خالد قدومی، نماینده جنبش مقاومت اسلامی فلسطین(حماس) در تهران، در گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، به بررسی جایگاه مسجدالاقصی در میان امت اسلامی و پیامدهای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی در پنجاه و یکمین سالروز به آتش کشیده شدن مسجدالاقصی توسط صهیونیستها پرداخته است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ ضمن تشکر از جنابعالی برای شرکت در این گفتوگو، لطفاً توضیح دهید که نقش مسجد در دنیای اسلام تا چه حد اهمیت دارد؟
حقیقتاً جدای از تقسیمات جغرافیایی، مسجد نقش محوری در اندیشه اسلامی داشته و از صدر تاریخ، رمز سیادت اسلامی چه از لحاظ دینی و چه سیاسی بوده است. مسجد اتاق فرماندهی عملیات جنگها و رسیدگی به مسائل حکومت و مکانی برای حل و فصل امور مردم بوده و رحمت الهی در داخل آن وجود داشته و فرشتگان اطراف این مساجد را احاطه میکنند. این مکان مقدس نقطه آغاز فعالیتهای سیاسی و فرهنگی، مرکز تمام امور جامعه و حلقه وصل بین فرماندهی و جامعه بود؛ همان طور که اگر رهبران مسلمانان به مسئلهای برخورد میکردند مردم را به آنجا فرامیخواندند تا در مورد مسئله به بحث و گفتوگو بپردازند و خلیفه به آنها گوش فرامیداد. متأسفانه امروزه مسجد نقش کلیدی خود را از دست داده است و به مکانی برای تبیین دیدگاههای فکری مختلف تبدیل شده است و از آن به عنوان مکانی برای ایراد خطبههای سیاسی استفاده میکنند.
ایکنا ـ جایگاه مسجدالاقصی در تغییر معادلات کنونی و تحولات فلسطین، با توجه به اینکه الهامبخش خیزشها بوده است، چیست؟
اگر تاریخ جدید را از ابتدای قرن بیستم میلادی دنبال کنیم، خواهید دید که منشأ همه یا بیشتر انتفاضههای سرزمین پاک فلسطین از سال 1920 و قبل از آن، قدس و به طور ویژه مسجدالاقصی بوده است. مسجدالاقصی منبع الهام انقلابیها بوده است. اگر محور دینی و سیاسی آن با هم جمع یا موضوع دینی و سیاسی با هم منطبق شود یک تصویر کامل به دست میآید که مربوط به مسئله فلسطین است. فلسطین مکانی مقدس است و خداوند «باب السماء» را در این سرزمین گرامی قرار داد، هنگامی که پیامبر گرامی اسلام(ص) از مسجدالحرام به آنجا رفت و از مسجدالاقصی به سمت آسمان عروج کرد.
مسجدالاقصی دستهبندی جدیدی را شکل داد که در آن حق شرعی فلسطینیان را ثابت میکند، حقانیت انتفاضهها را ثابت میکند و از سوی دیگر دشمن تلاش میکند که علاوه بر سلطه سیاسی و دینی، اعتقادات تاریخی را با ساخت فرضیههای دروغین مانند کوه داوود و معبد موهوم که هیچ اساس تاریخی و جغرافیایی ندارد و هیچ یک از جغرافیدانان و دانشمندان نتوانستند چیزی را ثابت کنند، تحریف کند. همچنین مسجد بر یک سازه طبیعی سنگی ساخته شده است بدون اینکه معبدی تخریب شده باشد و مسجد روی آن بنا شده باشد. لذا این فرضیهها کاملاً دروغین و ساختگی و سیاسی هستند و اساس علمی ندارند. مسجدالاقصی امروزه منبع الهام انتفاضهها و علت استراتژیک درگیری ما با دشمن صهیونیستی است.
ایکنا ـ حضور پررنگ مردمی در مسجدالاقصی به منظور پاسداری از مسجد در برابر شهرکنشینان صهیونیست، چقدر توانسته جلوی تلاش و ورود صهیونیستها به مسجدالاقصی را بگیرد و در حال حاضر مهمترین استراتژی فلسطینیان برای حفاظت از مقدسات اسلامی در فلسطین چیست؟
با عنایت خداوند، مسجدالاقصی یک منبع جاذبه برای فلسطینیان و تمام دوستداران حق و حقیقت و عدالت است. مردم با دستان خالی و با استفاده از امکانات کاملاً قانونی و مسالمتآمیز مثل تظاهرات و تحصن مانع از ورود شهرکنشینان صهیونیست به این مکان مقدس میشوند. اگر به مسجدالاقصی از منظر قانون بنگریم در واقع زیر نظر سازمان اوقاف اسلامی اردن قرار دارد، و صدها تن از نگهبانان مسجدالاقصی زیر نظر سازمان اوقاف امان هستند، که وظیفه خطیر و مهم حفاظت و پاسداری از مسجدالاقصی در برابر شهرکنشینان و صهیونیستها را بر عهده دارند؛ اما گروه اصلی که پاسداری از مسجدالاقصی را برعهده دارند؛ جوانان پسر و دختر فلسطینی هستند که همیشه در کمینگاه صهیونیستها واقع هستند. برای نمونه به دو انقلاب جدید اشاره میکنم که یکی از آنها دو سال پیش هنگامی که دشمن اشغالگر صهیونیستی میخواست درهای الکترونیک و دوربینها را در محوطه مسجدالاقصی نصب کند، هیچ یک از جنبشهای سیاسی نتوانستند حرکتی انجام بدهند ولی این جوانان غیور چه مرد و چه زن با حضور خود در اطراف مسجدالاقصی و داخل آن و برگزاری دورههای قرآنی مانند قرائت و حفظ قرآن توانستد جلوی این طرح صهیونیستی را بگیرند.
انقلاب دوم مربوط میشود به طرح دیگر صهیونیستها یعنی بستن «باب الرحمه» که حدود چند ماه پیش یا تقریباً نزدیک به یک سال مطرح شد که به مدد الهی و با یاری همین جوانان غیور جلوی این طرح ننگین گرفته شد و این جوانان مانع از بسته شدن آن شدند. این جوانان با حضور به موقع در مسجدالاقصی در زمان و مکان مناسب، مانع استراتژی صهیونیستها برای تقسیم مسجدالاقصی به دو بخش، یکی برای یهودیان به عنوان کنیسه و دیگری برای مسلمانان شدند، همانگونه که صهیونیستها مسجد ابراهیمی(ع) در الخلیل را به دو قسمت میان مسلمانان و یهودیان تقسیم کردهاند. اما طبق نظر یونسکو مسجدالاقصی متعلق به مسلمانان است و یهودیان هیچ حقی نسبت به آن ندارند. ما بر این جوانان شجاع و دلیر درود میفرستیم که بدون هیچ سلاحی توانستند یک پیام را برای مردم مسلمان بفرستند و جلوی نفوذ و یورش شهرکنشینان صهیونیست را بگیرند. اما متأسفانه روزانه شاهد این هستیم که این جوانان فلسطینی از سوی پلیس اشغالگر بازجویی میشوند و برخی دیگر از آنان را زندانی و آزار و اذیت میکنند.
ایکنا ـ روشهای صهیونیسم برای حذف اهمیت مسجدالاقصی از اذهان مردم فلسطین چیست؟
صهیونیستهای حیلهگر و جنایتکار از دو روش خشونتآمیز و بدون خشونت استفاده میکنند. از جمله روشهای خشونتآمیز میتوان به بازجویی نمازگزاران، تعیین محدوده سنی و جلوگیری از حضور فلسطینیان شهرهای دیگر در مسجدالاقصی اشاره کرد. اما روش بدون خشونت شامل فرآیند تغییر هویت اسلامی مسجدالاقصی به یک هویت دیگر بوده و آن از طریق به کار بردن اسامی یهودی و عبری و تغییر درهای ورودی مسجد و شکل و ظاهری آن است؛ آنها تلاش میکنند گنبد طلایی مسجد قبة الصخره را بیشتر از گنبد مسجدالاقصی در رسانهها نشان دهند تا در صورتی که مشکلی برای مسجدالاقصی رخ داد به راحتی بتوانند با نشان دادن گنبد طلایی اعلام کنند که هیچ حادثهای رخ نداده است. اما به فضل الهی و به برکت وجود این مکان مقدس تمامی این تحولات و حرکات مختلف رژیم صهیونیستی به نتیجهای نخواهد رسید.
ایکنا ـ نقش کشورهای مختلف عربی و اسلامی را با توجه به دیدگاهشان درباره مسجدالاقصی برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی چگونه ارزیابی میکنید؟
حقیقتاً توجه به مسئله فلسطین یا بیتوجهی به آن در ارتباط با عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی بسیار مهم است. بارها گفتهام که عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی به زشتی و خطرناکی آتش زدن مسجدالاقصی در 21 آگوست 1969 توسط یک یهودی استرالیایی است که بعدها رژیم این فرد را دیوانه خواند. آتشسوزی یک تجاوز آشکار به قدس و حقوق امت اسلامی است، به همان مقدار که عادیسازی روابط تجاوز به حق فلسطینیان است. عدهای متوهم تلاش میکنند که با این رژیم ارتباط برقرار کنند. مانند حکومت مصر در کمپ دیوید اول در سال 1978 که با رژیم صهیونیستی ارتباط برقرار و تلاش کرد روابطش را عادی کند.
آیا با گذشت این دوره زمانی و ارتباط حکومت مصر با رژیم اشغالگر، مردم مصر این عادیسازی روابط را پذیرفته اند؟ خیر، به هیچ وجه. آمارها نشان میدهد که اغلب مردم مصر، رژیم صهیونیستی را قبول ندارند و تصویری منفی، خرابکار و فاسد از این رژیم در شعرها، ترانهها و فیلمهای خود ترسیم کردهاند. این عادیسازی روابط، تجاوز به مقدسات، حقوق و تاریخ امت اسلامی و تلاش برای محقق کردن هدف صهیونیسم جهانی است که حدود 100 سال با کشتار و ویرانی موفق به تحقق آن نشده و شکست خورده است ولی با این اقدامات میخواهد به هدف خود که همان شکلگیری رژیم صهیونیستی است، دست یابد. بنابراین هرکس با این رژیم، که هیچ گونه ریشهای در منطقه ما ندارد، ارتباط برقرار کند، در واقع به او کمک و به اعتقادات امت اسلامی خیانت کرده و به مثابه خنجری در پشت ملت فلسطین است.
کاملاً واضح و روشن است که عادیسازی روابط از لحاظ اعتقادی و اخلاقی قابل قبول نیست و نوعی جنایت است و اینگونه ارتباطات نتیجهای جز قتل و کشتار ندارد و فقط ضرر و زیان مالی برای آن حکومت به بار خواهد آورد. در نهایت باید بگویم که مسئله فلسطین هم میتواند فرد را به عرش برساند و هم بر روی فرش بنشاند. کسی که در کنار آن باشد خداوند عزت در دنیا و بهشت را در آخرت نصیبش میگرداند و کسی که در صف صهیونیستها باشد خدای تبارک و تعالی ننگ و شرمساری را برایش به ارمغان میآورد.
انتهای پیام