به گزارش خبرنگار ایکنا؛ امام موسی کاظم(ع) بابالحوائج هفتمین امام شیعیان است. وی در سال ۱۲۸ قمری، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان متولد شد و در سال ۱۸۳ قمری در زندان به شهادت رسید.
روضههای منظوم شاعران آئینیسرای کشورمان به همین مناسبت بخشی از رثای شاعرانه آنها در پاسداشت این امام همام است.
افشین علا یکی از همین شاعران است که در رثای حضرت این گونه سروده است؛
گذرم فتاده به جادهای
که رسد به چشمه بادهای
من تشنه کام و رهی چنین؟
چه مسافری و چه جادهای!
شده بیخود از همه سو کسی
همه سو فتاده فتادهای
چکد اشک دیده به خاک ره
ز سوارهای، ز پیادهای
چه رهی! که خود به دو کهکشان
کشدم بدون ارادهای
به چه مهری و به چه اختری
به چه پیری و به چه زادهای
پدر رضا، پسر رضا
چه نیایی و چه نوادهای
به حرم نگر، چه ضیافتی!
ز کرم، چه خوان گشادهای
دل من خوشا به سعادتت
چه گرفتهای و چه دادهای!
یوسف رحیمی
چه عالمیست عالم بابالحوائجی
با توست نورِ اعظم بابالحوائجی
مهر تو است حلقه وصل خدا و خلق
داری به دست خاتم بابالحوائجی
در عرش و فرش واسطه فیض و رحمتی
بر دوش توست پرچم بابالحوائجی
در آستانه تو کسی ناامید نیست
آقا برای ما همه بابالحوائجی
بیشک شفیع ماست نگاه رئوف تو
در رستخیز واهمه بابالحوائجی
دیوانه سخای ابا الفضلی توام
مانند ماه علقمه بابالحوائجی
صحن و سرات غرق گل یاس میشود
وقتی که میهمان تو عباس میشود
در ساحل سخاوت دریای کاظمین
مائیم و خاک پای مسیحای کاظمین
با دستهای خالی از اینجا نمیرویم
ما سائلیم، سائل آقای کاظمین
رشک بهشتیان شده حال کسی که هست
گوشهنشین جنت الاعلای کاظمین
نور الهی از همه جا موج میزند
توحیدی است بس که سراپای کاظمین
داریم در جوار حرم، حق آب و گِل
خاتون شهر ما شده زهرای کاظمین
ما ریزهخوار صحن و سرای کریمهایم
این افتخار ماست، گدای کریمهایم
در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم
ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم
فیضش به گوشه گوشه ایران رسیده است
یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم
هستی ماست نوکری اهل بیت او
ما خانه زاد زینب موسی بن جعفریم
قم آستان رحمت آل پیمبر است
در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم
با مهر و رأفتش دل ما را خریده است
ما بنده مُکاتَب موسی بن جعفریم
چشم امید اهل دو عالم به دست اوست
مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم
حتی قفس براش مجال پرندگی ست
مدیون ذکر و یارب موسی بن جعفریم
دلسوخته ز ندبه چشمان خستهاش
دلخون ز ناله و تبِ موسی بن جعفریم
آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش
با دست بسته غرق سجود است حضرتش
مهدی جهاندار
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است یا بوی گل یاس؟
عالم همه تفسیر لبخند توای عشق
از بای بسمِ اللَّه بخوان تا سینِ وَ النّاس
باب الحوائج تشنهتر از دیگران است
این راز را تنها تو میدانی و عباس
تاریخ را هر جا ورق زد باد،ای داد
پایی به زنجیر است یا دستی به دستاس.
اما تو میبخشی، تو بابای رضایی
والکاظمینَ الغیظ وَ العافین عنِ النّاس
ناصر شهریاریای جلوه نور خدا موسی بن جعفر
هم مصطفا هم مرتضا موسی بن جعفر
کعبه همیشه گرد او گرم طواف است
مروه، منا، سعی و صفا موسی بن جعفر
هفتم امام آفرینش تا قیامت
ای قبله اهل ولا موسی بن جعفر
هم باب حاجات است و هم باب المراد است
هم درد عالم را دوا موسی بن جعفر
گر چه غریب افتاد بین آشنایان
شد با غریبان آشنا موسی بن جعفر
با یاد معصومه دلش غرق شراره
دلتنگ لبخند رضا موسی بن جعفر
زندان به زندان ذکر لبهایش دعا بود
مرد خدا مرد دعا موسی بن جعفر
عمری شبش در کنج زندان بیسحر بود
افتاده در دام بلا موسی بن جعفر
بین غل و زنجیر ساق او شکسته
از ظلم آن بیگانهها موسی بن جعفر
در کنج زندان ذکر لبهایش حسین است
ای روضه خوان کربلا موسی بن جعفر
شد عاقبت جسمش کفن در شهر بغداد
آه از حسین بیکفنای داد بیداد
سید حمیدرضا برقعی
فلق در سینهاش آتش فشان صبح گاهی داشت
که خونآلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت
طراوت در هوا از ریشه زنجیر میروید
زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت
مگر خورشید را هم میتوان خاموش کرد آخر
کسی از تیره شب در سرش افکار واهی داشت
عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکیتر
که در آن نخنما آغوش، اسرار الهی داشت
کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است؟
مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت
هماره آه او خرج دعا بر مردمان میشد
اگر در سینهاش یارای آهی گاه گاهی داشت
به تسبیحش قسم زنجیره عالم به دستش بود
چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت
چه بنویسم از آن گودال ازآن قعر السجون از زخم
از آن زندان که حکم روضههای قتلگاهی داشت
تمام کشور من کاظمین کوچک مردیست
که در هر گوشهای از خاک ایران بارگاهی داشت
تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد
تو حول حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد
تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی
تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی
کنون دریای طوفانیست ایران ناخدایی کن
نمکگیر تبار توست این کشور دعایی کن
سید محسن علوی
پیداست از خلصنی یا رب دعایت
خیلی عذابآور شده زندان برایت
میشکند انگار در هر روز چندین بار
مانند ساق پای تو بغض صدایت
مانع شده از اینکه امشب پر بگیری
ای ماه فی قعرِالسجونْ زنجیر پایت
زندان عبادتگاه خوبی بود، اما
این آخر عمری جهنم شد برایت
از تشنگی تو گمانم اشک میریخت
در لابه لای سجده مهر کربلایت
جای پدر باید پسر باشد، ولی من
یاد علی اکبر میافتم از عبایت
میثم مؤمنینژاد
دخیل بسته فلک بر ضریح زنجیرش
نماز گریه کند با نوای تکبیرش
شکسته ساقه او آیهای مقطعه بود
که هیچ سوره نیاورد، تاب تفسیرش
چگونه حلقه آهن گرفت حلقش را
چرا به گوشه زندان؟ چه بود تقصیرش؟
چگونه زهر هلاهل، به زخمه الماس
به نازنین جگرش، مینوشت تقدیرش
به روی تخته در میبرند دریا را
قلم به شرم در آمد، ز شرح تصویرش
عجب که حامل عرش است دوش چار غلام
زبان گشوده حقیری برای تحقیرش
شبیه جد خودش روی خاک پرپر شد
شبیه جد خودش زنده مانده تاثیرش
رضا قاسمی
بهار، میشِمُرد اشکهای باران را
هجومِ ضربه شلاقهای بوران را
خزانِ سرخ زمین سبز میشود آخر
بهار، میرسد و میکُشد زمستان را
بهار، هوای مسیحای خاک در گور است
به آب میسپرد خشکی بیابان را
بهار را چه به پاییزهای طولانی؟!
چقدر صبر کند خشکسال هجران را؟!
به حکمِ داس به دستان به مرگ محکوم است
گُلی که زندگی آموختهست، گلدان را
دوباره دست خدا را به ریسمان بستند
همان تبار که از پشت، دست شیطان را
کبوتری که قفس را هم آسمان میدید
همیشه دید در انبوه درد، درمان را
چه یوسفی که ندارد هوای آزادی!
چه یوسفیست که پَر داده چاهِ کنعان را!
به آجر آجر زندان قیام میآموخت
کسی که ریخت، به میدان سجدهاش جان را
میان دخمه تاریک، نور پیدا کرد
زنی که این همه گم کرده بود، ایمان را
اباالرئوف، هرآیینه میشکست، اما
رها نکرد، دل سنگی نگهبان را
اسیر بود، ولی ریسمان ایمانش
اسیر کرد، مسلمان و نامسلمان را
هجوم سیلی جلادهای حیوانخو
کبود کرد، تن آیههای انسان را
به شأن آیه «اِلّاالمُطَهَّرون» سوگند
که بیوضوصفتان میزدند قرآن را
دهان هر که به تندی به ناسزا وا شد
شکست، روی دل زخمیاش نمکدان را
شبیه پیکرش آماج زخم شد جگرش
به پاره جگر از بس گذاشت دندان را
به کام تشنگیاش جام اشک مینوشاند
به کربلای لبش روضههای عطشان را
به پای او غل و زنجیرها اسیر شدند
زمان رفتنش آزاد کرد زندان را
سیاهچال غم کاظمین، بالا برد
کتیبههای عزای قم و خراسان را
اسیر سلسلههای عراق آن دوران
اسیر کرد، دل مردمان ایران را