در هنگام مرگ وسایل زندگی را با شخص مرده دفن میکردند. گروهی هم بودند که روحی محض بودند که آنها هم دچار خطا بودند. پس بشر در مبدأ و معاد سرگردان بود و قادر نبود زندگی خود را هدفمند کند.
اینکه حواس انسان میتواند نظم جهان را ببیند، درست است. اما پس از آن میتواند به این سوال پاسخ دهد که خالق هستی یکی است یا دو تا؟ به فرض اینکه به وسیله عقل فهمید خدا واحد است آیا درمییابد که صفات او با ذات او وحدت دارد یا خیر؟ آیا بینایی و شنوایی خدا عین ذات اوست یا عارض بر ذات اوست؟ یا علم خدا عین ذات اوست یا بعدها بر ذات او عارض شده است؟ مثل ما که وقتی به دنیا میآییم هیچ نمیدانیم و بعداً علم کسب میکنیم. وحدت بین صفات و ذات، کار عقل نیست، بلکه کاری است که رسول اکرم(ص) انجام دادند
این محقق دینی با بیان اینکه جهانبینی نقش عمدهای در تمام زندگی بشر دارد و مدار رفتار فردی و اجتماعی انسان است، گفت: اگر کسی اعتقاد داشته باشد قادر عالمی بر عمل او نظارت دارد و میتواند رفتارش به سنجه بکشد رفتارش تغییر خواهد کرد. ممکن است کسی بگوید قبل از بعثت هم فطرت انسانی بود و انسان حواس داشت، عقل خداداد با بعثت پیامبر(ص) به وجود نیامد. اینکه حواس انسان میتواند نظم جهان را ببیند، درست است، اما پس از آن میتواند به این سؤال پاسخ دهد که خالق هستی یکی است یا دو تا؟ بشر قادر نیست به وسیله حواس به این سؤال پاسخ دهد و با تماشای طبیعت آن را دریابد. به فرض اینکه به وسیله عقل فهمید خدا واحد است آیا درمییابد که صفات او با ذات او وحدت دارد یا خیر؟ آیا بینایی و شنوایی خدا عین ذات اوست یا عارض بر ذات اوست؟ یا علم خدا عین ذات اوست یا بعدها بر ذات او عارض شده است؟ مثل خود ما که وقتی به دنیا میآییم هیچ نمیدانیم و بعداً علم کسب میکنیم. وحدت بین صفات و ذات، کار عقل نیست، بلکه کاری است که رسول اکرم(ص) انجام دادند.
رابطه عقل و پاکی ذات
کیانی گفت: به هر حال رسول اکرم(ص) دیدند بشر نمیداند هستی خود را چگونه تفسیر کند و چگونگی هستی برای بشر معمایی لاینحل بود. رسول آمد و فرمود: عقل محض برای جهانبینی کافی نیست و جهانبینی که مبتنی بر عقل محض باشد به بیراهه میرود. قرآن کریم فرمود: «يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»(آلعمران، 124) بنا بر این آیه، اول ظرف وجودی که عقل در آن قرار میگیرد باید پاک باشد و بعد عقل میآید و اصرار قرآن بر تزکیه نفس از همین روست. عقل قوهای است که حقایق را ادراک میکند. اما چه عقلی؟ عقل اگر در نفس ناپاک قرار گیرد مثل آن است که شیری را در ظرف آلوده به سرکه ریخته باشیم، فاسد میشود. عقل وقتی ادراک حقایق میکند که خود تزکیه شده باشد؛ لذا در این آیه قرآن کریم میفرماید اول ظرف وجودی خود را پاک کنید، بعد سراغ تعلیم بروید. این کاری است که رسول اکرم(ص) کردند.
این مدرس حوزه علمیه گفت: پس یکی از کارهای بزرگ رسول(ص) این بود که فرمود اگر تزکیه نباشد راه به سمت حقایق بسته است، با مبدأشناسی هم به تنهایی کار درست نمیشود. با بعثت پیامبر(ص) معاد بشر هم درست شد. بشر، در معاد، گمراهتر بود، حیرتش زیادتر بود. اولاً رسولالله(ص) فرمودند هیچ بودی را خدا نابود نمیکند و این موضوع در قرآن کریم بارها آمده است، بلکه با مرگ به جهان دیگر انتقال داده میشویم. هستیشناسی بشر حقیقتاً پالنگان و نامرتب بود. رسول اکرم(ص) دریچه بزرگی به نام مبدأ و معاد گشودند و فرمودند اولاً از عدم محض به وجود نیامدید، از هستی به هستی دیگر آمدید و ثانیاً نابود نمیشوید، از خدا به سوی خدا میروید. پس هیچ چیز از وجود به عدم نخواهد رفت.
قرآن از کلمه «عظیم» برای توصیف خُلق رسول خدا(ص) و وسعت همت ایشان استفاده میکند. تنها صاحب چنین خُلقی میتوانست چنین انقلاب بزرگی را به وجود آورد و بنبستی که بشر در آن بود، بشکند. این نکتهای است که باعث حیرت مستشرقان هم شده است. پس همت عالی رسول اکرم(ص) تنها میتوانست این جهانبینی عالی را به بشر بدهد
وی با بیان اینکه این جهانبینی زیبایی بود که بنای آن را رسول اکرم(ص) گذاشتند، افزود: یک نکته دیگر در ارتباط با رسول خدا(ص) این است که پیامبر(ص) این کار بزرگی که جهان را از حیرت درآورد، در میان گروهی انجام دادند که بهرهای از تمدن نداشتند. این جهانبینی دقیق و ظریف در این محیط شکل گرفت: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ»(جمعه، 2) قرآن کریم از کلمه «عظیم» برای توصیف خُلق رسول خدا(ص) و وسعت همت ایشان استفاده میکند. تنها صاحب چنین خُلقی میتوانست چنین انقلاب بزرگی را به وجود آورد و بنبستی که بشر در آن بود، بشکند. این نکتهای است که باعث حیرت مستشرقان هم شده است. پس همت عالی رسول اکرم(ص) تنها میتوانست این جهانبینی عالی را به بشر بدهد.
کاریزمای رسول اکرم(ص)
این مدرس حوزه علمیه بیان کرد: شاید بگوییم اینها همه ادعاست. یک دلیل برای اینکه این سخنان ادعا نیستند این است که 1400 سال از زندگی این مرد میگذرد. در طول تاریخ افراد زیادی دیدهایم که کاریزما و قوه جاذبه بالایی داشتند، اما معمولاً این کاریزما با پایان عمر آنها هم تمام میشود و معمولاً اینطور نیست که بعد از حیاتشان نیز انسانها تحت تأثیر آنها باشند. رسول اکرم(ص) افرادی را فوقالعاده دلداده خود کردند. آنها عاشق این مرد بزرگ شدند. ایشان توانستند کسی مثل ابوعلیسینا را یک عمر در خدمت خود بیاورند. افرادی مثل خواجه نصیرالدین طوسی، فارابی که تمام بشریت مدیون برخی از خدمات آنها هستند. یا شیخ انصاری که از حقوقدانان بزرگ جهان است، اینها تمام عمر در خدمت این مرد بودند. شعرای بزرگی مثل سعدی، مولوی و ... چنین بودند. مولوی که از نوادر بشریت است وقتی به رسول اکرم(ص) میرسد، میگوید: «عقل قربان کن به پیش مصطفی/ حسبیالله گو که اللهام کفی» این چه عشقی است که تمام اینها عمر خود را در خدمت این مرد قرار دادند؟ و هزاران فرد دیگر در بین عارفان که ماجرا دیدنیتر است. آنها میخواهند از خود خالی شوند و در رسول اکرم(ص) ذوب شوند.
وی بیان کرد: این کاریزمای رسول اکرم(ص) در این 1400 سال فوقالعاده است. افراد عادی بشر هم به شخصیت ایشان جذب شدهاند اما اینکه بزرگان بشریت عمر خود را برای خدمت به ایشان گذاشتند، جالب توجه است. اینها تمام عمر در خدمت پیامبر(ص) بودند؛ حافظ از این عشق چنین تعبیر کرده است: «چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست/ که خدمتی به سزا برنیامد از دستم.» در کنار این جاذبهها پیامبر اکرم(ص) دافعههای عجیبی هم دارند. رسول خدا(ص) دشمنان عجیبی دارد که بعد از 1400 سال هنوز با وجود مقدسشان، دشمنی میکنند. مثلاً امروز ما خیلی نسبت به چنگیز مغول که ایران را درو کرد، حساس نیستیم. نام فرزندان خود را چنگیز هم میگذاریم و برای مردم عادی شده است. اما رسول اکرم(ص) دشمنان زنده عجیبی دارند که اگر زنده بودند، ایشان را قطعه قطعه میکردند؛ این هم نشانه زنده بودن مکتب ایشان است.
انتهای پیام