ژاله حیدریمقدم، یکی از پژوهشگران کردستانی و معاون آموزش حوزه علمیه استان کردستان، در یادداشتی به بررسی تغییر و تحولات زندگی انسانها پس از کرونا پرداخته است که در ادامه متن این یادداشت آمده است:
«این روزها کرونا ویروس به طرز عجیبی، مردمان را در گوشه گوشه زمین، به یاد هم انداخته و تقریباً در تمامی دیالوگهای عادی و رسمی، اولویت سخن، بحث از کووید ۱۹ است. مطالب متفاوت و در جای خود قابل تأملی نیز از نگاههای مختلف، نسبت به این مسئله به رشته تحریر درآمده که خواندنی است. درست نمیدانم چه فلسفهای پشت این ماجراست که معمولاً دست اتفاقات و حوادث، ما را تکان میدهد و نگاههایمان را از باب مهر و همبستگی به جانب هم روانه میکند، اما به هر حال این بار، این کروناویروس است که میدانداری میکند. در این میان گاهگاهی این اتفاقات واژههایی را هم به دایره کلمات بشر میافزاید، مانند «جهان پسا کرونا» که ناخودآگاه جرقه پرسشهایی را در ذهن او روشن میکند. پرسشهایی که نفسِ تفکر درباره آنها و نوع پاسخهایشان، میتواند به تنهایی روی دیگر سکه کرونا را به عیان به نمایش بگذارد.
«همه چیز با یک پرسش آغاز میشود» پرسشهایی از این دست که براستی ترس از کووید ۱۹ و پاندمی آن، تا چه اندازه توانسته «زندگی را برای بشر، دوباره معنا ببخشد؟» اگر این ویروس نمیبود، واقعاً چقدر به عمق معنای زندگی فکر میکردیم؟ روزمرگیها و مشغولیات ذهنی و کاری، چقدر مجال برای پرداختن به این مفهوم برای ما باقی گذاشته بود؟ شاید شما هم مثل من از خود پرسیده باشید مگر جهان پسا کرونا به نسبت جهان پیشا کرونا، چگونه جهانی میتواند باشد؟ یعنی میشود تصور کرد از زشتیهای دنیای کنونی مانند جنگ و ویرانگری و برادرکشی و فقر و تبعیض و بیعدالتی دور شد و در دنیای جدید خبری از آنها نباشد؟ یعنی میشود پتانسیلهای مثبت باورهای بشری مثل نوعدوستی، عدالت، مهربانی، فداکاری و ... در دنیای جدید معنا و مفهوم دائمیتری پیدا کنند؟
شاید بپرسید در حالی که بسیاری معتقدند که این اتفاق، علامتی است برای نزدیک شدن به پایان دنیا و از طرفی هم، همه به نوعی (با رعایت تذکرات بهداشتی، با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی، با قرنطینه خود و عزیزانشان، با پناه بردن به معنویات و دعا کردن و ...) در تلاشیم که از مرگ بر اثر کرونا ویروس فرار کنیم، شما در این بحبوحه و گیر و دار، چرا دنبال زندگی و معنای آن میگردید؟
راستش را بخواهید نمیخواهم قلم را در تکلف قرار دهم، بلکه قصد دارم کمی خودمانیتر، خودِ واقعی درونمان را مخاطب قرار داده و دعوت میکنم از این دریچه هم به کرونا ویروس نگاه کنیم. بنابراین در پاسخ باید بگویم که جدای از بحث الهی بودن یا انسانی بودن خلق این ویروس، نمیشود کتمان کرد این روزها کووید ۱۹ به طرز خاص و مشخصی، حوزه رفتار و اخلاق انسانها و نیز اعتقادات او را در نقطه نقطه این کره خاکی تحتتأثیر خود قرار داده و ناخودآگاه تمام صفحات و دسترسیهای حقیقی و مجازی بشر در این زمینه را سرشار از دیدگاههای عمیق و جالبی درباره این مقوله کرده است. مباحثی مانند حس نوع دوستی، احساس مسئولیت فردی و اجتماعی، اصل همکاری و کارگروهی، فعالیتهای خیرخواهانه و انسان دوستانه، گذشت و فداکاری، قدرت حکومتها، قدرت مورد ادعای نوع بشر، اعتقاد به ماوراءالطبیعه و قدرت اصیل و تمام نشدنی و حاکم بر نظام هستی؛ همه و همه را مانند شعر و سرودی همگانی، جور دیگری برایمان زنده کرد و از لابلای زندگیهای روزمره ما بیرون کشید. در سکوت خود فریاد میزند که بالاخره در نهانِ بشر، نوعی اعتقاد به پایانپذیر بودن این دنیا وجود دارد هر چند که اقرار نمیکرده و اکنون دنبال زندگی است که باید میکرد و آن را آنگونه که باید نزیسته است. یعنی هراسان به دنبال اصلِ معنایِ زندگی، در حال جُستن و امید به یافتن است.
تو گویی این داستان از ما میخواهد که به همه ابعاد وجودیمان عمیقاً فکر کنیم. منصفانه هم که فکر کنیم میبینیم که چقدر نیاز داشتیم به خودمان برگردیم و بقول مولانا که زیبا ما را به این خانهتکانی فکری دعوت میکند، از خود بپرسیم : از کجا آمدهام؟ آمدنم بهر چه بود؟ آری! میتوان کرونا را در کنار همه خاطرات بدی که برایمان بجا گذاشته یا خواهد گذاشت، تابلوی برگشت به خویش هم تفسیر کرد. میشود در دل سختیها و بدیها، خوشیها و خوبیها را هم یافت. «ان مع العسر یسرا».
در این بازده زمانی که بشر عاجزانه به ناتوانی خود در مهار این بیماری در زمان درست اعتراف کرده و بیماری در زمانی بسیار کوتاه بخش بسیار بزرگی از مردم جهان را درگیر خود کرده است، نیاز داریم به اصل خود بازگردیم. «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا». این فطرت بشر است که در بزنگاههای سخت و تمام گیرِ حیات، به مبدأ قدرت بازگشته و از قدرت لایزال خداوند کمک بگیرد و آن را بهترین و امن ترین و تنهاترین پناهگاه خود بداند و به دیگر زبان، بشر ناخواسته به ذات و فطرت خود برمیگردد، چرا که او زنده است و در طلبِ زندگی .همان زندگیای که ترکیبی است از تلاش، امید، هدف و معنویت.
انگار کرونا و روزهایی که با آن سپری میکنیم، آمدهاند تا باورهایت به خود، خدا، خلق و هستی را به شکلی کاملاً منضبط، مرتب کند. رابطهات را با مؤلفههای مذکور تبیین و اصلاح کند و شاید از تو انسانی دیگر بسازد... شاید، و حالا قرار است این بشرِ تغییر یافته از جهانِ پیشا کرونا، به جهانِ پسا کرونا منتقل شود. فکر نمیکنید زندگی در کنار او، طعمی دیگر بدهد؟».