دلایل کاهش قدرت اخلاقی نهاد روحانیت
کد خبر: 3964855
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۸

دلایل کاهش قدرت اخلاقی نهاد روحانیت

حجت‌الاسلام مهراب صادق‌نیا ضمن تبیین مفهوم قدرت اخلاقی، بیان کرد: نیت اخلاقی، ظرفیت اخلاقی و جایگاه اخلاقی سه مؤلفه اصلی برای قدرت اخلاقی هستند، اما به دلیل ورود نهاد روحانیت در سیاست، ناآشنایی با مسائل روز و رشد روزافزون نهادهای موعظه‌گر علاوه بر نهاد روحانیت، موجب شده تا قدرت اخلاقی آنان مخدوش شود.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام مهراب صادق‌نیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب شب گذشته، 26 فروردین، در نشست «دین و چالش‌های اخلاقی جامعه امروز» که به همت انجمن اندیشه و قلم برگزار شد، به طرح بحث در زمینه «قدرت اخلاقی روحانیت» پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

جامعه ایران شاید بیشترین نصیحت را می‌شنود؛ یعنی هیچ جامعه‌ای در جهان به اندازه ایران موعظه نمی‌شود، اما واقعیت اجتماعی بیرون، نسبتی با این همه موعظه و موعظه‌گر ندارد. نمی‌خواهم مقایسه کنم که جامعه ما نسبت به دیگر جوامع اخلاقی‌تر است یا خیر و فقط نسبت بین این همه موعظه و وضعیت اخلاقی جامعه را بررسی می‌کنم. نهاد دین در هیچ جامعه‌ای به اندازه ایران میکرفون و رسانه ندارد، اما واقعیت این است که در بیرون، آن چیزی که ما می‌بینیم تناسبی با این همه موعظه ندارد. به گمانم برخی از این مشکل به کاهش قدرت اخلاقی نهاد دین برمی‌گردد. اینکه این قدرت اخلاقی چیست و مؤلفه‌های آن چیست بحث ماست.

معنای قدرت اخلاقی دین

در یک تعریف ساده اگر بخواهیم قدرت اخلاقی را تعریف کنیم می‌گوییم قدرت اخلاقی میزان توانایی افراد به واسطه شان اخلاقی‌شان برای قانع کردن دیگران در پذیرش یک باور خاص و یا یک نظام ارزشی خاص است. قدرتی که برخی‌ها به دلیل اقتدار اخلاقی شخصیتی که دارند می‌توانند افراد به ویژه و افراد مردد را قانع کنند که به یک نظام اخلاقی و باور خاص تن دهند و معتقد باشند. این آمال هر کسی است؛ یعنی در سطوح مختلف از والدین گرفته که دوست دارند دارای این قدرت اخلاقی باشند تا فرزندان را به نظام ارزشی خود ملتزم کنند تا نهاد دین که خواهان این قدرت هستند که بتوانند شهروندان را به قبول افعال خاص و نظام ارزشی خاصی قانع کنند.

قدرت اخلاقی به میزان توانایی یک فرد برای متقاعد کردن دیگران در قبول یک نظام اخلاقی اطلاق می‌شود. البته ممکن است جامعه‌ای بتواند شهروندان خودش را از طرق مختلفی ملزم به قبول یک نظام اخلاقی کند، اما قدرت اخلاقی چیزی غیر از قدرت اقتصادی، سیاسی، قضایی نیست و در خیلی از جوامع ممکن است حاکمان به دلیل نظام امنیتی قوی، شهروندان خود را به پذیرش یک نظام اعتقادی وادار کنند، اما قدرت اخلاقی والاتر است و این است که بدون داشتن اسلحه و فشار و براساس آن نیرویی که دارد بتواند دیگران را قانع کند تا به اخلاق خاصی که مد نظر اوست، ملزم شود.

دو نمونه از قدرت اخلاقی

البته این با کاریزما متفاوت است و قدرت اخلاقی به صورت مشکک در افراد مختلفی وجود دارد. در اینجا به دو مثال اشاره می‌کنم؛ مثلاً در سال 2006 دو سخنرانی از دو شخصیت آمریکا در مورد اسلام منتشر شد. جورج بوش در قاهره یک سخنرانی در مورد تمدن اسلامی کرد و مسلمانان را ستایش کرد و در همان سال در سازمان ملل، اوباما نیز یک سخنرانی داشت و در مورد اسلام سخنرانی کرد، اما مستمعین در برابر این سخنرانی‌ها دو واکنش داشتند. در قاهره وقتی بوش در مورد تمدن اسلامی سخنرانی می‌کرد به طرفش لنگه کفش پرتاب کردند، اما سخنرانی اوباما بسیار مورد استقبال قرار گرفت. در حالی که محتوای سخنرانی‌ها یکی است، اما تفاوت برخوردی که از جامعه مسلمین در مورد این دو سخنرانی رخ می‌دهد به چیزی غیر از محتوا برمی‌گردد و به قدرت اخلاقی برمی‌گردد.

نمونه دیگر از خاطرات خودم است. زمانی که جبهه بودیم یک دوست طلبه‌ای داشتیم که با ما بود و در یکی از سفرهایی که برخی از مسئولین داشتند، آیت‌الله صانعی به جبهه آمده بودند و با رزمندگان دیداری داشتند و وقتی به آن منطقه سنگرها می‌رسند، کفش‌ها را درآورده بودند و زیر بغل گذاشته بودند و این صحنه موجب شعف رزمندگان شده بود. این دوست طلبه‌ای که با ما بود خواسته بود یک نوع شبیه‌سازی کند و یک وقتی که از مرخصی برگشته بود، کفش‌ها را زیر بغل گذاشته بود و پا برهنه وارد خاکریز شد و با چشم خودم دیدم که از من تا بقیه افراد، هر کسی ایشان را می‌دید، می‌گفت حاج‌آقا کفش شما را دزد برده است؟ این تفاوت بین دو واکنش در برابر یک پدیده معمولی و همسان است. یکجا یک مرجع تقلید یا مسئول، کفش خود را درمی‌آورد و وارد جبهه می‌شود و رزمندگان تحریک می‌شوند و در یکجا همان صحنه تکرار می‌شود، اما رزمندگان به او می‌گویند چه شده است؟

این تفاوت رفتار برای این دو شخصیت دقیقاً به تفاوت قدرت اخلاقی که این دو دارند برمی‌گردد. یعنی آیت‌الله صانعی این قدرت را دارد که رفتارش عواطف را تحریک کند، اما این روحانی این قدرت را نداشت که علتش پیشینه‌ای است که رزمندگان داشتند. مرحوم فلسفی می‌گفت که در محرمی در روز عاشورا سخنرانی می‌کردم و گفته بودم که بوی دود می‌آید، مستمعین همه متوجه شدند و به یاد خیمه‌های امام حسین(ع) گریه کردند. یکی از مستمعین خواسته بود شبیه‌سازی کند و در روز عاشورا همین را گفته بود و مردم خیال کرده بودند جایی آتش گرفته است.

 مؤلفه‌های قدرت اخلاقی

این تفاوت رفتار ما مخاطبین، ناشی از محتوای گفتار یا کنش کنشگران مقابل نیست، بلکه ناشی از تفاوت قدرت اخلاقی آنهاست. تا اینجا تعریفی از قدرت اخلاقی ارائه شد، اما این قدرت اخلاقی مؤلفه‌هایی دارد که من سه مورد از آنها را بیان می‌کنم؛ اولین مولفه قدرت اخلاقی داشتن نیت اخلاقی است؛ یعنی وقتی که مخاطبان و دیگران احساس کنند کسی که سخنی می‌گوید یا آنها را به انجام کاری دعوت می‌کند، نیت اخلاقی دارد و پشت این نیت هیچ انگیزه دیگری نیست، قاعدتاً اولین شرط و مؤلفه قدرت اخلاقی در او محقق شده است، اما اگر احساس کنند کسی که دارد آنها را موعظه می‌کند، در پشت سخنش یک انگیزه دیگری دارد که اعم از انگیزه شخصی است، در این صورت توجهی به او نمی‌کنند و قدرت اخلاقی او فروکش می‌کند.

بنابراین اولین شرط، داشتن نیت اخلاقی است و این نیت نیز چیزی نیست که سخنران یا معلم اخلاق آن را فریاد بزند و بگوید نیتم این است، خیر این احساسی است که توسط دیگران باید به دست آید و به آن برسند. در ادیان به ویژه در اسلام تمام آنچه رسول خدا(ص) می‌گوید، به شکلی می‌گویند که مخاطب احساس کنند، پیامبر(ص) از این رهاورد سود شخصی ندارد و می‌خواهد عموم مردم را هدایت کند و هیچ مخاطبی احساس نمی‌کند که پیامبر(ص) آمده تا قدرتی ایجاد کند و حاکم باشد و دستور دهد.

مؤلفه دوم عبارت از مفهومی با نام ظرفیت اخلاقی است. یک معلم اخلاق بجز اینکه مصادیق اخلاق را می‌داند که چه چیزی خوب یا بد است، باید نسبت به واقعیت اجتماعی نیز آگاهی داشته باشد و بداند چه امری در شرایط موجود اخلاقی هست و چه امری اخلاقی نیست. یک عقلانیتی لازم است که نوعی آگاهی است و از طریق تجربه‌های طولانی به دست می‌آید و باعث می‌شود انسان‌ها بتوانند تشخیص دهند این امر اخلاقی هست یا نیست. آموزگارانی که این بصیرت را ندارند، هرچند در توضیح امر اخلاقی توانایی داشته باشند، شرط قدرت اخلاقی را ندارند.

مولفه سوم نیز عبارت از جایگاه اخلاقی است. جامعه باید آن انسان که قرار است معلم اخلاق باشد را به عنوان کسی که به گروه تفسیرکنندگان اخلاق تعلق دارد قبول کنند و بپذیرند. در این موقعیت او این شایستگی را دارد که تفسیرکننده اخلاق باشد و امر اخلاقی را توضیح دهد. اگر او را در این جایگاه قبول نداشته باشند، توصیه‌های اخلاقی نیز هدر می‌رود.

قدرت اخلاقی نهاد روحانیت

نیت اخلاقی، ظرفیت اخلاقی و جایگاه اخلاقی سه مؤلفه اصلی برای قدرت اخلاقی هستند. حال باید به این سوال برگردم که روحانیت یعنی نهاد روحانیت، آیا دارای این قدرت اخلاقی هست یا نیست؟ پاسخ به این سوال چالش برانگیز است و ممکن است اختلاف‌هایی ایجاد کند، اما باید توجه کنیم قدرت اخلاقی عمیقاً شکننده است و مورد هجوم قرار می‌گیرد و یک چیزهایی این قدرت را مخدوش می‌کنند. به نظر می‌رسد که مولفه نخست یعنی نیت اخلاقی تا اندازه‌ای در ذهن مردم با ابهام روبروست. شاید دلیلش این باشد که وقتی یک نهاد در امر سیاست مداخله می‌کند و منافعی دارد، قاعدتاً موعظه‌های اخلاقی او ممکن است با این اتهام روبرو شود که این توصیه‌ها برای این است که فلان کنترل اجتماعی را پدید آورید. اگر چنین شود مؤلفه نخست مخدوش می‌شود و با تردید روبرو خواهد شد.

مؤلفه دوم هم تا اندازه زیادی کاهش یافته است. رشد زیاد فضاهای ارتباط باعث شده جامعه با نظام‌های اخلاقی دیگر غیر نظام اخلاقی سنتی آشنا شود و در جامعه امروز تنها روحانیت موعظه‌گری نمی‌کند بلکه روانشناسان و ... نیز موعظه‌گری می‌کنند و تا اندازه زیادی این نهاد روحانیت را از آن معلم منحصر بودن خارج کرده است. از سوی دیگر نیز بدون تعارف باید گفت که تلاش برای سازگاری آن آموزه‌های دینی با شرایط روز، چمشگیر نیست و موجب شده جامعه به مواعظ اخلاقی روحانیت واکنش منفی نشان دهد. در نهایت اینکه، آیا جایگاه اخلاقی در این نهاد همچنان هست؟ جمع زیادی از ایرانیان معتقدند که قدرت فساد می‌آورد و این عقیده باعث می‌شود که روحانیت را به دلیل اتصالی که به قدرت دارد متهم به این کنند که شما، شأن موعظه‌گری را ندارید.

انتهای پیام
captcha