ساختارگریزی و ابهام؛ دو ویژگی معنویت‌های سکولار
کد خبر: 3965602
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۵

ساختارگریزی و ابهام؛ دو ویژگی معنویت‌های سکولار

هادی وکیلی ضمن اشاره به تعریفی از دین و معنویت و همچنین معرفی گروهی که خود را معنوی – بی‌دین می‌دانند، بیان کرد: این دسته از افراد معتقدند که اگر بخواهند ملتزم به دین خاصی نظیر و یا مسیحیت و ... شوند، آزادی‌هایشان سلب می‌شود، به همین دلیل به دنبال فردانیت و آزادی خودمحورانه هستند و عملکرد آنها نیز همواره با ابهام و ساختارگیری همراه است.

به گزارش ایکنا، هادی وکیلی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شب گذشته، 29 فروردین، در چهارمین جلسه از دوره تخصصی عرفان و معنویت که به همت مؤسسه بین‌المللی حکمت برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

گروهی هستند که خود را معنوی می‌دانند، اما دیندار نمی‌دانند و می‌گویند معنوی هستیم، اما به دین‌های رسمی رایج تعلقی نداریم. حال باید دید چنین چیزی چه معنایی دارد و چرا برخی به چنین اعتقادی می‌رسند و معنویت آنها در برابر آنها که معنوی و دیندار هستند، چه معنایی دارد. تعریف دین و معنویت آسان نیست و تعارف متعددی از اینها شده است و طیف وسیعی از گروه‌ها خود را دیندار می‌نامند و بسیاری از گروه‌ها نام معنوی و معنویت را به خود می‌گیرند بنابراین تعریف متفق علیهی برای دین و معنویت ناممکن است.

به لحاظ تاریخی، در سنت ما، معنویت و دین به یک معنا به کار می‌رفته است و آنها که می‌گفتند دین، معنویت را نیز لحاظ می‌کردند. وجه شریعت، وجه ظاهری و وجه طریقت، وجه باطنی دین دانسته می‌شود و دین و معنویت درهم گره داشته‌اند. در مسیحیت و سایر ادیان نیز این طور بوده است، اما از دهه 80 میلادی، اصطلاح معنویت در برابر دین و همچنین بدونِ دین مُد شده است. تفاوت فاحش بین بی‌دین‌ها در برابر دینداران این است که آنها ساختارگریز هستند و به مناسک، فردی نگاه می‌کنند.

تقسیم ادیان به زنده و مرده

ادیان را می‌توان به دو دسته ادیان زنده و مرده تقسیم کنیم. البته طبقه‌بندی‌های مختلفی وجود دارد و این یک تقسیم‌بندی است. ادیان را می‌توان به قدیم و جدید تقسیم کنیم و ادیان قدیم را به ادیان زنده و مرده طبقه‌بندی کنیم. برخلاف آنچه از ادیان زنده و مرده به ذهن خطور می‌کند که ادیان زنده طرفدار دارند و ادیان مرده طرفدار ندارند، تفاوت در اینها نیست، بلکه ادیان زنده، متن مکتوب دارند و به جهت ارجاع به این متن می‌توانند بسط پیدا کنند و متن را بازخوانی کنند و مناسک عملی خود را از آن متن اخذ کنند. از این جهت، ادیان زنده آنهایی هستند که دارای یک کتاب آسمانی هستند و ادیان مرده متن مقدس مکتوبی ندارند.

تعالیم ادیان مرده به صورت شفاهی منتقل می‌شود و معنعن است و با مردن افرادی که این تعالیم را منتقل می‌کنند آن دین می‌میرد، ولو که طرفدارانی داشته باشد، اما ادیان زنده دارای متن مکتوبی هستند که تا آخر عمر دینداران و شاید جهان، می‌شود به آنها استناد کرد. ادیان زنده را نیز می‌توان به دو دسته غربی و شرقی تقسیم کرد. ادیان غربی، ادیان ابراهیمی هستند که مسیحیت، یهودیت و اسلام سه دین بزرگ آن هستند و کتب مقدس خود را دارند و هفت دین زنده دیگر، شرقی هستند.

دو دین در هندوستان، دو دین در چین، یک دین در ژاپن و یک دین، هندی – غیر هندی است و آن بودیسم است که طرفداران زیادی دارد و بعد از مسیحیت و اسلام بیشترین طرفدارا را داراست و این شش دین، از ادیان شرقی هستند و یک دین دیگر به نام زرتشت داریم. همه این ادیان دارای متن مقدس هستند و مقدس به لحاظ نگاهی است که دینداران این مذاهب به کتاب‌هایشان دارند، اما به هر حال، متنی دارند که آنها را می‌خوانند و مورد استفاده قرار می‌دهند.

اما دین‌های جدید حدود 150 سال عمر دارند، بنابر نظر برخی از محققین بیش از دویست هزار دین جدید در جهان داریم که از آنها به نام جنبش‌های دینی نوظهور یاد می‌کنند. ماهیت متفاوتی دارند و از قضا این ادیان، شامل گروه‌های معنوی نوظهور نیز هستند که این معنویت خود را به عنوان یک دین جدید عرضه کرده و در برابر ادیان رایج و رسمی قد علم کرده است.

مراد از معنویت چیست؟

در باب معنویت باید گفت که مراد روح‌گرایی است و روح به معنایی که ادیان بزرگ ابراهیمی معقد به آن هستند، نیست، بلکه اعم است. چون بزرگترین مقوم یک دین اذعان به وجود خداست و این خدا در ادیان ابراهیمی God نامیده می‌شود. در دین اسلام، الله در یهود یهوه و در مسیحیت نیز در قالب سه خدا شناخته می‌شود و پدر، یهوه و الله‌تعالی، «گاد» هستند.

در مقابل، الهه‌ها هستند که در ادیان هندی دیده می‌شوند و تعدد اله وجود دارد و بحث در مورد شرک اینها، بحث ادیانی است، اما اینها نیز خدایانی هستند که در زندگی بشر تأثیرگذارند و در نیایش‌ها ... به داد مردم می‌رسند. حالت دیگر اینکه یک دین به هیچ‌کدام از خدا و یا خدایان معتقد نباشد و در اینجا از الوهیت یاد می‌شود؛ یعنی یک خدای مطلق نامعلوم که مانند خدای ادیان ابراهیمی دارای صفات جمال و جلال نیست و دور از دسترس است و انسان‌وار نیست و شخصیت و تشخصی ندارد، بلکه یک امر مطلق غیبی است که هیچ تماسی هم با بشر ندارد.

بنابراین اگر معنویت‌های جدید روح‌گرا هستند، به همین معنا است که می‌تواند بدون خدا معنا داشته باشد و مهم‌ترین سؤال همین است که آیا این مطلب ممکن است؟ می‌شود معنوی بود و به دینی معتقد نبود؟ اخیراً در یک کتاب، دین و معنویت را که درهم متداخل بودند، متمایز شده‌اند و نویسنده گفته، دین و معنویت چه چیزهایی هستند و تفاوت آنها نیست. این نخستین گزارش از این تفکیک بوده است. این پدیده می‌تواند به آثار «ویلیام جیمز» ارتباط پیدا کرده باشد که در مقالات خود از تجربه‌های دینی یاد می‌کند و از جمله از تجربه‌های عرفانی یاد می‌کند و ویژگی‌های چهارگانه‌ای را مطرح می‌کند. وی در برخی مقالاتش اذعان می‌کند که نمی‌توانیم تجربه‌های دینی و عرفانی را به تجربه‌های رحمانی و شیطانی تقسیم کنیم. این مبنای کسانی است که می‌خواهند به دین و معنوینت نگاه باز داشته باشند و بتوانند سراغ معنویت‌هایی بروند که بار ارزشی دارند.

ویژگی‌های معنویت سکولار

نکته بعدی اینکه، افراد دیگری، ویژگی خاص این دسته از افراد بدون دین را، ابهام معرفی می‌کنند. این معنویت‌ها مبهم هستند و نمی‌توان گفت چه چیزی معنویت هست یا چه چیزی معنویت نیست. گفته شده بیش از دویست هزار دین و معنویت جدید داریم و اگر نصف اینها نیز خود را معنوی بدانند، تمایز اینها کار دشواری است و اینها پدیده‌های مرزی هستند و نمی‌توان مرزبندی دقیقی از اینها ارائه کرد. خصیصه دوم، فقدان ساختار است. ویژگی دین‌های رایج رسمی این است که سازمان‌یافته هستند و یک نقشه‌ای دارند و دارای لایه بالای باورها و لایه میانی اخلاق و لایه رویین احکام هستند و این ساختاربندی موردپسند معنوی‌خواهان از این نوع نیست، چون ساختارگریز هستند و بر فردانیت و تفرد تاکید می‌کنند؛ لذا ساختارگریزی و جمع‌گریزی از ویژگی‌های بارز معنویت‌های بدون دین است.

برخی از محققین می‌گویند که این پدیده متعلق به دهه شصت و یا هشتاد نیست، بلکه یک امر تاریخی است و مفهوم خدای در درون و یا خدای خودت، از قبل وجود داشته و برخی می‌گفتند نباید خدا را در معابد جست‌وجو کنیم، اما این دسته معتقدند یکی از ویژگی‌هایی که در دین هست، این است که فرد آزاد نیست و حتما باید عضو یک سازمان دینی باشد. آنها متوجه هستند فرد آزادی خود را از دست می‌دهد، چون باید خود را به نهاد بسپارد و تابع موازین آن نهاد شود. آنها می‌گویند دیندار بودن مستلزم این است که خدمات عبادی خاصی انجام دهید و یا در مسیحیت، عشاء ربانی داشته باشید، اما معنوی بودن یک آیین شخصی و ارتقای فردی است که انسان را به عمیق‌ترین عواطف می‌رساند. در نتیجه می‌گویند که آزادی فردی و خودروی در معنویت سکولار حضور دارد، اما در دین چنین چیزی وجود ندارد.

نقدهایی نیز بر این گروه‌ها وارد شده است. یکی از آنها این است که این افراد خودمحورانه عمل می‌کنند و وقتی شما تن به مناسک نمی‌دهید و مناسک جمعی را رد می‌کنید، این یک نوع گوشه‌نشینی تنبل‌مآبانه و خودمحورانه است و ممکن است خطا ایجاد شود. اشکال دیگر این است که این افراد از سیاست، اقتصاد، رخدادهای اجتماعی و فرهنگی غافل هستند و با تمرکز بر درون فرد، او را در درونش محصور می‌کنند و متوجه اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد نیست.

اشکال دیگر اینکه آنها فاقد یک چارچوب اخلاقی و احکامی هستند و هرکسی می‌تواند براساس سلیقه فردی خود، دست به مراقبه بزند و این سهل‌گیری در چارچوب‌سازی، باعث شده که دچار سهل‌انگار شوند، لذا این معنویت‌ها کم‌عمق هستند. از اینها می‌توان به دین سفید یاد کرد و ممکن است خود را بی‌دین معرفی کنند، اما اگر بخواهند از اصالت و چارچوب درست و راهنمایی درست و آگاهی درست از درون انسان‌ها برخوردار باشند و راهنمای حقیقی درست کنند، باید تکیه بر ادیان بزرگ کنند و عملاً آن دسته از افرای که موفق هستند، تحت تأثیر ادیان هستند و عملاً یک دین هستند ولو که خود را دیندار ندانند.

انتهای پیام
captcha