کد خبر: 3866440
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۳۹۸ - ۲۱:۲۲
محمدکاظم سجادپور:

دنیای عاری از جنگ با فرهنگ صلح ساخته می‌شود

گروه اندیشه ــ چیزی که همه ما به آن نیاز داریم، فرهنگ صلح است. فرهنگ صلح یعنی کنش‌گران، صلح‌آمیز فکر کنند و راه‌های صلح‌آمیز را بر راه‌های خصمانه ترجیح دهند؛ جنگ آخرین مرحله در هر سطحی از زندگی باشد و محیط تا جایی که ممکن است، صلح‌آمیز باشد که این با تولید فرهنگ صلح، محقق می‌شود و فرهنگ صلح نیز با دگرگونی در اندیشه‌ها حاصل می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «بخشایش در ساحت دین، سیاست و صلح»، با محوریت بررسی کتاب «عذر و عفو؛ نگاهی تطبیقی» نوشته محمدجعفر محلاتی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
 
سیدمحمدکاظم سجادپور، رئیس مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت خارجه در این نشست بیان کرد: کتابی که آقای محلاتی با عنوان «عذر و عفو؛ نگاهی تطبیقی» به رشته تحریر درآورده، می‌تواند برای ایجاد فرهنگ صلح به ما کمک کند که جای آن نیز خالی است. رشته روابط بین‌الملل سه محور دارد و فرهنگ صلح، به هر سه ارتباط پیدا می‌کند. یکی از محورهای سه‌گانه، در مورد بازیگران است. یعنی آنهایی که بخشی از قدرت را دارند که عمدتاً دولت‌ها هستند. محور دوم در مورد این است که این دولت‌ها چه نوع تعامل، کنش و واکشنی دارند که خود دارای دو دسته است که یکی کنش‌های صلح‌آمیز و دیگری کنش‌های خشونت‌آمیز است. لذا عده‌ای می‌گویند این رشته در مورد جنگ و صلح است. محور سوم نیز در مورد محیط کنش‌گری است که این کنش‌ها و واکشن‌ها در چه محیطی رخ می‌دهد و نظام بین‌المللی چطور است.
 
وی تصریح کرد: این سه محور، ارتباط مستقیمی با مسئله صلح دارند. بحث اول این است که ماهیت کنش‌گران چیست. ماهیت داخلی کشورها در رفتار صلح‌آمیز یا خصمانه آنها نسبت به دیگران اثر دارد. مثال این مسئله برای کشور ایران، صدام و رژیم بعث است که ماهیت نظام بعثی، بر برتری عربی و تحقیر غیرعرب و ایرانی استوار بود و ماهیتی خصمانه در ذات خود داشت. لذا نتیجه‌اش به بحث دوم رسید که در کنش با ایران، نه فقط مشکل داشت، بلکه این کنش، تبدیل به یک جنگ شد که هشت سال طول کشید. بنابراین، ماهیت کنش‌گران، ساختار آنها و مناسبات داخلی آنها، رابطه مستقیمی با صلح دارد.
 
سجادپور در ادامه افزود: قاعده اصلی زندگی انسان این است که صلح برقرار باشد و زندگی زمانی ادامه می‌یابد که در زمینه خانوادگی و ... صلح برقرار باشد و لذا در عین اینکه جنگ‌ها نیز برپا شده‌اند، اما اینها استثناهایی بوده‌اند که به زندگی تحمیل شده‌اند و رشته روابط بین‌الملل می‌خواهد این را مطالعه کند که چه شرایط صلح‌آمیزی را می‌توان به دست آورد.
 
وی تصریح کرد: گاهی به دلیل مناسبات قدرت و نوع کنش‌گری بین کنش‌گران و میزان کنش‌های خصمانه بین آنها، سایه سنگین خصومت بر منطقه‌ای از جهان، یا تمام آن، حاکم می‌شود. نمونه بارز آن نیز جنگ‌های اول و دوم جهانی است که خمه دنیا را فضای خصموت فرا گرفت و در مورد خاورمیانه نیز می‌توان گفت که فضای صلح‌آمیزی را نداریم.
 
سجادپور در ادامه افزود: اما در اینجا باید در مورد منطقه گفت که ذاتاً این منطقه مشکلی با صلح ندارد و برعکس، اتفاقاً فرهنگ منطقه، فرهنگ صلح است، اما تحمیلاتی که بر این منطقه شده، چنین فضایی را به وجود آورده است که دو دسته‌اند؛ یکی مداخلات خارجی و دیگری نیز ایدئولوژی‌هایی است که برتری‌طلب یا دوگانه‌اندیش بوده‌اند که در حقیقت صلح را از بین برده‌اند.
 
وی بیان کرد: به نظر من، چیزی که همه ما به آن نیاز داریم، کم است و هر چقدر هم که زیاد باشد، باز هم کم است، فرهنگ صلح است. فرهنگ صلح یعنی کنش‌گران، صلح‌آمیز فکر کنند و راه‌های صلح‌آمیز را بر راه‌های خصمانه ترجیح دهند. جنگ، آخرین مرحله در هر سطحی از زندگی باشد و محیط تا جایی که ممکن است، صلح‌آمیز باشد که این با تولید فرهنگ صلح، محقق می‌شود و فرهنگ صلح نیز با دگرگونی در اندیشه‌ها حاصل می‌شود.
 
سجادپور در ادامه افزود: این چیزی است که مورد نیاز است و تقریباً دو دهه است که در دنیا ادبیاتی در رشته روابط بین‌الملل در مورد صلح و میانجی‌گری در حال تقویت و تولید است. این ادبیات و نوشتارها در مواردی در حال رسیدن به مرحله عملی است؛ و مخصوصاً کشورهای حوزه اسکاندیناوی مانند نروژ و سوئد در رشته روابط بین‌الملل آن را تولید می‌کند. کتاب «تئوری‌های اروپایی روابط بین‌الملل» نیز منتشر شده است که نویسنده می‌گوید در اروپا سه دسته تئوری روابط بین‌الملل داریم؛ یک دسته تئوری‌های ایتالیایی است که کپی از آمریکایی‌ها است. دسته دوم فرانسوی است که مخالف آمریکایی‌ها است، اما کشورهای اسکاندیناوی، تئوری‌ها را دست‌کاری کرده‌اند و دنبال این هستند که ببینند، چطور می‌شود میانجی‌گری کرد و فرهنگ صلح را تقویت کرد و در این زمینه منظومه درست کرده‌اند که همه آن در بستر فرهنگ صلح است.
 
وی تصریح کرد: نمونه برجسته آن نیز کاری است که دولت نروژ، از طریق موسسات ترکیبی انجام می‌دهد که بار تئوریک و عملی دارند و بین چریک‌های فارک و دولت کلمبیا که 50 سال جنگ بوده است، با فرهنگ صلح، آشتی و ارتباط برقرار می‌کند. چرا این میانجی‌گری به ثمر رسید؟ چون اراده وجود داشت. نروژ، برای ادامه جنگ نفع مادی نداشت، اما برای خود، نقش تعریف کرده بود که باید میانجی باشد و برای این مسئله، فرهنگی را تدوین کرده است و نکته دیگر، تلاش برای نزدیک کردن رقبا بود و شاید مهم‌ترین عامل، اعتقاد به فرهنگ صلح و فرهنگ میانجی‌گری بوده است.
انتهای پیام
captcha