به گزارش خبرنگار ایکنا، همایش «اندیشههای فقهی و حقوقی علامه طباطبایی» صبح امروز دوشنبه ۲۶ آبانماه با حضور حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی؛ آیتالله سیدمصطفی محققداماد، عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی؛ محمد حسین بیات، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی؛ کاووس روحیبرندق، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس؛ سجاد افشار، عضو هیئت علمی گروه حقوق دانشگاه آزاد اسلامی؛ علی عابدی رنانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و تعدادی از اساتید دانشگاه به صورت وبیناری برگزار شد. در ادامه متن سخنان سجاد افشار، عضو هیئت علمی گروه حقوق دانشگاه آزاد اسلامی، را میخوانید:
دیدگاههای فقهی و حقوقی علامه طباطبایی همانند دیدگاههای تفسیری ایشان مورد بررسی و واکاوی قرار نگرفته است؛ لذا برگزاری چنین همایشی جای تقدیر دارد. موضوع تلاش فکری بنده نظریه معنا در مفاهیم فقهی و حقوقی از منظر علامه طباطبایی است. مفهومی با عنوان نظریه معنا وجود دارد که محصول انقلاب و چرخش زبانی فلسفه است که عمدتاً فیلسوفان تحلیلی در مورد آن بحث کردهاند و به همان روال در میان دانشمندان حوزه کاربردشناسی و سنتهای دیگر فلسفی درباره نظریه معنا بحث شده و همچنان بحث در مورد آن مطرح است.
این نظریه ابعاد فنی و فلسفی مختلفی دارد. در این زمینه که معنا چیست، فیلسوفان بحثهای مختلفی داشتهاند. این نظریه به طور مشخص در عالم حقوق قابلیت بازتولید داشته و دارد و بحث درباره این است که معنای الفاظ حقوقی چیست؟ در مغربزمین تحت تأثیر دیدگاه فلسفه تحلیلی، نظریهای از نیمه دوم قرن بیستم داریم، آقای هربرت هارت در کتاب «مفهوم قانون»، تحلیلی را با عنوان فلسفه حقوق زبانی ایجاد میکند که بیشترین تأثیر را از آرای ویتگنشتاین گرفته و معنا را به کاربرد ارجاع میدهد. معنای آن چیزهایی است که مردم در زبان روزمره خود به کار میبرند؛ لذا حق و قانون نیز چنین چیزی است.
با این مقدمه طولانی به آنچه در سنت فقهی و حقوقی ما وجود دارد میرسیم. در کتابهای گستردهای که علمای ما نوشتهاند به نظریه معنا اشاره شده است و حتی گاهی وقتی آثار علمای خود را میتوانیم انگار در حال مطالعه بدیل غربی نظریه معنا هستیم. مرحوم علامه طباطبایی هم به نظریه معنا با جدیت پرداختند، اما به نظرم در مباحث حقوقی بسیار قابل توجه است. به طور مشخص در حاشیهای بر کفایة در این زمینه بحثی دارند.
در علم اصول یکی از مباحث این است که رابطه لفظ و معنا چیست که دیدگاههای مختلفی درباره آن وجود دارد، اما علامه به اعتباری بودن این رابطه اشاره میکنند. ایشان معتقدند این رابطه ثابت است که باعث میشود با شنیدن لفظ به یاد معنا بیفتیم، اما از آنجا که اقوام و زبانهای مختلف وجود دارند؛ بنابراین رابطه اعتباری است. نکته دیگر در همین کتاب این است که رابطه لفظ و معنا، رابطه تعینی است؛ یعنی در طول زمان توسط عموم مردم یعنی عرف شکل میگیرد.
بنابراین نتیجه میگیریم که مردم و عرف این امکان را دارند که در گذر زمان معنا را از جمله در مسائل حقوقی تغییر دهند. البته این تغییر در کوتاهمدت رخ نمیدهد. مرحوم علامه در المیزان و در تفسیر آیه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» به این نکته اشاره میکنند و میگویند درباره این عقد چیست، دیدگاههای مختلفی وجود دارند، اما در نهایت چنین نتیجه میگیرند که عقد همان چیزی است که در عرف وجود دارد. به نظر میرسد دیدگاه علامه به دیدگاه رایج فقهای ما در چند قرن اخیر اشاره دارد که به معنا به مثابه کاربرد پرداختهاند.
دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی میتواند در مسائل حقوقی نیز به کار برود. تغییر معنا با عرف مردم و به تبع آن تعلق حکم به معنای جدیدی که مفهوم میتواند داشته باشد، در آینده ممکن است به عنوان یک معنای تفسیری قابل پذیرش باشد. در قانون اساسی مسائلی همانند جرم سیاسی یا وظیفه نمایندگی داریم که شاید در حال حاضر این مفاهیم حتی در نگاه عرف جامعه متفاوت باشد؛ بنابراین لازم است احکامی که در قانون اساسی وجود دارند، بر اساس عرف حال حاضر جامعه قابل تفسیر باشد.
انتهای پیام