کد خبر: 3933780
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۹۹ - ۲۰:۴۷
استاد دانشگاه تهران:

حفظ تمدن اسلامی با برنامه اقدام مشترک میسر می‌شود

مهدی منتظرقائم در نشست «امت مجازی اسلام» اظهار کرد: جهان اسلام درگیر تنش‌های بسیار است و از طرفی تشنه اندیشه‌های نوین است که تا اندازه‌ای از این چالش‌ها نجات یابد. این را باید یک پروژه تمدنی تفسیر کنیم و اگر بخواهیم تمدن اسلامی را با هر رویکردی حفظ کنیم، باید به برنامه اقدام مشترک برسیم و تمام بازیگران جهان اسلام را حول یک ضرورت کلان جمع کنیم.

به گزارش ایکنا؛ نشست «امت مجازی اسلام» از سلسله نشست‌های حکمرانی فرهنگ و فضای مجازی، امروز 17 آبان‌ماه با سخنرانی جمعی از اندیشمندان به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن صحبت‌های مهدی منتظرقائم، استاد دانشگاه تهران را می‌خوانید؛

واژه ظرفیت برای این نشست بسیار درست انتخاب شده است. ما در مورد ظرفیت حرف می‌زنیم که بالقوه است و فعلیت یافتن این امر بستگی به نقش دیگر عوامل موثر دارد تا امری از حالت بالقوه به فعلیت برسد. اتفاقی که در عرصه مجازی می‌افتد، این است که ظرفیت بالقوه‌ای عرضه شده و بسته به بازار مصرف‌کننده و بستر آن دارد که به فعلیت برسد و تجلیاتی داشته باشد. هیچ امری بالقوه مثبت یا منفی نیست، بلکه حامی و حامل برخی اثرات است و اینها در تعامل با مصرف‌کننده در عرصه‌های مختلف می‌تواند منشأ اثرات مثبت بیشتر یا اثرات سوء باشد. اگر اینطور به فضای مجازی نگاه کنیم و در مورد امر اسلام بنگریم، می‌فهمیم که اگر بگوییم تکنولوژی می‌آید و نتیجه می‌دهد، صحیح نیست و به مدیریت نیاز است.

بین سه واژه جهان اسلام، تمدن اسلام و امت اسلام باید تفاوت قائل باشیم. ذهنیت من این است که اگر عنوان جهان اسلام انتخاب شود، ما را به مقصد نزدیک‌تر می‌کند. کاربرد اصطلاح امت، ما را به برآیند نهایی وحدت می‌رساند و الزام به اینکه بتوانیم یک تجلی و برآیند نهایی از جهان اسلام و ملل مسلمان داشته باشیم، خود این مسئله، ما را در دام نزاع‌های گفتمانی می‌اندازد. لذا رجحان من این است که از عبارت جهان اسلام را استفاده کنم.

تقریری بر انقلاب دیجیتال و جهان مجازی

اما بحث اول، انقلاب دیجیتال و جهان مجازی است. باید برگردیم و ویژگی‌های این جهان را بررسی کنیم و ببینیم در چه مواردی با اسلام، هویت و ... تلاقی پیدا می‌کند. تعریفی که دین اسلام از انسان ارائه کرده، نزدیک به انسان ارتباطات است و این تعریف، با بقیه تعاریفی که در فلسفه‌های مختلف تعریف می‌شود، تناسب ندارد و جامعیتی که در اسلام از انسان ارائه می‌شود، تک‌بعدی نیست. انسان موجودی ارتباطی است و این با مقدمه بحث نیز تلاقی دارد. او مقهور تکنولوژی نیست، بلکه تکنولوژی در نهایت می‌تواند به عنوان امری که از انسان برمی‌آید، حاصل شود و بهره‌ورِ نهایی انسان است و او می‌تواند به نتایج خود برسد.

انقلاب دیجیتال یعنی ما در جهانی زیست می‌کنیم که با عرصه‌های قبل از خود تفاوت دارد. یعنی با عصر رسانه‌های کلاسیک فاصله گرفته‌ایم و در طول تاریخ، این انسان از مراحل پیشاتاریخ و بعد، اختراعات رد شده و این تکنولوژی‌ها ظرفیت‌های جدیدی برای انسان ایجاد کرده‌اند. بنابراین ساختار اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... ، بر روی بسترهای ارتباطی که تکنولوژی‌های زمان عرضه می‌کنند، محقق می‌شود. اگر عصر ادیان توحیدی را در نظر بگیریم، مشخص می‌شود که آنها نمی‌توانستند قبل از کتابت به وجود آیند. آفرینش ادیان توحیدی باید مابعد عصر خط و قبل از شروع عصر چاپ باشد.

چالش‌های تکنولوژی برای جوامع اسلامی

اما بستر تاریخی انسان برای ظهور دین نیز نیاز به الزاماتی داشته است و بخشی از الزام تاریخی را تکنولوژی‌های ارتباطی معین می‌کند. انسان مراحل متعددی را سپری کرده و نتیجه طی کردن هر مرحله‌ای این بوده که ظرفیت‌های متفاوتی داشته است و امکان اینکه یک خروجی بیشتر محقق شود، فراهم‌تر بوده است. ما هرچه از آغاز صدر اسلام به امروز نزدیک‌تر می‌شویم، این تکنولوژی‌های ارتباطی در تمدن اسلامی به کار رفته و خودشان منشأ چالش‌هایی بودند که از بیرون و درون در جوامع اسلامی ایجاد شده است.

می‌توانیم فروپاشی ساختارهای کهن سیاسی و فرهنگی را به ظهور مدرنیته و ورود کالاهای آن در بسترهای ارتباطی واقعی یا نمادین تلقی کنیم. ظهور روشنفکری عصر جدید در ترکیه، ایران و ... از طریق نشریات، چاپ، نشر و ... بوده است که متفکران اسلامی را جزو اندیشه‌ورزان مهم قرار داده و بخشی از این اندیشه‌های غربی به اینجا منتقل شده است و تمدن اسلامی را با چالش روبه‌رو کرده است. انقلاب دیجیتال، قابلیت‌های زیادی برای ذخیره‌سازی و نگهداری برای همگان فراهم کرده است. ما این ظرفیت را داریم که کلمه صدا و تصویر را حفظ و این را به راحتی به دیگران عرضه کنیم.

چنین فضایی چند خصلت دارد. اول اینکه بستر ارتباطی افقی ایجاد می‌شود که ساختارهای عمودی، مرجعیت کهن خود را از دست می‌دهد. مبنای مشروعیت عمومی و ساختارهای کهن عمودی به چالش کشیده می‌شود. یک معنای این حرف این است که جهان بشری به صورت شبکه‌ای درمی‌آید و این جهان اجتماعی از کنترل ساختارهای افقی خارج می‌شود یا مرکزیت‌زدایی صورت می‌گیرد. هفت میلیارد انسان روی زمین، هرکدام جدا از اینکه چه سطح دانش و تخصصی دارند، چه میزان مطالعه دارند و چه میزان مراحل سیروسلوک را دارند یا با این قابلیت روبه‌رو می‌شوند که می‌توانند در مورد هر چیزی که دوست دارند، بخوانند یا هر نوع سخنی را تولید کنند. ساختار جوامع کهن اگر براساس مرجعیت اقتدار، مرجع تقلید و ... چیده شده بود، تا اندازه زیادی در جهان جدید به چالش کشیده شد. تا جایی که یک سلبریتی می‌تواند مرجع جهان شود.

این ارتباط افقی، تأثیرات زیادی بر چگونگی شکل گرفتن جامعه و فرهنگ که با آن روبه‌رو هستیم، مکان‌زدایی و زمان‌زدایی، ایجاد شبکه‌های ارتباطی بسیار، انفجار ارتباطات، در دسترس بودن و ... دارد که این خصلت‌ها، جهان جدید را به شکل خاصی درمی‌آورد. همیشه ما در نظام تربیتی می‌گفتیم بزرگ‌ترها هستند که باید نسل کودک را تربیت کنند و مرحله‌به‌مرحله اینها را وارد جهان اجتماعی کنند. اما زمانی که بزرگ‌ترها بنا به دلایلی از ورود به بسترهای ارتباطی جوانان باز‌می‌مانند، نسل جوان مرجع می‌شوند و در فرایندهای ارتباطی خود هر آنچه دوست داشته باشد را قبول می‌کند و در برخورد با نسل میان‌سال، مواضعی را اتخاذ می‌کند که عاری از اقتدار‌پذیری است. یعنی هر مرجعیت فکری را طرد می‌کند.

معنای فقر و رفاه تغییر می‌کند، همچنان که معنای مرجعیت و مشروعیت سیاسی نیز دگرگون می‌شود. در کشورهایی که مصالح دوردست را هدف ساختارهای سیاسی قرار داده باشند، مقبولیت عمومی خود را از دست می‌دهند. شهروندان و توده‌های مردم، قاعدتاً به اندازه رهبران فکری با آرمان‌های دوردست عجین نیستند، در حالی‌که مشروعیت و مقبولیت با دموکراسی و اقبال عمومی عیجن می‌شود که در غیر این‌صورت، چالش‌هایی را به وجود می‌آورد و انواع اینها را در جهان اسلام شاهد هستیم.

جهان جدید چه مختصاتی دارد؟

جهان جدید، جهانی است که اخلاق دگرگون می‌شود و تا اندازه‌ای از طریق اختیار انسان‌ها ایجاد نمی‌شود. بلکه فضایی که انسان‌ها در آن زیست می‌کنند، به‌نوعی تجلیات ارزشی متفاوتی را حمل می‌کند یا جهانی که در آن زیست می‌کنیم، به شکل متفاوتی عرضه می‌شود و چالش‌زا است. این تغییر موجب می‌شود تا آسیب‌های اجتماعی تعریفشان متفاوت شود. اگر در دهه 60 در محیط‌های دانشگاهی دختر و پسر جوانی سه‌بار همدیگر را نگاه می‌کردند، این کار بی‌اخلاقی محسوب می‌شد، امروزه اینطور نیست و تا اندازه زیادی خانواده‌هایی که در دهه 60 خود را وارث اخلاق جدید می‌دانستند، مروج این آزادی‌های فردی شدند و این تغییر، در مناسبت‌های جنسیتی رخ داده است.

جهان جدید، جهان تکثر و تنوع است و هرکدام از این اصطلاحات نیز به شرح و تفسیر نیاز دارد. اما جهان، جهانِ تحرک و ارتباط افقی و فردی در سطح ملی و فراملی است و در آن، نقاط مرکزی در اقتدار و مرجعیت به اندازه زیادی به چالش می‌خورد و در آن تضادها به دلیل این تنوع نظام‌های ارزشی به اوج خود می‌رسد یا به معنای خوب یا بد، یک پرده شیشه‌ای نازک بین اینها قرار می‌گیرد. شما در یک ثانیه با پیام خوب روبه‌رو هستید و ممکن است یک ثانیه بعد به پیام بد تبدیل شود. این جهانِ سیال موجب می‌شود تا افراد در مقام کنشگری مجبور به گزینش‌گری باشند، لذا اینکه مرجعی را به عنوان ادیب و شاعر قبول کنیم و همه حرف‌ها را قبول کنیم در جهان جدید الزام ندارد.

لذا انسان‌ها گزینش‌گر و ترکیب‌گر می‌شوند و از ساختارهای مکانی نیز خارج می‌شوند و ممکن است مرجع لباس پوشیدن ما نیز در فلان کشور و فلان هنرمند باشد. در نتیجه جهان جدید جهانی متفاوت از جهان قدیم است که در آن بازیگرانی به اندازه تمام انسان‌ها و تشکل‌هایی که می‌توانند به وجود آیند، در سطوح مختلف به وجود می‌آیند، اما در سطح ملی و ... شاهد بازیگران عدیده‌ای بوده‌ایم و خواهیم بود که اینها می‌توانند در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ارزشی جدا از ساختارهای مرجعیت کهن، وارد فرایند تولید ارتباط شوند.

در این فضا با یک چالش روبه‌رو می‌شویم که آیا این فضا را باید ماهیتاً امری شیطانی، شر یا دارای جنبه‌های منفی بسیار زیاد تلقی کنیم؟ یعنی ماهیت این فضا را ناخوشایند بدانیم و صدمات این فضا را مطالعه کنیم، یا در سوی دیگر، عنان از کف داده و در برابر خوبی‌هایی که می‌تواند داشته باشد، مسحور شویم و اختیار خود را به این بازیگران بدهیم، تا این رودخانه، بشریت ما را هرکجا خواست ببرد. ما در فضایی هستیم که از رویکرد منفی تا مثبت امکان استفاده داریم که رویکرد منفی محدود کردن است و رویکرد مثبت نیز خوش‌بینی و رها کردن است. اما رویکرد مثبت و منفی راه نجات امت اسلام نیست، بلکه باید رویکرد بهینه‌سازی و واقع‌گرایی را در نظر بگیریم. حد وسطی که می‌گوید منفی و مثبت را ببینیم و هم بتوانیم علل زیرین و پسین این مثبت‌ها و منفی‌ها را ببینیم. ماهیت انقلاب دیجیتال این است که باید با مطالعه و عالمانه این را کشف و عملیاتی کنیم. در حقیقت، تکنولوژی‌ها ظرفیت‌های بالقوه‌ای هستند که انسان از سطح فردی تا سطح کلان می‌تواند این ظرفیت مثبت و منفی تکنولوژی را مطرح کند.

جهان اسلام در بلاتکلیفی به‌سر می‌برد

نکته دیگر این است که جهان اسلام طی چند قرن گذشته بلاتکلیف است. فرقه‌گرایی‌های افراطی باعث شده تا وحدت درونی جهان اسلام از بین برود. ما نمی‌توانیم فرهنگ اسلامی را از حکومت اسلامی جدا کنیم، لذا جوامع اسلامی به هیچ وجه آمادگی وارد شدن به عصر ارتباطات شبکه‌ای را نداشته‌اند. نزاع حقیقت و طریقت و شریعت نیز حضور داشته و جهان اسلام را دچار مشکل کرده است و ما را به واقعیتی می‌رساند که حقیقت انسان در سایه قدرت تفسیر شده است. چالش دیگر اینکه مرزهای سیاسی و جغرافیایی جهان اسلام متحول شده است و دولت – ملت‌های جدیدی در سایه مدرنیته و افزایش جمعیت و ظهور نسل جوان، فضای جمعیتی متفاوتی را ایجاد کرده است. بنابراین، اتفاقاتی می‌افتد که در جوامع آسیای میانه شاهدش هستیم.

این وضعیت، ما را به عدم استقلال سیاسی و فرهنگی و فقدان رهبری و مرجعیت می‌رساند و جوامع را از بالای هرم قدرت در معرض نفوذ خارجی قرار می‌دهد که در دویست سال اخیر در خاور‌میانه رخ داده است. جهان اسلام درگیر تنش‌های بسیاری است و از طرفی هم تشنه اندیشه‌های نوین است که تا اندازه‌ای از این چالش‌ها نجات یابد. این را باید یک پروژه تمدنی تفسیر کنیم و اگر بخواهیم تمدن اسلامی را با هر رویکردی حفظ کنیم، باید به برنامه اقدام مشترک برسیم و تمام بازیگران جهان اسلام را حول یک ضرورت کلان قرار دهیم.

انتهای پیام
captcha