سروده‌هایی از شهریار در وصف امام راحل
کد خبر: 3902821
تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۰

سروده‌هایی از شهریار در وصف امام راحل

دیوان شعر شهریار پر است از سروده‌هایی که شاعر در آن از ارادت خود به امام(ره) و انقلاب سخن گفته و مناسبت‌های مختلف، شخصیت‌‌های تأثیرگذار بر جریان انقلاب و ... از موضوعاتی‌اند که او به آنها پرداخته است.

سروده‌هایی از شهریار در وصف امام امتبه گزارش ایکنا، محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار، در سال 1285 در تبریز به دنیا آمد. پدرش «حاج میرآقا بهجت تبریزی» نام داشت که در تبریز وکیل بود. شهریار پس از پایان دوره راهنمایی در این شهر، در سال 1300 برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال 1303 و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. او شاعری با قریحه‌‌ای توانا و زبانی فاخر بود که گاه مایه رشک هم‌عصران نیز می‌شد.

شهریار در شعر علاوه بر تأمل و مطالعه شاعران و سرآمدان ادب فارسی، از مطالعه اشعار سرایندگان ترک‌زبان و آذری نیز غفلت نکرد؛ همین موضوع سبب شد که شاعری در آذربایجان ظهور کند که نه تنها در شعر فارسی بلکه در ادبیات ترکی نیز آغازگر سبکی جدید باشد. اولین دفتر شعر او در سال 1310 با مقدمه ملک‌الشعرای بهار و پژمان بختیاری منتشر شد. شهریار پس از آن منظومه «حیدر بابایه سلام» را در سال 1330 منتشر کرد و با این اثر در ادبیات آذری ماندگار شد.

دیوان شعر شهریار پر است از سروده‌هایی که شاعر در آن از ارادت خود به امام(ره) و انقلاب سخن گفته و مناسبت‌های مختلف، شخصیت‌‌های تأثیرگذار بر جریان انقلاب و ... از موضوعاتی‌اند که او به آنها پرداخته است. ارادت شهریار به انقلاب تا آنجاست که زنده‌یاد اصغر فردی، از شاگردانش، در خاطره‌ای از او می‌گوید: از شهریار در برنامه‌‌ای رادیویی پرسیدند که به نظر شما به عنوان بزرگترین غزل‌سرای معاصر، بهترین غزل چیست؟ گفت غزل «خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار».

به مناسبت چهاردهم خردادماه،‌ سالروز ارتحال امام خمینی(ره)، سروده‌هایی از شهریار منتشر می‌شود. او در سروده‌ای در وصف امام(ره)، به استقبال بیت «حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت/ آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت» رفته و چنین می‌سراید:

آبی که خاک کشور ما در میان گرفت
خاکش جواهری است که در پرنیان گرفت

بنشان غبار فتنه که این نوبهار عشق
چون ابر انقلاب به سر سایبان گرفت

جان‌بخش بود باد بهارش به کوه و دشت
هر جا گذشت سبزه بجنبید و جان گرفت ...

سیمرغ دین به کوری اسفندیار کفر
پرورد رستمی که کمین و کمان گرفت

خواهم شدن به‌نعره، به خاک حکیم طوس
کان ژنده پیل زنده شد و هفت خوان گرفت

این «رهبر کبیر»، «خمینی بت‌شکن»
خط امان خود از «امام زمان» گرفت

سر پنجه «ولی» است کزین آستان برون
بیخ گلوی فتنه آخر زمان گرفت ...

***

شهریار همچنین همزمان با فتح خرمشهر این سروده را به امام(ره) تقدیم کرد:

تو آن سروی اگر سر بر کنی، سرها بیارایی
وگر سرور شوی آئین سرورها بیارایی

به نقاش ازل مانی که با نقش جهان آرا
چمن‌ها با گل و سرو و صنوبرها بیارایی

نه هر کو کاروان راند رموز رهبری داند
تو فن رهبری دانی که رهبرها بیارایی

بدین شوق شهادت‌ها چه بیم از لشکر دشمن
که هر آنی تو آن دانی که لشکرها بیارایی

به فرمان تو پاکان با لقاء الله پیوستند
چه رنگین حجله‌ها از سنگ و سنگرها بیارایی

تو بودی آفتاب مغرب آن کو در حدیث آمد
به کشورها گذر کردی و کشورها بیارایی

اگر کشور به خورشیدی درخشان می‌کند آفاق
تو آن خورشید رخشانی که خاورها بیارایی

دل و جان همه مردم پر از عشق تو جانانه است
جلوخوان‌ها بیفروزی و سردرها بیارایی

تو هم خود «شهریارا» گوهرآرایی و گوهرسنج
به هر کانت گذار افتاد گوهرها بیارایی

انتهای پیام
captcha