کد خبر: 3958135
تاریخ انتشار : ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۳
رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم بیان کرد؛

شیخ سهروردی و بیان حد اولیه فلسفه متأثر از قرآن / نور محور شبکه هدایت است

شیخ اشراق مفهوم «نور» را محور تحلیل نظام آفرینش قرار می‌دهد و کثرات عالم را بر محور نور تحلیل می‌کند. به نظرم آیه نور، بیان شبکه هدایت است، نه شبکه خلقت. آیاتی که شبکه خلقت را بیان می‌کند، مثل آیةالکرسی است؛ و الا آیه نور، بیان شبکه هدایت است؛ در مقابل آیه ظلمات، که شبکه ضلال است. هر دو هم در سوره نور، به فاصله چند آیه آمدند

به گزارش ایکنا، آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم، متنی درباره تاثیرگذاری مفاهیم توحیدی بر فلسفه اسلامی رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر می‌گذرد؛

«فیلسوفان مسلمان، با فرهنگ اسلامی می‌اندیشیدند و به دنبال اثبات معارف اسلامی بودند. شما هیچ فیلسوف مسلمانی ندارید که رسیده باشد به اینکه خدا نیست یا ‌توحید اصل نیست، به ثنویت رسیده باشد. هیچ فیلسوف مسلمانی ندارید که در اثبات نبوت یا حتی در بحث سیاست مُدُن، پای نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) را پیش نکشیده باشد. این به‌معنای تأثیر فرهنگ اسلام بر عرفان و فلسفه است. یعنی عرفان و فلسفه ما، به‌لحاظ نظام موضوعات و به‌لحاظ غایات و حتی به‌لحاظ منابع، به‌شدت تحت تأثیر فرهنگ اسلام بودند.

حتی یک قدم جلوتر بروم. ما یک امری داریم در فلسفه، به نام ‌مفهوم مرکزی که من گاهی از آن به عنوان «حدّ اولیه» تعبیر می‌کنم. در دورۀ صدرالمتألهین حتی در دوره شیخ اشراق، این حد اولیۀ فلسفه که مفهوم مرکزی فلسفه است و همه مفاهیمِ دیگر، بر حول او چینش و تعریف و بازتولید می‌شوند، در دوره اسلامی، تحت‌تأثیر معرفت‌های توحیدی قرار گرفته است.

من به‌ عنوان نمونه، نظریه شیخ اشراق را عرض می‌کنم که مفهوم «نور» را محور تحلیل نظام آفرینش قرار می‌دهد و کثرات عالم را بر محور نور تحلیل می‌کند و این را هم گرچه به یک معنا وام‌دار حکمت ایرانی است، ولی بیشتر، از معارف قرآنی و فرهنگ نبی‌اکرم (صلی الله علیه و آله) بهره جسته است، از جمله آیه نور. این مفهوم مرکزی، روی همه دستگاه فلسفی او تأثیر گذاشته. یعنی همه چیز را بر پایه نور تحلیل می‌کند. گرچه گاهی تحلیل ایشان رسا نیست، ولی تلاش کرده که بر محور این مفهوم مرکزی، تمام حکمت را سامان بدهد. این تأثیر فرهنگ مذهبْ بر حد اولیه فلسفه و بر مفهوم مرکزی فلسفه است. گرچه تلقی حقیر این است که آیه نور، بیان  شبکۀ هدایت است، نه شبکۀ خلقت و اینکه کثیراً این را به عنوانِ بیان شبکه خلقت گرفتند و لذا نور را به وجود تفسیر کردند، این غفلت است. آن آیاتی که شبکه خلقت را بیان می‌کند، مثل آیت‌الکرسی است. و الا آیه نور، بیان شبکه هدایت است؛ در مقابل ‌آیه ظلمات، که شبکه ضلال است. هر دو هم در سوره نور، به فاصله چند آیه آمدند.

لذا نقل شده است که «سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‏ اللَّهُ‏ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ فَقَالَ هُدَى‏ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ هُدَى مَنْ فِی الْأَرْضِ». این هدایت است که مُتمثِّل در نبی اکرم (ص) و مشکات نور ایشان، قلب ایشان و مصابیحی می‌شود که در وجود ایشان تجلی کرده. بنابراین، آیه نور، بیان نظام آفرینش نیست، نظام هدایت است. و این البته غفلتِ مثلِ سهروردی است که این را مبنای تفسیر هستی قرار دادند، لذا نمی‌دانم ظلماتش را دیگر چه‌کار می‌کنند. در حالی که اگر مبنای هدایت و ضلال قرار بدهید، دو تا دستگاه هدایت و ضلال می‌شود. و جریان نور الهی، مال آن کسانی است که وارد وادی ولایت حقه می‌شوند «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ». حالا در هر صورت، غرضم این است سهروردی توانسته حد اولیه فلسفه را متأثر از قرآن بیان و بنا کند. بالاتر از او، صدرالمتألهین است»

انتهای پیام
captcha