کد خبر: 3959437
تاریخ انتشار : ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۲۰

انقلاب اسلامی اهتمام به امور مسلمین را از فرد به جهان توسعه داد

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی معتقد است یکی از وظایف انسان‌ها، مسئولیت در قبال یکدیگر است و مراد از روایت نبوی که اگر کسی به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد، توجه به امور مسلمین در تمام دنیا است و انقلاب اسلامی توانست این حدیث را از عرصه فردی به عرصه جهانی بکشاند.

به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام محمد عالم‌زاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 22 اسفندماه، در هفتمین دوره علمی - پژوهشی مشکات که به همت انجمن علمی دانشجویی الهیات دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

می‌خواهیم در مورد وظایف دانشجویان در عصر انقلاب اسلامی بحث کنیم. در منابع اخلاقی، وظایف انسانی را به چند قسم تقسیم کرده‌اند؛ پاره‌ای از این وظایف در مورد خداوند متعال است. در این ارتباط، بایسته‌ها و نبایسته‌هایی وجود دارد و ما وظیفه داریم تقوا را رعایت کنیم و توکل و تعبد و ... را در مقابل خدا داریم. دسته دوم، وظایفی است که در قبال خودمان داریم. ما برای خودمان بایسته و نبایسته‌هایی را باید رعایت کنیم و باید خود و ظرفیت‌های وجودی خود را بشناسیم و باید پس از خودشناسی، خودسازی کنیم و به سمت آن کمال نهایی حرکت کنیم و باید عفت بورزیم و حتی اگر تنهای تنها هم باشیم، از لذت‌جویی زیاد پرهیز کنیم.

دسته سوم نیز وظایفی است که نسبت به دیگران داریم. ما در قبال یکدیگر وظیفه داریم که حقوق را رعایت کنیم، تواضع داشته باشیم و دروغ نگوییم. دسته اول از وظایف که نسبت به خدا است، به اخلاقیات بندگی، دسته دوم را اخلاقیات فردی و دسته سوم را اخلاقیات اجتماعی می‌نامیم. البته نسبت به سایر موجودات نیز وظایفی داریم، مثلاً نسبت به محیط زیست باید وظیفه خود را داشته باشیم.

آنچه امروز روی آن بحث می‌کنم، اخلاقیات اجتماعی است. چون در مورد اخلاقیات بندگی اطلاعاتی داریم و در درس‌های اخلاق و ... این مسائل مطرح می‌شود که باید با خدا ارتباط داشته باشیم و به آن وارد نمی‌شوم و یک دانشجوی مسلمان باید ارتباط خود را با خدا قوی کرده و آمادگی خود را برای بهره‌گیری از این ارتباط بالاتر ببرد. در مورد اخلاقیات فردی نیز بحث نمی‌کنیم که روشن است و ما نباید جان خود را رها کنیم و باید تلاش کنیم استعداد خود را فعلیت بخشیم. آنکه مورد توجه است، اخلاقیات اجتماعی است. ابتدا در اینجا به نظر می‌رسد من به عنوان یک فرد، نسبت به دیگری وظایفی دارم که آداب اجتماعی و ... را رعایت کند. این چیزی است که ابتدا به ذهن می‌رسد. ما فرزندان عصر امام خمینی،‌ از اخلاق اجتماعی چیزی بیش از این می‌فهمیم. امروز به برکت انقلاب اسلامی، اخلاق اجتماعی را بیش از این می‌بینیم که اخلاق اجتماعی فقط بایسته‌های میان افراد باشد.

چیزی که امام خمینی به ما گوشزد کردند، این است که همانطور که نسبت به آحاد انسان‌ها وظیفه داریم، نسبت به پیکره کلان جامعه نیز وظیفه داریم که چیزی فراتر از آحاد انسان‌ها است. گاهی تصور می‌شود چند نفر که دور هم جمع شوند، جامعه تشکیل می‌شود، اما اینطور نیست و جامعه چیزی فراتر از آحاد انسان‌ها دارد.

یک دسته آهو که کنار هم جمع می‌شوند، اینها یک اجتماع را تشکیل می‌دهند، اما جامعه نیستند، چون هر کسی دارد کار خود را می‌کند و رابطه‌ای باهم ندارند. جامعه عبارت از مجموعه افرادی است که کنار هم قرار گرفتند و نوعی روابط بین آنها تنظیم شده است. صرف کنار هم قرار گرفتن افراد، جامعه را شکل نمی‌دهد، بلکه افراد به علاوه نظام روابط و شبکه مناسبات و قانونی که بینشان است و نهادها و ساختار و ... تبدیل به جامعه می‌شوند. آن وقت همانطور که در مقابل آحاد انسان‌ها وظیفه داریم، در مقابل پیکر کلان انسان‌ها نیز وظیفه دارند. یعنی این هویت جدیدی که به نام جامعه تشکیل شده نیز اقتضائاتی دارد و نسبت به آن باید، بایدها و نبایدهایی را رعایت کنیم.

همانطور که وظیفه داریم و نسبت به خود و خدا حقوقی داریم، باید نسبت به سلامت جامعه نیز توجه داشته باشیم. یعنی نظام روابط را باید سالم نگه داریم. نسبت به سرنوشت جامعه وظیفه داریم و رسول خدا(ص) می‌فرماید کسی که به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد، مسلمان نیست. معنای روایت این نیست که این فرد مرتد شده و از دین خارج شده است، بلکه این یک بیان لطیف عقلایی به این معنا است که استانداردهای لازم برای مسلمان بودن را این شخص ندارد. مثلاً یک ماشین قدیمی ممکن است امکاناتی را نداشته باشد که در این‌صورت می‌گویند این ماشین نیست، بلکه لگن است و وقتی اینطور می‌گویند، مراد این نیست که لباس‌های چرک را در آن بریزند و بشویند و معنایش این نیست که واقعاً لگن است، بلکه یعنی به قدری از استانداردهای اولیه یک ماشین فاصله دارد و محروم است که اصلاً نمی‌ارزد اسم ماشین را بر آن بگذاریم و باید این را از جرگه ماشین‌ها خارج کنیم.

پیش از انقلاب، این حدیث را زیاد می‌شنیدیم و برداشت ما این بود که دغدغه‌مندی این است که نسبت به همسایگان خود اهتمام داشته باشیم که آنها آسایشی داشته باشند و این را فردی معنا می‌کردیم و به اذهان می‌رسید که نسبت به آحاد انسان‌ها وظیفه داریم، اما امام به ما آموختند که ما علاوه بر اینکه نسبت به آحاد انسان‌ها وظیفه داریم، نسبت به کلان جامعه نیز وظیفه داریم و نسبت به آینده تاریخ و انسان‌ها نیز وظیفه داریم. اینها وظایفی است که گاه در کتب اخلاق نیست، اما به برکت امام می‌فهمیم که انسان مومن نمی‌تواند نسبت به کلان جامعه انسانی بی‌تفاوت باشد.

برای نمونه به یک بانک مثال می‌زنم. مثلاً مدیر این بانک عوض می‌شود. مدیر که تغییر یافت، طبق سنت تمام معاون‌ها نیز عوض می‌شوند. یک دسته‌ای از پرسنل نیز تغییر می‌کنند و کل پرسنل تغییر می‌یابند و حتی خدمه و ... نیز تغییر می‌کنند و ساختمان بانک نیز چون فرسوده است، آن را از نو می‌سازند. به حسب ظاهر همه‌چیز عوض شده، اما بانک همان بانک است. بانک آن نظام و روابط و مناسبات و ارتباطاتی است که بین انسان‌ها تشکیل شده است. آن مناسبات و ارتباطات روی انسان‌ها سوار می‌شود، اما ممکن است این آدم‌ها عوض شوند و این ارتباط باقی بماند. این نظام روابط یک حقیقتی فراتر از آحاد انسان‌ها دارد. ما همانطور که نسبت به آحاد انسان‌ها مسئولیت داریم، نسبت به شبکه مناسبات نیز وظیفه داریم و یک شبکه مناسبات و نظام روابط ممکن است، در سطح جامعه خودمان یا در سطح جامعه جهانی باشد.

حال یک دانشجوی مسلمان می‌خواهد وظایف خود را انجام دهد که یک بخش مربوط به خدا است، دسته‌ای از وظایف نیز نسبت به خود او است و دسته‌ای وظایف نیز نسبت به دیگران است که باید در حق دیگران مراعات مسائلی را داشته باشد و لازم است که او وظایف خود را نسبت به جامعه جهانی نیز انجام دهد. روایت نبوی را پیش از انقلاب فردی معنا می‌کردیم و فکر می‌کردیم، باید نسبت به بی‌بضاعت‌ها و ... دغدغه‌مند باشیم، اما معنایی که پس از انقلاب می‌فهمیم، فراتر از معنای پیش از انقلاب است. بعد از انقلاب با این حرکت بزرگ، ما این روایت را خیلی گسترده‌تر معنا می‌کنیم؛ یعنی کسی که صبح بلند شود و دغدغه‌مند به امور مسلمین سراسر جهان نباشد، مسلمان نیست. این چیزی است که رسول خدا(ص) از ما خواستند و یک انسان مومن باید لحاظ کند. البته باید نسبت به مستمندان در قدر وسع تلاش کنیم و این سر جای خود محفوظ است، اما وظیفه دیگر ما دغدغه‌مندی نسبت به همه مسلمین در جهان است.

نتیجه این است که صرف اینکه دانشجوی مسلمان به دنبال این باشد که خدمتی به شهروندان خود بکند، کافی نیست و تمام وظایف خود را محقق نمی‌کند. مثلاً یک نفر در دانشگاه خوب درس می‌خواند و تبدیل به مهندس خوب می‌شود و در خدمات مهندسی و ... موفق می‌شود. این خوب است، اما کافی نیست و تمام رسالت او را محقق نمی‌کند. ممکن است انسان به آحاد انسان‌ها کمک کند، اما کافی نیست، چون در عرض این خدمتی که این شخص در مورد افراد انسان‌ها می‌کند، باید نسبت به کلیت جامعه خودش نیز کاری کرده باشد و به آینده نیز اهتمام داشته باشد و کمترین حد و صورت این کار این است که در راهپیمایی‌ها و انتخابات و ... شرکت کند، اما باید تلاش کند علاوه بر اینها، نقش‌آفرینی خود را در این کلان‌منظومه جامعه انسانی بالاتر ببرد.

انتهای پیام
captcha