به گزارش ایکنا، آنچه در این کتاب به آن پرداخته شده است، راه شناخت فلسفی فرقهها و نقدی حکمی بر مبانی و اصول آنهاست که اگرچه کامل و جامع نیست اما به لحاظ روش و نگرش اولین اثر در نوع خود محسوب میشود.
در بخشی از این اثر آمده است: امروزه کتابهای زیادی با عنوان عرفانهای نوپدید یا شبهعرفانها، یا فرقههای دینی و امثال آن منتشر میشود که خوشبختانه درباره آشنایی با رویکردها و اهداف این فرقهها آثار خوبی نیز تاکنون نوشته و در آنها از زوایای مختلفی درباره این شبهعرفانها یا فرقهها بحث شده است، اما با توجه به فراوانی آنها هنوز کارهای زیادی درباره شناسایی آنها و اهدافشان مانده که باید صورت پذیرد و این کار فقط بر عهده یک فرد یا گروه، دولت یا سازمانهای مسئول نیست؛ زیرا به مدد رسانهها آثار آنها فراگیر شده است، بنابراین راه شناخت و مقابله با آنها نیز باید چنین باشد.
اصطلاح جنبشهای نوپدید دینی نخستین بار در دهه 70 میلادی وارد ادبیات جامعهشناسی شد که البته حوزه ناآشنایی برای این دانش بود، جریانی که به تعبیر برخی، به بازگشت امر دینی، پس از دوران مدرنیته اشاره دارد که اعتراضی علیه آن و پاسخی که کاستیهای پدید آمده در اجتماع (خلأ معنا، فردگرایی، زوال انسجام اجتماعی، تکالگویی، ماتریالیسیم، عقلانیت ابزاری و...) قلمداد میشد.
از این اصطلاح برای اشاره به تمامی فرقهها، کیشها و گروههای دینی و معنوی استفاده میشود. سرچشمه بسیاری از جنبشهای نوپدید دینی، سنتهای دینی و آیینهای مرسوم همچون مسیحیت، آیین هندو و آیین بودایی است. بعضی دیگر اساساً بدعتهای نوپدید رهبران کاریزمایی هستند که فعالیتهای اعضا را هدایت میکنند.
درباره تبیین محبوبیت جنبشهای نوپدید دینی نظریههای گوناگونی مطرح شده است. استدلال عدهای این است که معنویت جدید واکنشی در برابر ادیان سنتی است. برخی دیگر از جمله ویلسون این پدیده را محصول تغییرات اجتماعی جدید میدانند.
عامل دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، این است که جنبشهای نوین دینی کسانی را جذب میکنند که با جریان اصلی حاکم بر جامعه بیگانه هستند.
در طرف دیگر، با توجه به کثرت و تنوع و معنویتگرایی جدید، تطبیق مصادیق و جریان نقد دشوار است. علیرغم این دشواری، برای تسهیل فرآیند پژوهش معنویت نوین را به جنبشهای تکنیکال، متافیزیکال و دینی تقسیم کردهاند.
مبانی این تقسیمبندی کارکردگرایانه، ارجاع به مصادیق، در مقابل تعریف و تقسیم ناظر به تحلیل مفهومی است. در قسم اول میتوان به فنگ شویی و یوگا، در قسم دوم (متافیزیکال) به فراروانشناسی و در قسم سوم (دینی) به پنتاکاستها و شاهدان یهوه اشاره کرد.
در این میان، به دلیل گرایش غالب به جنبشهای متافیزیکال بهویژه در ایران و همچنین دشواری و سختفهمیشان، از اهمیت ویژهای برخوردار هستند و درنتیجه ضرورت پرداختن به آنها به شیوه آکادمیک را دوچندان میکند.
گردآورندگان محترم این اثر دکتر سید محمدعلی دیباجی، صدرا حافظ، عبدالرضا آتشینصدف، در این کتاب به روش تحلیلی، مبتنی بر توصیف منابع دست اول این جنبشها، به نقد حکمی و فلسفی پرداختهاند و در باب علل پیدایش، از عوامل معرفتی و تابع معرفتی پرده برداشتهاند. در خصوص عوامل معرفتی از تنزل مفهومی و مصداقی متافیزک در تاریخ فلسفه در مغرب زمین، و تعارض علم و دین، و در بخش عوامل تابع معرفتی، از مدرنیته، عرفیشدن و جهانیشدن به تفصیل سخن گفتهاند.
آنچه در این کتاب به آن پرداخته شده است، راه شناخت فلسفی فرقهها و نقدی حکمی بر مبانی و اصول آنهاست که اگرچه کامل و جامع نیست اما به لحاظ روش و نگرش، اولین اثر در نوع خود محسوب میشود.
انتهای پیام