کد خبر: 3940888
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۵

پارادایم فکری اساتید، علوم انسانی را سکولار نگه داشته است

رمضان علی‌تبار با اشاره به وضعیت علوم انسانی در کشور اظهار کرد: رشته‌های علوم انسانی همچنان سکولار هستند، هرچند موسسات، حوزه‌های علمیه و مراکز حوزه و دانشگاه در این سال‌ها پژوهش‌هایی انجام داده‌اند تا اینگونه نباشد، اما به‌رغم این تلاش‌ها در حوزه علوم اجتماعی، چون اکثر اساتید پرورده علوم انسانی سکولار بودند، نتیجه نیز علوم انسانی سکولار شده است.

به گزارش ایکنا، نشست «نقش پژوهش در علوم انسانی عطف به کارنامه چهل ساله انقلاب»، از سلسله نشست‌های همایش مجازی «علوم انسانی اسلامی، پژوهش و فناوری»، امروز 23 آذرماه با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین قاسم ترخان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رمضان علی‌تبار، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد. در ادامه متن صحبت‌های رمضان علی‌تبار را می‌خوانید؛

نگاه انتقادی به معنای نفی نیست، بلکه ناظر به واقعیت‌های موجود در مورد پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی است که هم نقاط قوت باید گفته شود و هم آسیب‌ها را باید مطرح کرد. در حوزه علوم انسانی موجود، بحث تجربی‌گرایی، طبیعت‌گرایی و ... را داریم، اما در علوم انسانی اسلامی اینکه محقق شده و این علوم را داریم یا نداریم، محل بحث است. وقتی می‌گوییم علوم انسانی اسلامی در یک معنا، مراد دسیپلین است که به معنای واقعی‌اش شکل نگرفته است و انتظار نداریم که در این مدت 40 سال شکل گرفته باشد.

تولید علم دستوری نیست

نکته دیگر در مورد تولید علم، به معنای رشته‌های علمی است که با پژوهش‌های صد ساله و بیشتر علم تولید خواهد شد و این کار دستوری نیست که این دولت بگوید و دولت بعدی اجرا کند. تولید علم به صورت دفعی نیست، بلکه تدریجی است. اما پرسش این است که از کجا شروع می‌شود؟ در مورد علوم انسانی اسلامی معتقدیم که ریشه‌ها و مسائلی که اجتماعی است و عالمان به آنها پاسخ می‌دهند، به وجود می‌آید، یک نظریه کلانی شکل می‌گیرد و به تدریج علم تولید می‌شود. این فرایند شکل‌گیری علم یعنی مسائل این علم از قبل از انقلاب شکل گرفته بود و شاید مخالفین علوم انسانی اسلامی بگویند اینطور نیست، اما وقتی می‌گوییم علم، کار از مسئله شروع می‌شود و قطعاً علوم انسانی اسلامی از قبل از انقلاب شروع شده بود، به این معنا که مسائلش آغاز شده بود.

از جمله مسائلی که مطرح شد، مسائل سیاسی بود که منجر به انقلاب اسلامی شد و بدون علم، نظام شکل نمی‌گیرید. پس تکامل این سیستم‌ها و نظام‌های جمهوری اسلامی و قانون اساسی و تمام اینها مرهون علوم انسانی اسلامی است. البته مسائل و نظریه‌های آن مراد ما است و نه دیسیپلین آن. اما نکته مهم این است که همچنان رشته‌های علوم انسانی، سکولار هستند. هرچند موسسات، حوزه‌های علمیه و مراکز حوزه و دانشگاه پژوهش‌هایی در این سال‌ها انجام داده‌اند تا اینگونه نباشد، اما به‌رغم این تلاش‌ها در حوزه علوم اجتماعی، چون اکثر اساتید پرورده علوم انسانی سکولار بودند، نتیجه نیز علوم انسانی سکولار شده است. حتی در دل حوزه علمیه قم، استادانی داشته‌ایم که پارادایمشان علوم اجتماعی غربی و سکولار بود و منابعشان نیز از این دست بوده است. لذا مسائلی که این دسته از اساتید، حل می‌کردند، نتایجش علوم انسانی سکولار شده است.

چرا علوم انسانی رایج سکولار است؟

حتی آنها که تلاش کردند علوم انسانی اسلامی را حل کنند نیز با توجه به مبانی و مکاتب و پارادایم‌هایی که متأثر از سنت غرب و سکولار بوده است، کار را انجام داده‌اند. هرچند آنها در کتب خود از آیات و روایات استفاده کرده‌اند، اما همین خط و سیر به سمت علوم انسانی سکولار رفته است و مسئله‌ای که مطرح شده، پاسخ سکولاری است، نه اسلامی. کلام ما صرفاً آیه و روایت نیست و حتی علم فقه که دینی است هم قابلیت سکولار شدن دارد. یعنی فقهی که مرز آخرت و دنیا را قطع می‌کند و عبادات را فقط برای آخرت می‌داند، سکولار است و این نشان می‌دهد علوم انسانی بعضاً سکولار بوده است.

اما علوم انسانی به معنای مسئله‌ای که منجر به نظام سیاسی شده باشد، سنخش مسائل اسلامی بوده و ریشه در قبل از انقلاب دارد و در دل انقلاب نیز نظاماتی شکل گرفت. اینها از ریشه‌های منظومه فکری اسلام برخاسته است. آنهایی که نگاه انتقادی به اسلام داشتند، برای تولید علوم انسانی اسلامی، ورود کردند و یکی از آسیب‌هایی که تا حالا داشتیم نیز ناظر به این قضیه بوده است.

نکته دیگر این است که وقتی می‌گوییم پژوهش در علوم انسانی، باید روشن کنیم کدام قسمت از علوم انسانی مراد ما است. در بخش آسیب‌شناسی که بحث شد، فرایند پژوهش را تبیین کردیم که عبارت از جمع‌آوری اطلاعات و ... است. اما در اینجا باید روشن شود پژوهش در چه حوزه‌هایی است و فرایند شکل‌گیری علم از کجا است. باید توجه کنیم که وقتی علم شکل می‌گیرد، به صورت تدریجی و طبیعی است. یعنی یک مسئله‌ای در کف جامعه شکل می‌گیرد و ما یک مسئله اجتماعی داریم که دارای واقعیت اجتماعی است و می‌خواهیم این را بررسی کنیم که از اینجا علم شروع می‌شود. اما در کنار مسئله، مراحل دیگری به نام نظریه و پژوهش در نظریه‌پردازی داریم. مرحله دیگر پژوهش در پاسخ به مسئله و مرحله پایانی نیز رسیدن به نتایج است و دیسیپلینی شکل می‌گیرد و به تولید علم می‌رسیم. لذا پیش از تولید علم، پژوهش باید در مراحل مختلفی صورت گیرد.

مراحل مختلف تا رسیدن به تولید علم

تا به مرحله تولید برسیم، چند مرحله وجود دارد؛ یکی پژوهش در حوزه‌ مباحث زیرساختی است. برخی فکر می‌کنند پژوهش در علوم انسانی؛ یعنی باید به سراغ مسئله کاربردی و انضمامی برویم، اما مسئله در علم است، نه برای اجرا و مدیریت. اما کاری که پژوهشگر می‌کند، این است که از مسئله شروع می‌کند، اما مسئله هر چیزی به حسب خودش است. در تولید علم، به دلیل اینکه مسئله محققان علوم انسانی و مبانی، مبادی و گفتمانشان سکولار است، لذا پارادایمشان غربی بوده و وقتی می‌گوییم پژوهش در تولید علم، باید تکلیف خود را با این زیرساخت‌ها روشن کنیم.

بنابراین، یک مرحله از پژوهش در آن سطح است. رشته‌های الهیات، دین‌پژوهی، ادبیات و منطق رشته‌های زیرساختی هستند. همچنین پژوهش باید ناظر به مسائل اجتماعی باشد، اما چارچوب نظری آن باید ریشه در منظومه فکری اسلام داشته باشد و نه غرب که این خلأ در پژوهش‌های انسانی وجود دارد.

گام بعدی، پژوهش در روش‌شناسی و منطق علم است و فقط این‌طور نیست که بگوییم مسئله طلاق را بررسی کنیم، فارغ از اینکه روش داشته باشیم. پس پیش از اینکه وارد مسئله جامعه شویم، باید روی روش کار شود. این دو مورد از سنخ فلسفه علوم انسانی هستند و در روش نیز روش حل مسئله را داریم. روش برای نظریه‌پردازی و تئوری‌پردازی نیز یک روش خاصی است که با روش تولید علم تفاوت دارد. روش حل مسئله برخاسته از دستگاه معرفتی، یک مدل و فرایندی را می‌گیرد و به دل آن مسئله اجتماعی می‌پردازد که این حلقه در پژوهش‌های علوم انسانی موجود است. می‌بینیم برخی در بحث‌های اجتماعی از منظر قرآن کار می‌کنند، اما پارادایمش غربی است و روشش نیز تجربی می‌شود.

نکته بعدی، پژوهش در محتوای درونی علوم انسانی است که از سنخ پژوهش‌های درجه یک است. در پژوهش‌های درجه یک، وقتی در محتوا کار می‌شود، این مسائل اجتماعی ناظر به مسائل روز و کف جامعه یا مسائل نظری است که سنخش نیز جنبه‌های مختلفی دارد؛ گاهی جنبه توسعه و ترویج و گاهی جنبه بینارشته‌ای دارد. گاهی هم پژوهش‌ها در حوزه علوم انسانی ناظر به ساختارهای دانش علوم انسانی و نظام معرفتی است. اینها نکاتی در قلمر پژوهش، در حوزه علوم انسانی است و با این نگاه می‌توانیم به صورت انتقادی یا ایجابی وضع موجود را ببینیم و به دنبال تولید علوم انسانی مطلوب باشیم.

انتهای پیام
captcha