به گزارش ایکنا، حجتالاسلام حیدر همتی، مدیر مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع)، یادداشتی با موضوع اهمیت فلسفه در گام دوم انقلاب اسلامی برای ایکنا ارسال کرده است که متن آن از نظر میگذرد؛
«در گام دوم انقلاب به عنصر عقلانیت نیاز داریم. همچنین نیازمند نظامسازی هستیم؛ یعنی نیازمند امتداد مبانی عقلانی و فلسفی در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و سبک زندگی هستیم که به نوعی از آنها به عنوان فلسفههای مضاف نام برده میشود و این امری است که برای گام دوم انقلاب کاملاً ضروری و مشهود است.
هر چقدر جریانهای ضدفلسفه و ضدعقلانیت در جمهوری اسلامی رشد و بروز پیدا کند به همان میزان نیز تهدید را خواهیم داشت. امروزه جمله معروف حضرت امام(ره) که مارهای خوش خط و خال را در حوزههای علمیه نام بردند، معمولاً جریانهای مخالف فلسفه، جریانهای قداستگرا و اخباری هستند که به نام دفاع از اهل بیت(علیهم السلام) و به نام دفاع از آیات و روایات به رد و انکار عقل و عقلانیت و فلسفه میپردازند و گاهی وقتها برخی طلبهها در نگاه تحلیل ذهنی خودشان در این زمینه دچار اشتباهاتی میشوند.
بنا بر این لازم است به هر اندازه که عقلانیت و فلسفه در حوزههای علمیه تهدید میشوند به همان میزان نیز در حرکتمان نسبت به اهداف انقلاب اسلامی دچار مشکلاتی خواهیم شد. از این رو علت شکست جریان بیداری اسلامی در منطقه به خاطر ضعف عقلانیت و عدم توجه به جایگاه فلسفه در نظام فکری اینها بوده است.
برای اینکه جایگاه جایگاه فلسفه را در تحقق گام دوم انقلاب مورد بررسی قرار بدهیم لازم است ابتدا جایگاه فلسفه را در نسبت با خود انقلاب اسلامی در نظر بگیریم. اینکه خود فلسفه چه جایگاهی در فرایند تحقق انقلاب اسلامی داشته است؟ لذا این امر باعث میشود در گام دوم انقلاب نیز جایگاه فلسفه را تبیین و تحلیل کنیم. برای اینکه جایگاه فلسفه را در علت محدثه انقلاب اسلامی بازخوانی و شناسایی کنیم ابتدا لازم است تا جایگاه فلسفه را در نظام فکری بنیانگذار انقلاب اسلامی مورد تحلیل قرار بدهیم و دوم بررسی نظام فکری و اندیشهای کسانی که در مبارزات انقلاب اسلامی حضور داشتند.
در نگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی، فلسفه یک جایگاه ویژهای داشته است. حضرت امام(ره) به عنوان یک فیلسوف در کنار شخصیت فقهیشان مطرح هستند. در دهه 40 امام(ره) در شهر قم با وجود اینکه افرادی فلسفه را رد میکردند اما ایشان کرسی درس فلسفه داشتند. پس در نگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی فلسفه به ویژه حکمت متعالیه جایگاه خاصی را داشته است.
اشارهای دارم به مصاحبه یکی از خبرنگاران مصری که از امام(ره) میپرسند منابع معرفتی شما برای ایجاد حکومت چگونه خواهد بود؟ امام در پاسخ میفرمایند در مباحث فقهی مبنای ما فقه جواهری است و در ادامه می فرمایند مبانی معرفتی ما بر اساس حکمت متعالیه، فلسفه ملاصدرا و عرفان ابن عربی است.
حضرت امام(ره) در نامهای که به گورباچف مینویسند، یکی از مسائلی که مطرح میکنند این است که از گورباچف میخواهند برگردند و مبانی عقلانی، حکمت متعالیه و فلسفه را مورد مطالعه قرار دهند؛ یعنی اگر ما بخواهیم با دنیا تعامل داشته باشیم، زبان دنیا زبان عقلانیت است و یکی از تجلیات زبان عقلانی در تاریخ تمدن، زبان فلسفی است که خارج از فضای دین میتوان با اینها وارد گفتگو شد.
بنا بر این، تأکیدات امام خمینی(ره) درباره توجه به فلسفه را در ابعاد مختلفی شاهد و ناظر هستیم، اما مسئله بعدی معطوف به شاگردان امام(ره) است. اکثریت کسانی که در مبارزات انقلاب اسلامی حضور داشتند برامده از حلقه شاگردان علامه طباطبایی(ره) هستند که با امام خمینی(ره) گره میخورند. به نوعی شهید مطهری که به عنوان تئوریپرداز مبانی انقلاب اسلامی از ایشان نام برده میشود در حقیقت برامده از حلقه فلسفی علامه طباطبائی(ره) است. علاوه بر ایشان شهید بهشتی، شهید باهنر و شهید مفتح مولف کتاب شرح منطق که همگی این بزرگان برامده از حلقه فلسفی علامه طباطبایی هستند.
در بین افراد معاصر نیز بزرگانی همچون علامه جوادی آملی، علامه مصباح و دیگرانی که برامده از حلقه فلسفی علامه طباطبایی هستند که در فرایند انقلاب اسلامی و اندیشههای امام خمینی(ره) قرار میگیرند و نقش تأثیرگزاری در حوزه تئوریپردازی و یا در حوزه دفاع از انقلاب و یا نظامسازی انقلاب دارند.
گام دوم انقلاب، گام نظامسازی سیاسی و اجتماعی بر اساس مبانی دینی و رسیدن نوین اسلامی است. در این راستا فلسفه از ابعاد مختلفی میتواند نقش ایفا کند و اثرگزار باشد. یکی از آنها توجه به امتداد سیاسی و اجتماعی فلسفه است؛ یعنی امری که مقام معظم رهبری بارها در دیدارهای مختلف با اهل علم و فلسفه اشاره داشتهاند که ما باید ما به ازای سیاسی و اجتماعی مبانی فلسفی خودمان را بیان کنیم حتی به صورت مصداقی هم اشاره فرمودهاند «بسیط الحقیقة کل الاشیاء» و موضوعات مختلفی که در فلسفه وجود دارد را باید به امتداد سیاسی اجتماعی این موضوعات بپردازیم و به نوعی نظامسازی سیاسی اجتماعی از درون فلسفه را توجه کنیم.
نکته بعدی معطوف به جریانات اصلاحطلب در بیداری اسلامی چه در مصر و یا برخی جریانات اخیر در جهان اسلام که به دنبال تحقق دین و مقابله با جریانات غربی بودند؛ اما به نظر میرسد راز عدم موفقیت و شکست اینها نبود عقلانیت بود. در میان همه این جریانات، جریان شیعه که به نوعی موفق به نظامسازی اجتماعی میشود، به خاطر وجود عقلانیت در شیعه بود و الا نگاههای صرفاً ظاهرگرایانه نسبت به دین در مقام مدیریت اجتماعی با چالشهای جدی مواجه میشود.»
انتهای پیام