به گزارش
ایکنا؛ تارنمای
مجله آمریکایی فارین پالیسی در تحلیلی نوشت: طرح جنجالی معامله قرن ترامپ که به عنوان رویکردی واقعگرایانه در راه دستیابی به صلحی پایدار بین فلسطینیها و اسرائیلیها مطرح شده، واقعیت تازهای را نمایان کرده است: سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه در دوره ترامپ به محصول فرعی رابطه بسیار نزدیک بین این دو رهبر عوامفریب (نتانیاهو و ترامپ) تبدیل شده که هر دو (به خاطر پروندههای داخلی خود) تحت فشار هستند.
در واقع در همان روز جشن اعلام معامله قرن در کاخ سفید، استیضاح ترامپ در سنا در جریان بود، درحالیکه بنیامین نتانیاهو که پیش از آن درگیر سه پرونده فساد بود، رسماً وکیل مدافعی را برای یک پرونده کیفری معرفی کرد. پیوند این دو نفر، چهره تازهای به سیاست خارجی آمریکا بخشیده که دیگر به سیاست قدیمی اجماع هر دو حزب در برخورد با مسائل خاورمیانه توجهی ندارد.
سیاستگذاری آمریکا در خاورمیانه اکنون وابسته به خواستهای دو متحد فاسد است که بر پایه مطالبات فردی و سیاسی این دو نفر و نه بر اصول قدیمی توافق دو حزب و با در نظر گرفتن منافع و ارزشهای سنتی آمریکا بنا شده است.
به نوشته نویسندگان این مقاله در این مورد مشخص، هدف دیرپای آمریکا در عمل به عنوان یک کارگزار صادق بین طرفهای منازعه، خاورمیانه نادیده گرفته شده است.
جدای از برنامه یکجانبه و از پیش شکست خورده به اصطلاح صلح بین فلسطین و اسرائیل، سلطه نزدیکی این دو فرد بر سیاست خارجی آمریکا، خود را در چند تصمیم سیاسی منطقهای مهم نشان داده است. تصمیم به ترور سردار سلیمانی، خارج شدن ترامپ از توافق هستهای ایران، به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس، قطع کمکهای مالی به آژانس امداد به فلسطینیان سازمان ملل، به رسمیت شناختن بلندیهای جولان به عنوان بخشی از اسرائیل و قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی، بخشی از این سیاستهاست.
در گذشته، دولتهای دموکرات و جمهوریخواه در ایالات متحده ادعا میکردند که درگیری اسرائیل و فلسطین و مسئله وضعیت نهایی کرانه باختری و قدس، باید از طریق مذاکرات آزاد و مستقیم بین طرفین مشخص شود. (ظاهراً) نقش ایالات متحده محدود به خدمت به هر دو طرف به عنوان یک کارگزار صادق بود که نقش آن تسهیل و تحریک مذاکرات بود. به همین دلیل، ایالات متحده از ایجاد یا ارائه طرح خود اجتناب میکرد.
اتحاد ترامپ و نتانیاهو همچنین سیاست آمریکا را در قبال ایران دگرگون کرده است. در حالی که هم ایالات متحده و هم اسرائیل در مورد نقش این رژیم رسماً سکوت پیشه کردهاند، رد پای اسرائیل در مورد ترور سلیمانی از همان ابتدا قابل توجه بود. تمرکز بیوقفه بر هدف، برنامهریزی دقیق و سرانجام روش اجرای این ترور به شیوه مرسوم اسرائیلیها انجام شد.
همکاری ایالات متحده و اسرائیل در ترور مقامات ایرانی چیز جدیدی نیست. کتاب «رونن برگمن»، روزنامهنگار اسرائیلی که در سال 2018 با عنوان «ظهور و کشتن» منتشر شد، این واقعیت را برجسته میکند که بسیاری از ترورهای دانشمندان هستهای و موشکی ایران به دست موساد و با همکاری ایالات متحده انجام شده است. در حقیقت نیویورک تایمز گزارش داد که نتانیاهو تنها رهبر خارجی است که دولت ترامپ عملیات ترور سردار سلیمانی را به او خبر داد. ان بی سی نیوز افزود: اطلاعات اسرائیل به تأیید مکان و جزئیات مربوط به مسیر حرکت سردار سلیمانی کمک کرد.
نتانیاهو بیش از هر نخستوزیر دیگر اسرائیل در مورد ایران بهویژه توافق هستهای(برجام) وسواس و حساسیت داشته است. نتانیاهو مدعی است که تهران قاطعانه مصمم به دستیابی به بمب(هستهای) به عنوان ابزاری برای رؤیای تسلط خود بر خاورمیانه است. از این رو، «ایران هستهای» تنها موضوعی بوده که نتانیاهو را از سال 2009 به خود مشغول کرده است.
این دغدغه بیش از حد، علت انزجار شدید نتانیاهو از توافق هستهای سال 2015 است که دولت اوباما با ایران امضا کرد. نتانیاهو معتقد است که برجام بسیار ضعیفتر از آن است که مانع از دستیابی تهران به تسلیحات هستهای پس از اتمام شرایط این توافقنامه شود. نتانیاهو برای خرابکاری در این معامله، علناً از كنگره آمریكا میخواست علیه این ابتکار عمل اوباما رأی دهد.
تلاش نتانیاهو در سال 2015 هم بیهوده و هم نامناسب بود، اما حداقل یک نفر تحت تأثیر آن قرار گرفت «دونالد ترامپ». در واقع، بیاعتنایی ترامپ به توافق ایران که او قبلاً از آن به عنوان «فاجعه» یاد کرده بود، وارد کارزار انتخاباتی وی شده بود. هنگامی که نتانیاهو و ترامپ در اوایل سال 2017 در کاخ سفید دیدار کردند، نخستوزیر اسرائیل پیش از آن به شدت در حال لابی کردن بود تا دولت ترامپ برای خروج از آن توافق اقدام کند.
انتهای پیام