نگاه خدایی به پدیده‌های طبیعی
کد خبر: 3896837
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۸:۵۹
درس‌هایی از قرآن در رمضان ۱۳۹۹ / 11

نگاه خدایی به پدیده‌های طبیعی

در برنامه درس‌هایی از قرآن دوازدهم رمضان ۹۹، موضوعاتی مانند علم و توان بشر در صنعت، هدیه الهی، توجه به ناچیز بودن انسان در جهان، تلاش و کوشش در شرایط آسانی و سختی، نگاه خدایی به پدیده‌های طبیعی و اندازه‌گیری دقیق در نزول نعمت‌ها و تولیدات کشاورزی مطرح شد.

به گزارش ایکنا؛ برنامه درس‌هایی از قرآن با سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی طی ماه رمضان، هر شب به غیر از جمعه‌ها ساعت ۱۸:۱۵ از شبکه اول سیما پخش می‌شود.

چهارشنبه، هفدهم اردیبهشت‌ماه ۹۹، شاهد پخش قسمت دیگری از این برنامه بودیم که سال گذشته در جوار حرم امام رضا(ع) ضبط شده است. در ادامه مشروح یازدهمین برنامه درس‌هایی از قرآن ماه رمضان المبارک ۱۴۴۱ هجری قمری را می‌خوانید؛

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

پیرامون مسائل رزق و روزی و اقتصاد و خرید و فروش و در این مسائل صحبت می‌کردیم. امروز می‌خواهم بگویم: اخلاق اقتصاد این است که کسی که تولید می‌کند هرکس هر کاری می‌کند با نگاه قرآن کار را تولیدش با نگاه الهی باشد. ببینید نگاه‌ها فرق می‌کند. شما اگر یک کسی وارد اتاق شد، به احترام او بلند شدی، این احترام مؤمن است. اما اگر پایت درد می‌کرد بلند شدی روی پا ایستادی، این دیگر آن احترام مؤمن ندارد. آن هم واجب است، خوب پایت درد گرفته بلند شو بایست، اما آن دیگر عنوان احترام ندارد.


بیشتر بخوانید:


علم و توان بشر در صنعت، هدیه الهی

مؤمن باید هرکاری می‌کند خدایی بکند، اگر صنعت دارد، صنعتش را از خدا بداند. یک آیه در قرآن داریم می‌گوید: «وَ عَلَّمْناهُ‏ صَنْعَةَ لَبُوسٍ» قاری: «وَ عَلَّمْناهُ‏ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» (انبیاء/80) ما به حضرت داود صنعت زره بافی دادیم. زره بافی یک صنعت است، خدا می‌گوید: «وَ عَلَّمْناهُ‏» ما یادش دادیم. 2- می‌گوید: نسبت به حضرت داود آهن را نرم کردیم. «وَ أَلَنَّا لَهُ‏ الْحَدِيدَ» قاری: «وَ أَلَنَّا لَهُ‏ الْحَدِيدَ » (سبأ/10) ما آهن را در دست داود نرم کردیم. مسکن سازی، ما به حضرت موسی و برادرش گفتیم برای مردم خانه بسازد. «وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ» قاری: «وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً» (یونس/87) تا حالا سه تا صنعت گفتیم، زره بافی، استفاده از آهن نرم که شامل خیلی چیزها می‌شود. مسکن سازی، کشتی سازی را ما به نوح گفتیم کشتی بساز. «وَ اصْنَعِ‏ الْفُلْكَ‏ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا» قاری: «وَ اصْنَعِ‏ الْفُلْكَ‏ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا» (هود/37) ما به نوح گفتیم زیر نظر ما کشتی بساز. صنعت‌گران و تولید گران نباید بگوید: من، باید بگوید: او، آن مرد خدا بلند می‌شود نماز شب می‌خواند، بعد می‌گوید: خدایا نماز شب را خواندم، اما چه چیزش از من بود؟ اینکه از خواب بیدار شدم از تو بود. می‌توانستم بخوابم دیگر بیدار نشوم. بیدار شدم، این دستی که لحاف و پتو را پس انداختم از تو بود، می‌شود بیدار شوم ولی دستم طاقت بلند کردن پتو را نداشته باشد. اینکه بلند شدم قدرت من از تو بود. می‌شد بیافتم و بلند نشوم. اینکه راه می‌روم راه رفتن من از تو بود. اینکه برق را روشن کردم از تو بود. اینکه شیر آب را باز کردم از تو بود. اینکه وضو گرفتن را بلد بودم از تو بود. اینکه قبله را تشخیص دادم، یادم نرفته قبله از کدام طرف است، از تو بود. اینکه حمد و سوره را بلد بودم از تو بود. یعنی هرکس هر لحظه هرکاری می‌کند با نگاه خدایی باید بگوید: خدا، اول خدا وسط خدا و آخر هم خدا. کسی نگوید: چون گندم من خوب شد امسال گرسنگی نخواهم خورد. ممکن است وسط گندم‌ها خدا گرسنگی‌ات بدهد. چون وضع مالی من خوب است پس چک‌های من برنمی‌گردد. ممکن است با همه خوبی‌هایت چک تو برگردد. چون زیبا هستم و خانه و درآمد دارم، همسر من دوستم خواهد داشت، نه ممکن است همه امکاناتی داشته باشی و باز هم همسرت دوستت نداشته باشد.

چه دارم می‌گویم؟ همین که ما انسان هستیم، می‌شد موجود دیگری باشیم. همین که اختیار داریم، تمام حرکات بدن ما با اختیار خود ماست، بعضی لغزش پیدا می‌کنند، دیگر دستش تکان می‌خورد ولی با اختیار خودش نیست. چه چیزی از خودمان است؟ این پلک ما تکان می‌خورد از اوست. من رفیقی سراغ دارم از رفیق‌های ماست، چشمش سالم است ولی فنر پلکش پایین می‌افتد. هرکس را مهمان می‌شود، با دستش پلک را بلند می‌کند و احوالپرسی می‌کند، حال شما خوب است؟ بچه‌ها سالم هستند؟ خوشحال شدم. پایین می‌افتد. دوباره می‌خواهد نگاهش کند چنین می‌کند. چایی را بفرمایید. یعنی هر یک کلمه‌ای که می‌خواهد بگوید یکبار باید با دستش این... فنر پلک شما پاره شود، چشمت هم سالم باشد، فقط فنر پلکش پاره شده است. آدم موحد باید بداند هیچ چیزی از ما نیست و همه چز از اوست. «لا اله الا الله»

توجه به ناچیز بودن انسان در جهان

خدا از ما خواسته کار بکنیم. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «أَنْشَأَكُمْ‏ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها» قاری: «أَنْشَأَكُمْ‏ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها» (هود/61) انشأ یعنی انشاء، به چه چیزی انشاء می‌گویند؟ یعنی خلق کردن عبارت، انشأ یعنی خلق کرد. «أَنْشَأَكُمْ‏ مِنَ الْأَرْضِ» از زمین شما را خلق کرد. چطور از زمین خلق شدیم؟ این زمین مواد غذایی شد، برنج و سیب زمینی و سبزی و میوه، پس مواد زمین میوه شد. میوه رفت در دهان پدر و مادر و غذا شد. غذا جویده شد، نطفه شد. یک تک سلول بود، این تک سلول تبدیل به یک انسان شد، انسان وقتی به دنیا آمد هیچی بلد نبود. «أخرجکم من بیون امهاتکم...» قاری: یکبار دیگر بخوانید.

قاری: «أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ‏ أُمَّهاتِكُمْ‏ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» (نحل/78) شما از مادر متولد شدید، هیچ چیزی بلد نبودید. بچه در قنداق است، ماه را می‌بیند، دست می‌برد ماه را بگیرد. فاصله سرش نمی‌شود. دست می‌کند آتش بردارد و بخورد. «لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» یعنی هیچی بلد نبودید، اصلاً هیچی نبودید، «لم تکن شیئاً» اول می‌گوید: «لَمْ‏ تَكُ‏ شَيْئاً» قاری: «لَمْ‏ تَكُ‏ شَيْئاً» (مریم/9) هیچی بودید. بعد می‌گوید: حالا هم که چیزی شدید، قابل ذکر نبودید. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا» قاری: «َلمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا» (انسان/1) اول می‌گوید: هیچ، بعد می‌گوید: حالا از هیچی هم بیرون آمدی، یک چیز قابل ذکری نبودی. چطور؟ «مِنْ ماءٍ مَهِين‏» قاری: «مِنْ ماءٍ مَهِين‏» (مرسلات/20) مهین در عربی یعنی پست، آب پست، مهین در فارسی یعنی ماهپاره، اسم دخترانشان را مهین می‌گذارند یعنی تو مثل ماه هستی. مهین عربی با مهین فارسی فرق دارد. «مِنْ ماءٍ مَهِين‏» یعنی آب پست. یک جا می‌گوید: «مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‏» (قیامت/37) قاری: «مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‏» یکجا می‌‌گوید: «مِنْ‏ نُطْفَة» قاری: «مِنْ‏ نُطْفَة» (نحل/4) یکجا می‌گوید: «مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ‏»  قاری: «مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ‏» (حجر/26) یکجا می‌گوید: «مِنْ صَلْصالٍ‏ كَالْفَخَّار» قاری: «مِنْ صَلْصالٍ‏ كَالْفَخَّار» (الرحمن/14) از خاک هستید، همه درست است. شما وقتی کلید را باز می‌کنی بگویید: کلید در را باز کرد درست است. بگویی: دستم در را باز کرد، آن هم درست است. بگویی: انگشت‌هایم در را باز کرد، باز هم درست است. بگویی: بازوی من در را باز کرد، باز هم درست است. بگویی: خودم در را باز کردم باز هم درست است. چون همه اینها سلسله مراتب دارد.

ما چه بودیم؟ چرا خودمان را مستقل می‌دانیم؟ من گفتم، باید به حرف من گوش بدهد. باید از من عذرخواهی کند. من جهازیه دادم. من دامادش کردم. من من من من... عوض من بگو: خدا. در صنعت‌ها بودیم. زره سازی را گفتیم. استفاده از آهن ذوب شده را گفتیم، خانه سازی را گفتیم، کشتی سازی را گفتیم، برویم سراغ ماهی گیری.

تلاش و کوشش در شرایط آسانی و سختی      

قرآن می‌گوید: «وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ‏ لَحْماً طَرِيًّا» قاری: «وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ‏ لَحْماً طَرِيًّا» (فاطر/12) یک آیه داریم در سوره فاطر نمی‌دانم... ما یستوی، «وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ... [صبر کن... جمله جمله بخوان. دو کلمه دو کلمه بگو من بگویم.]

قاری: «وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ» دو دریا مثل هم نیست، یکی شور است و یکی شیرین است. «هذا عَذْبٌ فُراتٌ» این شیرین است. «سائِغٌ شَرابُهُ» یکی عذب فرات است. «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» دو تا دریا مثل هم نیست. یکی شیرین و یکی شور است. قاری: «و جعل بینهما....» نه... یک آیه دیگر است. «وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ‏ لَحْماً طَرِيًّا» آخر بعضی می‌گویند: کامپیوتر نداریم. ماشین نداریم. نمی‌دانم قرآن می‌گوید: عرضه نداری. عوض اینکه بگویی: کامپیوتر ندارم، ماشین ندارم. آقا اذان بگو، آمپیلی فایر ندارم. همینطور بگو: الله اکبر، اگر تو مؤذن هستی، ظهر که می‌شود بگو الله اکبر، آمپلی فایر بود، بود. نبود، نبود! منار بود بود، نبود نبود. زمانی که منار نیست نباید اذان بگوییم؟

قرآن یک آیه دارد می‌گوید: هی نگو او دارد و من ندارم، عرضه ندارید. آیه عرضه ندارید این است. «وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ» بحر یعنی دریا، دو تا دریا مثل هم نیستند. «هذا عَذْبٌ فُراتٌ» این یکی شیرین است، «سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» دو تا دریا مثل هم نیستند، این شیرین است و آن شور است. منتهی می‌گوید: تو غواص هستی، تو صیاد هستی؟ تو اگر صیاد باشی در هردو ماهی هست. «وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ‏ لَحْماً طَرِيًّا» می‌خواهد بگوید: هنر ماهی‌گیری نداری. اگر کسی ماهی‌گیر باشد، گیر نمی‌دهد که دریا شور است یا شیرین است. اینجا شهر است یا روستا، کتاب‌هایم نو است یا کهنه؟ خانه ما محله بالاست یا پایین؟ دلار چه قیمت است؟ سکه چه قیمت است؟ آدم‌های جوهردار شرایط اینها را گیر نمی‌اندازد. در هر شرایطی می‌توانند طراحی کنند. در هر شرایطی، اگر کسی ماهی‌گیر باشد، صیاد باشد در هردو دریای شور و شیرین، جنگ است یا صلح، مشهور است یا گمنام؟ پولدار است یا فقیر؟ دریا شور است یا شیرین؟ می‌خواهد بگوید: شرایط مهم نیست. هنر ماهی‌گیری داشته باشی در هر دو دریا ماهی هست. «وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها» تو اگر غواص باشی در دریای شور و شیرین مروارید گیرت می‌آید. «وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا» اگر تو ناخدا باشی در دریای شیرین و شور هردو می‌توانی قایقرانی کنی. این آیه می‌خواهد بگوید: شرایط مهم نیست، عرضه مهم است.

یک کسی عرضه دارد مثل امام خمینی با دویست تا کتاب دنیا را تکان می‌دهد. یک کسی هم عرضه ندارد مثل قرائتی با پنج شش هزار جلد کتاب یک مزرعه را هم تکان نمی‌دهد. عرضه مهم است. چقدر آدم داریم نابیناست و قرآن حفظ است. چقدر آدم داریم دو تا چشم قوی دارد یک صفحه قرآن نمی‌تواند بخواند. این نگوید چشم دارم یا ندارم. نخواستی! الآن کسی به من بگوید: می‌توانی بدوی؟ می‌گویم: نه من با عصا راه می‌روم. نمی‌توانم بدوم، یک گرگ دنبالم کند سی کیلومتر می‌دوم! منتهی این سگ که به من حمله کرد یادم می‌افتد که اینجا باید عرضه‌ام را به کار بگیرم.  

در همین مشهد زمان شاه می‌خواستیم کلاس داشته باشیم، خانه یکی از عزیزان طلبه‌های جوان جمع شدند، که من برای این ها کلاس داری کنم. تخته سیاه نداشتیم، گفتند: تخته سیاه نیست. گفتم: تخته سیاه نیست یعنی کلاس تعطیل؟ خیر، رفتم بیرون یک مقوا پیدا کردم. مقوا را آوردم به دیوار پونز زدم. گفتم: این تخته سیاه، به صاحبخانه گفتم: زغال ندارید؟ گفت: چرا؟ یک زغال هم گرفتم، گفتم: این هم گچ، گفتند: تخته پاک کن، گفتم: جوراب‌هایم، با مقوا تخته سیاه درست کردیم و با زغال نوشتیم، با جوراب‌هایمان هم تخته پاک کردیم. بخواهی کار بکنی می‌شود.

نگاه خدایی به پدیده‌های طبیعی

بعضی می‌گویند: شما که می‌گویید انسان از اثر به مؤثر پی می‌برد، خدا را می‌شناسد پس چرا بعضی دانشمندان خداپرست نیستند. دانشمندان نخواستند خدا را بشناسند. شما به یک جگرفروش بگو: سلام علیکم، آقای جگرفروش، مویرگ چیست؟ رگ مو چیست؟ می‌گوید: نمی‌دانم چیه. صبح تا شب جگر پاره می‌کند و مویرگ‌ها زیر چاقویش است، اما او می‌خواهد جگر بفروشد، نمی‌خواهد مویرگ بشناسد.

تا نگاه خداشناسی نکنیم خدا را نمی‌شناسیم و الا دانشمندان ممکن است یک عمری تحقیق کنند خدا را نشناسند، چون او می‌خواهد تحقیق کند، نمی‌خواهد خدا را بشناسد. ما بعضی بچه‌ها را داریم که نماز نمی‌خوانند ولی تعلیمات دینی نمره بیست می‌آورند. چون او می‌خواسته حفظ کند نمره بگیرد. نمی‌خواسته نماز بخواند.

اندازه‌گیری دقیق در نزول نعمت‌ها

قرآن می‌گوید، آقایان تولیدگر هرچه تولید می‌کنید این یک ذره از دریاست، «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ‏: قاری: «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ‏ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر/21) هرچیزی را که تولید می‌کنید، هرچیزی که خدا به شما داده خزینه‌اش پهلوی خداست، یک خرده‌اش را به شما می‌دهند. مثل همین دستمال کاغذی، این دستمال کاغذی یک خزینه دارد، خود این خزینه است. منتهی یکی‌اش بیرون می‌آید، بعد یکی بیرون می‌آید. خزینه‌اش اینجاست. قرآن می‌گوید: هر چیزی خزینه‌ای دارد، باران خزینه دارد. امسال سهم ما اینقدر بود. فهم شما خزینه‌ای دارد. امسال باید این را بفهمیم. خیلی وقت‌ها یک دانشمندی مطالعه می‌کند، نمی‌فهمد. می‌رود می‌گوید: خدایا نمی‌فهمم. توسلی پیدا می‌کند، وصل به خدا می‌شود ذهنش باز می‌شود، همین که دو ساعت نفهمید، بار دوم نگاه می‌کند پنج دقیقه‌ای می‌فهمد. خزینه، یعنی هیچوقت نگویید: آخر حرف همینه! نفتی که استخراج می‌کنیم، گازی که استخراج می‌کنیم، تمام چیزها اندازه‌گیری شده است. همه اشیاء اندازه‌گیری شده است. «إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» قاری: «إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (قمر/49) همه چیز اندازه‌گیری شده است. رزق شما اندازه‌گیری شده است. شما فکر می‌کنی اگر به این بچسبی، پولدار می‌شوی و به او بچسبی فقیر می‌شوی، رزق شما اندازه‌گیری شده است. اندازه‌هایش دقیق است. «فَقَدَّرَهُ‏ تَقْدِيراً» قاری: «فَقَدَّرَهُ‏ تَقْدِيراً» (فرقان/2)

رزق همه انسان‌ها از حلال اندازه‌گیری شده است، حدیث داریم آنهایی که به حرام ناخنک می‌زنند، خدا سهم حلالشان را کم می‌کند. همه چیزی اندازه‌گیری شده است. یکبار دیگر آیه را بخوان، قاری: «إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» یعنی همه چیز اندازه‌گیری شده است. اندازه گیری‌اش هم دقیق است. «فَقَدَّرَهُ‏ تَقْدِيراً» تولیدگران باید بدانند اگر تولید می‌کنند این تولید به اراده خداست، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ‏» قاری: «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ‏ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُون‏» (واقعه/64) تو فکر می‌کنی زارع هستی؟ خدا زارع است. تو فقط یک دان پاشیدی. زمینش از خداست. بارانش از خداست. خورشیدش از خداست. هوا از خداست، خودت هم از خدا هستی. یک دانی پاشیدی، نگو من زارع هستم، زارع خداست.

تولیدات کشاورزی، محصول خدا نه انسان

ما یک حرکت جزئی کردیم، اصلاً شما می‌توانی درخت خشک را سبز کنی؟ «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها» قاری: «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها» (نمل/60) همه مهندسین کشاورزی، دکترای کشاورزی جمع شوند بگو: این درخت خشک را سبز کن. می‌گوید: «ما کان» نمی‌توانی «تنبتوا» نبات، تو نمی‌توانی درخت خشک را سبز کنی. یک وقت ما در هواپیما نشستم، این مهماندار رفت گفت: تا چند دقیقه دیگر در فرودگاه کجا می‌نشینیم. آمد و من به این مهماندار گفتم: بگو انشاءالله. گفت: انشاءالله نمی‌خواهد. کامپیوتر نشان داد. گفتم: هواپیما که سقوط می‌کند کامپیوتر ندارد؟ گفت: چرا. گفتم: پس اگر بنا باشد سقوط کنیم من و شما و کامپیوتر با هم سقوط می‌کنیم. نگاهت به کامپیوتر خورد دیگر انشاءالله نمی‌گویی؟ برو بگو انشاءالله. رفت دوباره گفت: آقایان تا چند دقیقه دیگر هواپیما در فرودگاه کجا می‌نشیند،انشاءالله! آمد و من می‌خواستم یک جایزه‌اش بدهم، نداشتم. یکی از نماینده‌های مجلس بغل من نشسته بود، گفتم: یک هدیه نداری به من بدهی؟ گفت: چه؟ گفتم: هرچه داری. یک خودنویس داشت، این خودنویس را گرفتم و به این خانم دادم و گفتم: این هدیه که انشاءالله گفتی. ماه رجب یک دعایی هست دستشان را به ریششان می‌گیرند و چنین می‌کنند. یکی ریش نداشت ریش بغلی را گرفت و چنین کرد. حالا من هم خودنویس نداشتم این خودنویس نماینده مجلس را گرفتم و به آن خانم دادم. بعد آمدم پایین اقدام کردم، گفتم: بابا این انشاءالله را در دستور بیاورید، تو که می‌خواهی بگویی هواپیما بنشیند، بگو: انشاءالله، این فکر می‌کند... این آیات قرآن می‌خواهد بگوید: تولید بکن اما خدا را فراموش نکن. کشاورزی می‌کنی ممکن است سم پاشی هم بکنی، آبیاری‌ات دقیق باشد، سم‌پاشی‌ات دقیق باشد. تمام دقت‌ها را به خرج می‌دهی ولی ممکن است نشود.

ما اگر ایمان داشته باشیم به اینکه رزق ما اندازه‌گیری شده، حرص نمی‌زنیم و دروغ هم نمی‌گوییم.

 خدایا هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی به ایمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیافزا.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

انتهای پیام
captcha