چرا دین پا برجا باقی می‌ماند / نفس نماز نورانیت می‌آورد
کد خبر: 3902261
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۹
میرباقری:

چرا دین پا برجا باقی می‌ماند / نفس نماز نورانیت می‌آورد

برخی می‌گویند که این دین منطبق با ساختار مردم هزار و چهارصد سال قبل بوده است، اما در پاسخ باید بگوییم که ساختار انسان تغییر نمی‌کند. در حقیقت روبناها تغییر می‌کنند، اما زیربناها تغییر نمی‌کند. نکته بعدی هم این است که این دین پابرجا می‌ماند. چرا؟ چون مبتنی بر ساختار وجودی انسان است و انسان در همه زمان‌ها می‌بیند این دین حرف دلش را می‌زند و اگر اشکالاتی به وجود می‌آید، ناشی از تبلیغات سو است.

به گزارش ایکنا؛ نشست رونمایی از کتاب «راز سر به مهر موفقیت» امروز یکشنبه، 11 خرداد‌ماه با حضوری جمعی از اندیشمندان و علاقه‌مندان در سالن کنفرانس ایکنا برگزار شد.

محسن میرباقری،‌ استاد دانشگاه و قرآن‌پژوه در این نشست به طرح بحث در زمینه فطرت انسان و نسبت آن با دین الهی پرداخت که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید؛

در سوره روم آیه 30، قرآن کریم می‌فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ». در یک آیه شش مبحث را مطرح می‌کند که البته بسیاری از آیات قرآن اینچنین است. ابتدا بحث می‌شود، بعد دلیل می‌آورد، سپس پاسخ بر اشکال در آیه می‌آید. قسمت اول آیه یک دعوت است که فرمود «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا» که «حنیف» به معنای معتدل و غیرمنحرف است. یعنی روی خود را مقابل دین خدا برقرار کنید. به تعبیر دیگر توجه شما به روی خدا باشد و هر موفقیتی که دارید، ضامن آن، دین خدا است.

حق، فقط کلام خدا است

اینجا ممکن است سؤال شود چرا در مورد دین این همه حرف است و چرا می‌گوید در برابر دین، خود را قرار بدهید و به راست و چپ گرایش پیدا نکنید؟ چون این دین را خدا تنظیم کرده و چیزی که خدا تنظیم کرده، آفرینش او است و چون تنظیم او است، کافی‌ترین دلیل است که بگوییم بهترین است. آنچه در کلام خدا است حق است. البته هیچ مکتبی نیست که حرف حق نداشته باشد. مارکسیست‌ها یکسری از حرف‌هایشان حق است، اما مبانی آن‌ها ظلمت و شرک است که همه را به فرجام نابسامانی می‌رساند. مهم اینکه همه غذایی که انسان می‌خواهد تناول کند، باید مواد سالم باشد و اگر در یک غذا 10 گرم آلودگی باشد، کسی نباید آن را بخورد.

در ادامه فرمود: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا»، خدا این دین را آنطور تنظیم کرد که ساختار وجودی انسان را پردازش کرد و گویی معنا این است که خدا به شما نگاه کرد و دینش را تنظیم نمود و دین نمادی از وجود انسان است. این دین، منطبق با ساختار وجودی انسان است. یک دستگاه درست می‌کنند و بروشور می‌دهند و می‌گویند طبق این عمل کنید تا عمر مفید دستگاه کم نشود. در مورد انسان نیز مسئله از این قرار است.

ساختار انسان تغییر نمی‌کند

در ادامه به یک اشکال جواب می‌دهد. برخی می‌گویند که این دین منطبق با ساختار مردم هزار و چهارصد سال قبل بوده است، اما در پاسخ باید بگوییم که ساختار انسان تغییر نمی‌کند. در حقیقت روبناها تغییر می‌کنند، اما زیربناها تغییر نمی‌کند. نکته بعدی هم این است که این دین پابرجا می‌ماند. چرا؟ چون مبتنی بر ساختار وجودی انسان است و انسان در همه زمان‌ها می‌بیند این دین حرف دلش را می‌زند و اگر اشکالاتی به وجود می‌آید، ناشی از تبلیغات سو است و در آخر فرمود بیشتر مردم نمی‌دانند که دین و قانون و احکام و معارف باید با ساختار فطری انسان هماهنگ باشند.

الآن هم بشر نمی‌داند که باید دینش را از خدا بگیرد. او فطرت ما را مشخص کرده و قانون حرکت فطری را مشخص می‌کند. این هماهنگی دین با فطرت در مبانی معرفتی است. مانند مسائل معاد و نبوت که همه مرتبط با فطرت انسان است. بحث از قیامت با فطرت انسان همخوان است و بقیه معارف نیز اینطور هستند. در احکام نیز همین‌طور است و منطبق با فطرت ما تنظیم شده‌اند.

در بین همه این هماهنگی‌ها با فطرت، یک موضوع یعنی نماز انتخاب شده است و نویسندگان کتاب نشان دادند که نماز منطبق با فطرت انسان است و بسیار مهم است، اما با اصطلاحات امروز که می‌تواند برای همه قابل قبول باشد و در سطح بین‌الملل این حرف‌ها جای گفتن دارد.

در باب نماز، فطرت ما این است که به خدا توجه کنیم. در اینجا باید توجه کنیم که فطرت تمام موجودات تسلیم خدا بودن است. در سوره اسراء فرمود: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ»، آسمان‌های هفت‌گانه خدا را تسبیح می‌کنند و همه موجوداتی که در آسمان و زمین هستند هم به همین صورت. بعد می‌گوید «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»، هیچ موجودی نیست مگر اینکه خدا را حمد و تسبیح می‌کند، اما شما نمی‌فهمید.

از این آیه اینطور استنباط می‌کنم که تسبیح و حمد برای همه موجودات است. سجده به معنای نهایت خشوع است و قرآن از موجودات زیادی نام می‌برد و می‌گوید اینها خدا را تسبیح می‌کنند و سجده می‌کنند. البته به مردم که می‌رسید می‌گوید «کثیر من الناس». چون قدرت انتخاب دارد. این موجودات دارند خدا را سجده می‌کنند و در فطرت همه، بندگی خدا وجود دارد و او را تسبیح و تقدیس می‌کنند. ما اگر در شبانه‌روز هفده رکعت نماز واجب داریم، موجودات، بسیار در تسبیح خدا هستند و همه عالم رو به سوی خدا دارند و اگر خلاف جهت برویم، استخوان‌هایمان خُرد می‌شود.

معارف عظیمی در قرآن است و در نماز یک نوعی از آن جمع می‌شود. هم مناجات و هم خشوع و اظهار بندگی در نماز است و روشن کردن این مسائل، آن هم به زبان امروز، کار بزرگی بوده است و انصافاً این نوع کار که جلسات متعددی برای نگارش کتاب تشکیل شود بسیار حرکت مبارکی است.

اما در باب نماز خواندن در این کتاب، این‌طور تلقی شده و یا بیان شده که اگر نماز را آن‌طور که باید و با این مقدمات و هدف‌گیری‌هایی که نماز یاد می‌دهد نخوانیم، نماز فایده ندارد. اما می‌شود این را اصلاح کرد و بگوییم فایده کافی را نمی‌بریم. شبیه قرآن خواندن است و بحثی است که آیا خواندن و نفهمیدنش فایده دارد یا خیر؟ برخی می‌گویند خیر، اما برخی هم می‌گویند قرآن، نور الهی است و هر نوع ارتباط با این نور، نورانیت می‌آورد. البته خواندن و فهمیدن افق دیگری دارد، اما خواندن و نفهمیدن نیز بی‌فایده نیست. لذا نماز نیز همین است و برای همه بهره‌ای وجود دارد و همین که انسان وضو می‌گیرد و رو به قبله می‌ایستد آثاری دارد.

انتهای پیام
captcha