به گزارش ایکنا، اصغر طاهرزاده، نویسنده و پژوهشگر، شب گذشته، 6 اردیبهشتماه، در برنامه تلویزیونی سوره به طرح بحث درباره «نحوه مواجهه با قرآن در دنیا مدرن» پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
عقل دنیای مدرن برای اینکه انسان را قانع کند، کافی نبود و بشر مدرن خودش متوجه شد که جوابی برای پرسشهایی که به دنبالش بوده نیافته است. یقیناً با وصله و پینه کردن و با گذاشتن برخی از ابعاد دینی در کنار حیات مدرن بشر نمیتواند خودش را ادامه دهد. بشر بر این اساس ساخته شده که خودش را به وسعت حضور خدا در عالم وسعت دهد.
انسان وقتی به حق متصل میشود، این طور نیست که بین او و خدا دوگانگی پیش آید. خدا در عالم حاضر است و من در نسبت با این خدا، خود را حس میکنم و چه بخواهیم و چه نخواهیم بشر اینچنین بودنی را بودن حقیقی میداند و دنیای مدرن این بودن را نمیتواند به بشر بدهد. در حقیقت، این بستر بستر جوابگویی به این وسعتی نیست که انسان برای خود میشناسد.
یک وقت بود که بشر میگفت امیدی برای غیر این نوع زندگی نیست و تا مرحلهای از تاریخ اینچنین فکر میکرد. بشر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم، بشری است که میگوید غیر این راهی نیست، اما بعد به هر دلیلی، راههایی گشوده شد و این بشر تصمیم گرفت به سمت تجربههای دیگر برود. یکی از پررجوعترین افکار در دنیای غرب، رجوع به تفکر بودایی بود. به آنها رجوع میشد، اما یک خودآگاهی شروع شد که بودایی بودن در چنین شرایطی، یعنی ادامه مدرنیته. بعد همین بستر را با خودش میبیند و حس میکند که این تفکر نیز پاسخ طلب متعالی او نیست.
همچنین باید توجه داشت که بازگشت به قرآن به نحوی که خلأها را پر کنیم، شبیه همان تجربه است که به ادیان شرقی شد. در اینجا تعصبی به اسلام نداریم. اسلام را به اعتبار سعهای که خود او به بشر داده تا خود را دریابد میبینیم، اما بشری که از مدرنیته سرخورده شده باشد، در ذیل یا کنار مدرنیته میخواهد خود را جستوجو کند و البته که این بشر تا اواسط قرن بیستم نمیتوانست بفهمد که عالمی دیگر در مقابل او گشوده شده است که متفکران در این زمینه حرفهایی را زدند.
در ادامه بشر متوجه شد که گویی جهان را میتواند حس کند که بودنش و اگزیستانسش، اگزیستانستی است که باید خودش را در نحوه بودن قدسی به سعه همه عالم حس کند. تمدن مدرن در اینجا چنین ادعایی را ندارد و میگوید که دینداری از آن خودت، معیشت متناسب زندگی مرفه را من تأمین میکنم، اما یک مرتبه بشر فهمید که این دو را نمیشود، از هم جدا کرد و بزرگتر از آن است که بتواند با تمدنی نان بخورد و با فردیتی عبادت کند و در نتیجه فهمید که باید در همهجا خدایی زندگی کند و متذکر شد.
یک پرسشی که وجود دارد این است که، آیا حاج قاسم سلیمانی، یک نوع حیات قرآنی داشت که بشر را جهانی تفسیر میکند، یا مجاهدی است که صرفاً میخواهد به بهشت برود؟ شب عاشورا که امام به یاران گفتند بروید، اگر میرفتند هم جهنمی نمیشدند و میخواستند با تاریخی که امام حسین(ع) شروع کرده، خود را حس کنند. از همین رو بود که زهیر گفت اگر هزار بار بمیرم، با امام حسین(ع) عهد خود را نمیشکنم. الآن ما اینجا هستیم و اگر قبول کنیم بشر دارد، ظرفیتهای متعالی خود را حس میکند، ادعای ما این است که با قرآنی که با این رویکرد به آن رجوع شود جوابش را میگیرد.
قرآن ظرفیت این را دارد که با این رویکرد به آن رجوع شود، اما نمیشود. در روایات اشاره شده که در آخرالزمان متعمقونی میآیند که خداوند سوره توحید و شش آیه اول سوره حدید را برای آنان نازل کرده است. در حقیقت اگر در مورد این آیات صحبت کنیم و بشر در این مورد بداند، اما اگر این رویکرد را از بشر بگیرید، در این صورت تنها قرآن را با رویکرد ثواب بردن میخواند. ثواب میبرد و به بهشت هم میرود، اما نتوانسته جواب حیات امروز خودش را بگیرد.
قرآن برای همین تمدنسازی آمده و در اینجا لازم است که مسئلههای ما روشن باشد. آیا جز این است که امروز کارد نیهیلیزم به عمق استخوان ما رسیده است؟ اگر پوچی و روزمرگی تمام شخصیت ما را پر کرده، یک راه این است که بخواهیم آن را پنهان کنیم. یک وقت است که قرآن میخوانیم و خیلی هم خوب است، اما یک حس متعالی نداریم و خودمان را حس نمیکنیم. در حقیقت باید خودتان را در بود امروز تاریخی ببینید که وسیعتر از آنید که در دنیای روزمره مدرنیته، بخوانید خودتان را خلاص کنید و به این برسید.
مسئله امروز ما آن است که جواب پوچی دوران را باید از طریقی بدهیم که به خودمان دروغ نگوییم و فریب نخوریم. پدیده سرگرمیهای دنیای مدرن چیست؟ یک وقت است که من نیز بازی میکنم و فوتبال هم بازی کردهام، اما بازی این است که خودم را از فشارهای روحی پنهان کنم یا دنبال چیز دیگری هستم؟ سرگرمیهای دنیای مدرن برای این است که بشر به خودآگاهی خلأهای وجودی خودش نرسد. عکس این قضیه نیز وجود دارد و انبیاء آمدند و گفتند که شما دارید بازی میکنید.
انتهای پیام