رایج‌ترین تلقی از فلسفه دین ترادف آن با کلام است
کد خبر: 3941567
تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۳۹۹ - ۲۳:۱۰

رایج‌ترین تلقی از فلسفه دین ترادف آن با کلام است

حجت‌الاسلام رضا برنجکار بیان کرد: آن معنایی که در باب فلسفه دین بیشتر بر آن تأکید شده، همین معنا است که فلسفه دین، مترادف با کلام عقلی می‌شود؛ یعنی اساتید و دوستان ما دغدغه‌شان این است که می‌خواهند از دین دفاع کنند، اما در قالب فلسفه دین این کار انجام شود.

به گزارش ایکنا، نشست علمی «امکان فلسفه دین اسلامی»، به همت قطب علمی فلسفه دین اسلامی و جمعی از موسسات علمی، امروز 26 آذرماه با سخنرانی حجت‌الاسلام رضا برنجکار، حسن قنبری، محمد محمدرضایی و حجت‌الاسلام علیرضا قائمی‌نیا به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن صحبت‌های حجت‌الاسلام رضا برنجکار، استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن کلام اسلامی حوزه را می‌خوانید؛

به دو روش می‌شود در مورد فلسفه دین اسلامی بحث کرد؛ یکی روش تاریخی است که برخی‌ها به این روش بحث می‌کنند و از تاریخ استقرا کرده‌اند که ببینیم این واژه به کار رفته است یا خیر، اما بنده می‌خواهم به روش منطقی بحث کنم. پنج معنا تاکنون برای این بحث بیان شده است و اینها را یک به یک باید بررسی کنیم و ببینیم که آیا معقول است که هرکدام از اینها را قبول کنیم یا خیر تا روشن شود فلسفه دین اسلامی چیست. اینجا فلسفه دین، تفکر عقلی در مورد آموزه‌های اعتقادی دین است و فلسفه در این عنوان به روش اشاره دارد. یعنی روش فلسفه دین یک روش عقلی است و نه نقلی. واژه دین نیز به موضوع اشاره دارد، یعنی موضوع فلسفه دین، آموزه‌های اعتقادی است.

البته در این تعبیر به غایت اشاره نشده است. اما تلقی رایج این است که غایت ما تشخیص گزاره‌های درست از نادرست است و اینکه چه اعتقاداتی به سود آنها داریم یا نداریم تا در نهایت نظر درست انتخاب شود. ممکن است در یک دین، 10 آموزه را بررسی کنیم و بگوییم نیمی از اینها درست است و فلسفه دین این اجاره را می‌دهد. «جان هیک» در تعریف فلسفه دین اشاره‌ای دارد و می‌گوید درست است امروزه فلسفه دین به این معنا است، اما در گذشته در زمانی فلسفه دین به معنای دفاع فلسفی از اعتقادات دینی به کار رفته است و می‌گوید فلسفه دین به این معنا ادامه‌دهنده کلام عقلی یا الهیات طبیعی است. یعنی غایت فلسفه دین، دفاع از دین است و همان کلام عقلی است. ما در کلام عقلی به روش عقلی عمل می‌کنیم و موضوع نیز آموزه‌های دینی است، اما هدف ما دفاع از دین است.

فلسفه دین مترادف با کلام؛ رایج‌ترین تعریف

آن معنایی که بیشتر بر آن تأکید شده، همین معنا است که ایشان می‌گوید که فلسفه دین، مترادف با کلام عقلی می‌شود؛ یعنی دوستان ما دغدغه‌شان این است که می‌خواهند از دین دفاع کنند، اما در قالب فلسفه دین این کار انجام شود. این معنای فلسفه دین یعنی همان کلام عقلی و هیچ تفاوتی با کلام عقلی ندارد. ممکن است بگویید خیر، ما یک تفاوتی با کلام عقلی داریم و آن اینکه در کلام عقلی متکلم ملتزم به دفاع از دین است، اما در فلسفه دین ملتزم نیستیم. آن وقت می‌گوییم اگر فرض کنید یک فیلسوف دین اسلامی که می‌گوید ملتزم به دفاع نیستم، به این می‌رسد که با روش عقلی مثلاً از 10 آموزه، پنج مورد یا همه‌اش اشتباه است.

مثلاً «جان هیک» یک کشیش است و به پلورالیزم که می‌رسد، آن را قبول دارد، در حالی که ما می‌دانیم پلورالیزم با هیچ دینی سازگار نیست، اما ایشان قبول دارد. ممکن است یک فیلسوف دین کل دین را انکار کند. اما آیا ملتزم هستید که این فیلسوف دین اسلامی است؟ یعنی این فرد می‌تواند اسلام را انکار کند؟ اینطور نیست. مراد این است که می‌خواهد از دین دفاع کند. البته می‌گویند در کلام عقلی ما این بحث‌ها نیست، اما در فلسفه دین هست یا برعکس، اما این دلیل نمی‌شود. کلام این مباحث موجود نیست، چنانچه فلسفه دین نیز این مباحث نیست. بحث ما از آموزه‌های دینی است، اما اولویت با آموزه‌های دینی و مشترک است، هرچند می‌شود از آموزه‌های غیرمهم نیز بحث کرد. هیچ موضوعی را نداریم که قابلیت این را نداشته باشد که در کلام عقلی مورد بحث باشد و در فلسفه دین مورد بحث نباشد یا بالعکس. ممکن است در این کلام عقلی موجود فلان بحث نبوده باشد، اما باید توجه کنیم که کلام دارد رشد می‌کند، اما قابلیت ورود دارد و موضوع هر دو یکی است.

یک شاهد دیگر برای قصد این معنا، تصریح به این مسئله در رشته فلسفه دین است. هدف در این رشته، این است که با توجه به تأثیرگذاری افکار و عقاید در سرنوشت کشور، هدف این رشته تبیین صحیح افکار و اندیشه‌های اسلامی و اثبات حقانیت آنها در مواجهه با مکاتب معارض و تأسیس فلسفه دین اسلامی است. دقیقاً هدف کلام نیز همین است. یعنی وظیفه متکلم نیز تبیین آموزه‌ها دینی و دفاع از آنها است. بنابراین این نیز یک شاهد است.

این معنای اول است که فکر می‌کنم دوستان ما به این معنا تمایل دارند و این معنا نیز همان کلام عقلی است. یک نکته نیز وجود دارد و آن اینکه ممکن است بگویید که در کلام زبان مشترک نداریم، اما می‌خواهیم فلسفه دین را مطرح کنیم تا بتوانیم با دیگران بحث مشترک داشته باشیم؛ چون یکی از ویژگی‌های فلسفه این است که همه می‌توانند در مورد آن بحث کنند. این نکته مهم است که اگر شما این هدف را دارید، نباید قید اسلامی را بیاورید و با این کار دارید خود را لو می‌دهید. گویی تابلو به دست گرفتید که ما اسلامی هستیم و متکلم هستیم. لذا این قید اسلامی را نباید مطرح کرد.

فلسفه دین ظرفیتی برای دفاع از دین اسلام

زمانی که مسئول پردیس فارابی دانشگاه تهران بودم، رشته فلسفه دین را در ارشد و دکتری آوردم. وقتی این رشته را به دانشگاه تهران بردم، در کمیسیون علوم انسانی سه نفر مخالفت کردند و استدلالشان این بود که این رشته خوب نیست و عقاید اسلامی را نقد می‌کند و بچه‌ها منحرف می‌شوند. می‌گفتند برای فلسفه اسلامی و کلام اسلامی درس بگذارید و این فلسفه دین جالب نیست. به آنها گفتم استادان ما این افراد هستند که اسامی را مطرح کردم که گفتم اینها همه طلبه و آدم‌های متدین هستند و می‌خواهند از دین دفاع کنند و ما می‌خواهیم در قالب فلسفه دین کار کلامی کنیم. نمی‌گوییم کلام، اما می‌گوییم فلسفه دین که یک ظرفیت است، اما این با قید اسلامی نمی‌سازد و وقتی این را می‌آورید، یعنی می‌گوییم ما متکلم هستیم. من طرفدار این کار هستم و این رشته را با این هدف آورده‌ام، اما من در قالب کلام انجام می‌دهم و می‌خواهم بگویم این واژه اسلامی نقض غرض است. اگر می‌خواهید از دین دفاع کنید، تابلو لازم نیست. اگر می‌خواهید تابلو دست بگیرید، این کار کلام است.

معنای دوم فلسفه دین اسلامی این است که وقتی قید اسلامی را می‌آوریم، یعنی می‌خواهیم در مورد اسلام صحبت کنیم. یعنی فلسفیدن در مورد اسلام مراد است. در معنای اول، فلسفیدن اعم است، اما قید اسلامی به معنای قید زدن به موضوع است. یعنی می‌خواهیم عقاید اسلامی را بررسی کنیم. در این‌صورت نیز نیازی به قید اسلام نیست. چون فلسفه دین به شما اجازه می‌دهد و می‌گوید در مورد مسیحیت بحث می‌کنم و اگر هم می‌گوید آموزه‌های مشترک را بحث کنیم، باز هم انحصاری ندارد و فقط تأکید است. اگر بگویید اسلامی، فقط باید مقید به اسلام شوید، در حالی که می‌خواهید موضوعات دیگر را نیز بحث کنید.

معنای سوم اینکه منظور از فلسفه دین اسلام، یعنی تلاش‌های فلاسفه مسلمان یا متکلمان در موضوعات فلسفه دین. مانند اینکه مقوله شر را بیان کنیم. اگر این است که گزارش دیدگاه را می‌خواهید بدهید و دیگر فلسفه دین اسلام نمی‌شود، بلکه می‌شود فلسفه دین مسلمانان و ممکن است یک مسلمانی حرفی زده باشد و در دین هم نباشد. معنای چهارم اینکه مبانی و رویکرهای فلسفه دین را اسلامی کنیم. یعنی براساس قرآن و سنت و عقاید اسلامی، معرفت سکولار را دینی و اسلامی کنیم. به تعبیر دیگر، عقاید اسلامی و قرآن را وارد کنیم. اشکال این احتمال این است که فلسفه دین و تعریف آن به شما این اجازه را نمی‌دهد و فلسفه یعنی عقل. نمی‌شود قرآن و سنت را وارد کرد، مگر اینکه به صورت غیرمستقیم این کار صورت گیرد. فلسفه اسلامی نیز به همین معنا درست است و روانشناسی اسلامی نیز به همین معنا صحیح است، نه‌اینکه آیه و روایت بیاوریم. لذا اینکه آیات و روایات را بیاوریم، کلام نقلی است.

معنای پنجم نیز این است که فلسفه اسلامی دین باشد. اما این هم همان الهیات بمعنی‌الاخص است. در کل، فلسفه دین اسلامی به کلام عقلی یا الهیات بمعنی‌الاخص برمی‌گردد یا معانی دیگری دارد که نیازی نیست قید اسلام را بگوییم و این کار مضر هم هست.

انتهای پیام
captcha