در الگوهای متداول فعالیتهای فرهنگی در سطح دانشگاهها با دو فضای فرهنگی پنهان و آشکار مواجه هستیم. منظور از فضای فرهنگی پنهان و غیررسمی، فرهنگ و سبکی از زندگی است که با ورود به دانشگاه و زندگی در خوابگاه نسل به نسل از دانشجویان سالهای بالاتر و استادان به دانشجویان جدید منتقل و در آنها نهادینه میشود. عوامل بسیاری مانند نابرابریهای اجتماعی و تفاوتهای فرهنگی در شکلگیری این بعد پنهان فرهنگی مؤثرند.
بعد آشکار فرهنگی و اجتماعی دانشگاهها فعالیتهایی است که در قالب نهادهای دانشجویی رسمی مانند کانونهای فرهنگی، انجمنهای علمی، نشریات و تشکلهای سیاسی دانشجویی و .... هر فعالیت دیگری از این نوع صورت میگیرد. فعالیتهای فرهنگی در قالب انجمنهای علمی این فرصت را به دانشجو میدهد که در کنار آموزشهای رسمی دانشگاه با نظریههای جدید و حوزههای میانرشتهای آشنا شود. این مهم در تعامل دانشجویان رشتههای مختلف با هم و حتی با تعامل با استادان حوزهها و رشتههای دیگر امکانپذیر میشود.
کارکرد مهم دیگر این فعالیتهای فرهنگی توجه به مسئولیتهای اجتماعی دانشگاه مانند کمکرسانی به مردم در مواقع بحرانی؛ مانند زلزله، سیل یا فعالیتهایی مانند آموزش مردم در مناطق محروم در شرایط غیرعادی مانند شرایط ویژه کنونی یعنی کروناست. همچنین این فعالیتها خودبهخود باعث فضایی انتقادی و گفتوگومحور و احساس مسئولیت نسبت به جامعه و ارتقای شاخصهای فرهنگ عمومی مثل تقویت هویت ملی و دینی میشود. در واقع یکی از کارکردهای این فعالیتها سوق دانشجویان به سمت مسئولیت اجتماعی است. با توجه به اینکه این فعالیتها در قالب گروه، انجمن، صنف و ... انجام میشود، سمتوسو دادن به مسئولیت اجتماعی امکانپذیرتر میشود.
بحران کرونا و پاندمی کووید ۱۹ ناگهان جامعه دانشگاهی را وارد فضایی کاملاً متفاوت از گذشته کرد و آنها را به سمت غیرحضوری شدن دانشگاهها کشاند. این اتفاق طبعاً مشکلات متعددی را در روند فعالیتهای فرهنگی و حتی آموزشی دانشگاهها ایجاد میکند.
همچنین آموزش الکترونیک به شکلی پارادوکسیکال از یک طرف امکانهای گستردهای مانند دسترسی به منابع آموزشی دانشگاههای بزرگ داخلی و خارجی را فراهم میکند. برگزاری وبینارها و ویدئوکنفرانسها و … به گسترش بیشتر شبکههای علمی مانند ارتباط نزدیکتر دانشگاههای ایران با عموم دانشگاههای کشورهای دیگر و حتی با سطح جامعه کمک میکند که شاید در شرایط عادی جوامع و دانشگاهها سالها طول میکشید که اینچنین فضا و موقعیتی را پیدا میکردند، اما در شرایط بحرانی کنونی بالاجبار به این سمت سوق داده شدند.
از طرف دیگر نیاز به ابزارها و زیرساختهای تکنولوژیکی که شاید در دانشگاههای ما در حد ابتداییاند یا دانشجویانی از داشتن وسایلی مانند لپتاپ محروماند یا امکان یادگیری زبان انگلیسی در بین همه یکسان نیست، نابرابریها و چالشهایی را ایجاد میکند. موارد دیگر مانند تقلب علمی و اخلاق آکادمیک که همواره مورد بحث بوده شاید در شرایط جدید بیشتر مورد تأمل قرار گیرد و این امر به تشدید نابرابریها بینجامد.
آموزش عالی الکترونیکی که در شرایط کنونی یعنی شرایط بحران کرونا شکل گرفته است با شرایط و مسائل دانشگاههای مجازی متداول در دنیا تفاوت اساسی دارد و از آنجا که ساختار دانشگاههای ما براساس حضور فیزیکی بوده و زیرساختهای آموزش مجازی را نداشتهاند، در شرایط جدید ضربه سنگینی خوردهاند. اساساً در بحران کرونا، عرصه فرهنگ بیش از هر عرصهای حتی اقتصاد لطمه خورده است. چون زیرساختهای لازم برای ورود به این عرصه فراهم نبوده و عادتهای رفتاری جامعه دانشگاهی ما حول فضای مجازی شکل نگرفته بود و جامعه دانشگاهی را دچار سردرگمی کرده است که در این شرایط باید چه کار کرد؟ این سردرگمی در مواجهه با شرایط جدید شاید تا مدتها برگشتناپذیر باشد.
همچنین بین نهادهای تصمیمساز، مدیریت در دانشگاههای ما با بدنه دانشگاهی که استاد و دانشجو هستند شکاف زیادی وجود داشته و دارد که این شکاف خود زاییده درکی است که این گروهها از امر فرهنگی دارند و این شکاف در شرایط ویژه کنونی قطعا بیشتر خواهد شد در این وضعیت که شرایط خوبی از لحاظ روابط فرهنگی نداریم باید امکاناتی را فراهم کنیم که بتوانیم در عرصه مجازی حضور داشته باشیم، وگرنه با وضعیتی مواجه خواهیم شد که شاید تا سالها نتوانیم شکافهای به وجود آمده را ترمیم کنیم.
ویژگی دیگر فضای مجازی فرهنگ شهرت و ظهور سلبریتیها و قدرت گرفتن آنهاست. در فضای فرهنگی جدید، جایگاه یک استاد نخبه دانشگاه در مقایسه با دانشجویانش بسیار ضعیفتر است چون استفاده از فضای مجازی و امکانات آن را نمیداند. به همین خاطر نمیتواند بر این فضا تأثیر گذاشته که به تبع آن بر فضای جامعه نیز اثرگذار باشند. به هر حال با توجه به شرایط بحرانی کنونی، دانشگاه اگر میخواهد به رسالت مسئولیت اجتماعی خود بیشتر بپردازد، باید شکافهای موجود با بدنه جامعه دانشگاهی را کاهش دهد و بکوشد خود را با شرایط جدید هماهنگ کند.
همچنین باید سواد استادان خود را در استفاده از فناوریهای روز بالا ببرد تا بتوانند در تعاملی که با دانشجویان دارند نقش اثرگذاری داشته باشند و گرنه به دلیل ضعف رسانهای که در اکثر استادان مشاهده میشود، این استاد است که در پی دانشجو خواهد دوید و در نهایت نقشی هم در راهنمایی و آموزش او نخواهد داشت. نهاد دانشگاه هنوز برای رهایی از این وضعیت، برنامه مدون و خاصی را تدوین نکرده و همان طور که بیان شد، دچار یک سردرگمی است و نمیداند که با وضعیت کنونی چگونه ارتباط برقرار کند.
خداداد خادم
انتهای پیام