به گزارش ایکنا؛ درسگفتار «مطالعه شخصیت و عمل سیاسی امام خمینی(ره) و امام صدر»، از طریق صفحه اینستاگرام مؤسسه تحقیقاتی امام موسی صدر برگزار شد و سیدموسی دیباج، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران، نکاتی را در این زمینه بیان کرد که متن آن را در ادامه میخوانید:
آنچه برای ما مطرح است، اینکه چطور امام موسی صدر به عنوان شخص، جایگاه ویژهای در تاریخ معاصر ایران و منطقه دارد و اهمیت امام موسی صدر به چیست. در مورد بزرگان، آراء آنها، اعم از آراء فلسفی، کلامی و ... بسیار مهم است و توجه به آن آراء است که موجب شناخته شدنش شده است، ولی در مورد امام موسی صدر، وضعیت به گونه دیگری است و شخص او مورد توجه واقع میشود، جذابیت دارد، نافذ و گیرنده است تا بعد به مرتبه نظریات و عمل او برسیم.
از پانزده سالگی که نام او را شنیدم، به شخص ایشان علاقهمند شدم. اما چرا؟ من آثار او را ندیده بودم و یکسری مطالب از ایشان خوانده بودم، اما این طور نبود که شناختی کافی از ایشان داشته باشم. اما تصویر اولیه موجب این علاقهمندی شد. بسیاری از بزرگان هستند که آنان نیز در مورد امام این را میگویند که مجذوب شخصیت ایشان شدند. آیتالله شبیری زنجانی یکی از همین افراد است که میگوید اصالتی که در امام موسی صدر بوده، او را از دیگران متمایز کرده است.
شعرهای ایشان نیز بسیار احساسی و همانند زبان پروین اعتصامی است و این شعر را در مقایسه با دیگر اشعار مقایسه کنید تا ببینید چگونه است. امام خمینی نیز اشعار عرفانی مهمی دارد، اما شعر امام موسی صدر مشحون از لطافت است و از اصطلاحات عرفانی در آن نمییابید که بسیار یگانه است و وحدتی از لطف و قریحه در آن آمیخته است.
امام موسی صدر از نظر بنده، نماینده سه جانشینی ناتمام تاریخی در شیعه است. جد او سیداسماعیل قرار بود جانشین مرحوم آیتالله شیرازی بزرگ در نجف شود، جد دیگر او یعنی سیدصدرالدین قرار بود جانشین شیخ عبدالکریم شود و برای خود او نیز عنوان جانشینی برای امام خمینی مطرح بود. این سه نبوغ ناکام در خانواده صدر بوده است و کیست در جهان که بگوییم مجذوب صدر اخیر نشده باشد؟ من چنین کسی را نمیشناسم. هر کسی با او مواجه شده، او را ابتدا در قلب خودش راه داده است و این یک استثنا است و دیگران را نمیتوان در کنار او قرار داد.
شعار «انسانم آرزوست» مربوط به سخنرانی امام در کلیسای لبنان است که میگوید تشریع برای انسان است و در آنجا نیز فرمودند که از برای انسان در اینجا گرد آمدهایم و این انسان است که تشریع از برای او است که تحقق پیدا میکند که سخنانی بسیار عمیق در فقه و فلسفه تشریع و در موضوع انسان است. عرفان در عمل سیاسی امام موسی صدر مشهود است. اما این عرفان، عرفان نظری و مبتنی بر اصطلاحات نیست. ما امام خمینی را به عنوان رهبر بزرگ انقلاب اسلامی میشناسیم که عرفان نظری امام در سیاست عملی او نفوذ ندارد، در حقیقت امام یک شخصیت نفوذناپذیر است و بزرگی ایشان نیز در همین است.
در مقابل، ما در عمل سیاسی صدر این را میبینیم که عمل سیاسی او از عرفان او هم حکایت میکند. بیچون و چرا، امام موسی صدر در فقه به مقام نهایی رسیده بود و مجتهد بیچون و چرا و فقیه بسیار بسیار مسلطی بود و ادراک فقهی او نیز بسیار عمیق بود. اما کار ایشان همانطور که شهید صدر نیز اشاره کرده است، کار دیگری ورای کار یک مجتهد بوده است.
یکی از مواردی که مطرح کردهاند که نبوغ ایشان در فقه را میرساند، این است که میگویند امامت دو مفهوم دارد؛ مفهوم سیاسی یعنی تلاش برای برپایی حکومت صالح. مفهوم سیاسی به کوشش بازمیگردد، برای اینکه حکومت صالح ایجاد شود که درک عمیقی از سیاست از این کلام بر میآید که ملاک سیاست را تبیین میکند. سیاست، فلسفه و عرفان نیست و جوهره سیاست این است که در عمل است و بنابراین مفهوم امام به معنای سیاسی یعنی کوشش برای برپایی حکومت صالح.
مفهوم فقهی امامت مبنا قرار دادن احادیث امامان به عنوان یکی از منابع فقهی است. ایشان در مورد تشیع که چه چیزی است، سخنی دارند که بسیار تکاندهنده است که میگویند تشیع مذهب پنجمی در مقابل مذاهب چهارگانه نیست و این سخن در زمانی بوده که ما افتخار میکردیم که به کوشش علمای ما، موضوع فقه شیعه را در الازهر مطرح کردند و قبول کردند که در کنار فقه چهارگانه باشد و مرجعیت داشته باشد. ایشان میگویند که فقه شیعه، فقه اسلام جدید است که به کتاب و سنت و روایات ائمه استناد میکند که این مجموعه بیانگر فهم عمیق و گستردهای از کتاب و سنت است.
اما در مورد رهبری امام خمینی که خداوند بر روح مقدس ایشان درود بفرستد و همواره نزد اجداد خودشان برخوردار باشند، باید بگویم که متمایز از رهبری امام موسی صدر است. اما عنوان امام نخستین بار به رهبری امام موسی صدر تعلق گرفت و آن موقع امام خمینی را به امام نمیشناختند. رهبری تاریخی امام خمینی در انقلاب، بدون چون و چرا امری روشن و مبرهن است و ایشان بسیار با درایت و با هوشیاری تمام، توانستند انقلاب را پیروز کنند و در این شکی نیست و پیروزی انقلاب، مقدم بر پیشنهاد تغییر نظام به جمهوری اسلامی بود و عنوان امام خمینی که در پدیده انقلاب اسلامی اتفاق افتاد.
اما پیروزی انقلاب پیش از تاسیس نظام ولایت فقیه بود و میتوان گفت سه امام در پیروزی انقلاب بحث بزرگی است که سهمشان چه مقدار است و در موضوع نظام ولایت فقیه این سهم چیست. اساسا دعوت به حق، مقدم بر هر چیزی است و بنابراین، امام خمینی در دعوت بهحقی که منجر به پیروزی شد، به عنوان رهبر این دعوت شناخته شدند و در این مورد که آیا نظم اولویت دارد یا انقلاب که بحثهای فلسفی است، خود امام خامنهای در نظریهشان عنوان آتش به اختیار را داشتند و همین را مطرح کردند که جایی که موضوع اساس انقلاب باشد، درک ما از نظم تغییر میکند.
هر نظام انقلابی، همچنان به یک انقلاب درونی محتاج است. سوال این است که انقلاب چطور حفظ میشود؟ ساختار به وجود میآید، اما اگر در جان درونش یعنی شعلههای انقلاب که کوشش و هیجان و مجاهدت است، وجود نداشته باشد، از بین میرود. بنابراین، انقلاب، بیچون و چرا با مجاهدت و کوشش اهل ایمان پایدار میماند و بدون آن پایدار نیست که نکته مهمی است.
اما رهبری امام خمینی چه ویژگیهایی داشت؟ در دوران انقلاب، نوجوان بودم و همگان گوش سپردند به ایشان تا رهبر باشد و اصطلاح رهبری بلامنازع آشکار شد. اما در برابر امام فقط یک رقیب وجود داشت که شاه بود. پس مقابله با رقیب برای امام به نسبت روشنتر و در عمل سیاسی ثابت بود، چون مواجهه روشن بود و کسی که در برابرش بود هم مشخص شده بود که چطور باید با او عمل کرد. اما در مقام مقایسه باید بیان کنم که امام موسی صدر رقبای متنوعی داشتند و کار برایشان دشوار بود.
در مورد اینکه عقیده امام خمینی در مورد حکومت چیست و به نحو متناظر، عقیده امام موسی صدر در مورد حکومت اسلامی و نظام اسلامی چیست، باید بگویم، اولاً اینکه عقیده امام خمینی مبنی بر ولایت فقیه است، یعنی حکومت اسلامی امکانپذیر نیست، مگر آنکه ولایت فقیه باشد. عقیده امام موسی صدر در این زمینه منطبق با شرایط جغرافیایی خاصی است، اما در عین حال یک مکنونات عمیقی دارد. ایشان عقیده دارند به شرط شریعت مقدسه است و لا بشرط از فرم و ساختار است و اساس، بر شریعت اسلامی و تحقق احکام فقهی است. نگاه خاص فقهی امام موسی صدر در نظام حلال و حرام، سخنان زیبایی است که میگویند تشریع الهی محور این نظام است و نه نظام فایده و ضرورت و مفسده و مصلحت که بسیار حکیمانه است.
اما آیا ولایت فقیه اصالت دارد یا ولایت فقه؟ این را از بزرگان بسیار پرسیدهام. مسلماً ولایت فقیه، منوط به ولایت تشریع است، و الا غیر از این باشد که منوط به ولایت شریعت نباشد، سکولار است که خطر سکولاریته مربوط به این زمان و ... نیست. ولایت یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه اعتباری و حقیقی است و بنابراین چنانکه از شریعت فاصله گرفته شود، بخواهیم یا نخواهیم سکولار میشود. امام موسی صدر در مبارزه با سکولاریزم، تصریحات بسیاری دارد و اصلاً این درست نیست که برخی تفسیرهایی از حرکت ایشان میکنند که معلوم است خوب آن را نفهمیدند. امام موسی صدر در بازگشت به شریعت از همه بیشتر و بسیار جدیتر است و سخنانی هم دارد.
ایشان میگوید بازگشت به اسلام، بازگشت به شریعت است. پس امام، مطلقاً سکولاریته را نمیپذیرد، بلکه جان حکومت را مورد توجه قرار میدهد که در شریعت اسلامی است. اگر از این شریعت فاصله گرفتیم، دیگر عنوان حکومت اسلامی صوری و فرمالیستی میشود. بنابراین باید توجه داشت که امام موسی صدر گفته است ولایت برای حاکم صالح است که جامعه صالح را بر اساس کتاب و سنت و روایات اهل بیت تشکیل میدهد. ضرورتی هم ندارد که این حاکم از میان ائمه باشد، مهم اینکه مسلمانان برای برپایی حکومت اسلامی اتفاق نظر داشته باشند.
اینها اختلاف دیدگاه است و ایشان نیز مجتهد هستند و این نظر را دارند. میگویند دلیل شرعی وجود ندارد که ما را ملزم به شکلی خاص از اَشکال حکومت کند. در چارچوبی که حفظ اسلام مطرح شود، دست ما در انتخاب ساختار حکومت باز است.
اساس و جوهره مشروعیت در حکومت اسلامی به خود شریعت است، نه به عمل سیاسی. برای هر حکومتی، مشروعیت وجود دارد و بهرهمند از مشروعیت سکولاریته است که همه هم قبول دارند و در وزارت خارجه میبینید که روابط ما با دولتهای سکولار را هم تنظیم میکنند، وقتی میپذیریم دولتهای دیگر را، یعنی مشروعیت بالفعل آنها را قبول داریم.
این مشروعیت سکولار است و برای نظام اسلامی نیز این هست، اما حرف سر مشروعیت منبعث از شریعت اسلام است که اگر اساس باشد، اختلافی نیست و تأکید امام موسی صدر این است که اساس و قلب مشروعیت را مورد توجه داشته باشیم که در اینصورت اختلافی نخواهد ماند.
انتهای پیام