کد خبر: 3967921
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۱

مروری بر جاذبه‌های قرآن در نگاه دانشمندان دیگر ادیان

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن زمانی به برخی از دانشمندان اروپایی که تحت تأثیر قرآن قرار گرفته‌اند، پرداخت و با اشاره به زندگی مختصر برخی از آنها بر این نکته تأکید کرد که نباید صرفاً قرآن را خواند، بلکه باید در معانی آن نیز تدبر کرد و بر کیفیت افزود.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین، محمدحسن زمانی، ‌شب گذشته، 7 اردیبهشت‌ماه، در سلسله نشست‌های تفسیر موضوعی و معارفی قرآن که به همت مؤسسه بین‌المللی حکمت برگزار می‌شود، با موضوع «جاذبه‌های قرآن از نگاه دانشمندان دیگر ادیان» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

یکی از افرادی که تحت تأثیر آیات قرآن قرار گرفت و مسیر زندگی‌اش تغییر کرد، آقای دکتر مهدی آنیلی است که اهل ایتالیا بود. در مورد ایشان اطلاعات دقیقی دارم که از دوست ایشان؛ یعنی آقای دکتر قدیری‌ابیانه شنیده‌ام که قبل از انقلاب، این آشنایی صورت گرفت و پس از پیروزی انقلاب که جاسوسان آمریکایی را در لانه جاسوسی بازداشت کردند، آقای قدیری در ایتالیا دانشجو بود. ایشان در مصاحبه تلویزیونی با آنیلی آشنا شد. دکتر قدیری می‌گفت علت مسلمان شدن آنیلی این بود که یک روز که داشته در کتابخانه دانشگاه، کتاب‌ها را نگاه می‌کرد، دستش به صورت اتفاقی به قرآن رسید. آن را باز کرد و نگاه کرد. یک صفحه را خواند و دید مطالب بشری نیست، بلکه وحیانی است و محو این کتاب شد و آن را زمین نگذاشت. کتاب را برای مطالعه برد و خواند تا حقانیت قرآن برایش اثبات شد و شهادتین را جاری کرد و مسلمان شد.

البته نمی‌دانست مذهب شیعه و سنی و ... چیست، تا اینکه با سفارت ایران و آقای قدیری آشنا شد و وقتی به افکار امام خمینی آگاهی یافت، گفت می‌خواهم این اسلام را داشته باشم و شیعه شد و اسم خود را مهدی گذاشت. پدرش مسیحی و مادرش نیز یهودی بودند، اما خودش مسلمان شد که به عشق آموزه‌های حیات‌بخش قرآن این تحول صورت گرفت. به تهران آمد تا امام خمینی را زیارت کند. آنیلی ثروت‌مندترین شخص ایتالیا بود و پدرش نیز یک پسر داشته و اگر می‌مرد، تمام این ارث عظیم به این پسر می‌رسید که با این اوصاف این پسر اینها را خرج اسلام و قرآن می‌کرد و وقتی یهودی‌ها فهمیدند این فرد چنین انگیزه‌ای دارد، در صدد بودند ایشان را برگردانند.

پدرش گفت این ثروت را دارم و اگر بمیرم تمامش به تو می‌رسد، اما شرطش این است که از اسلام و قرآن و تشیع دست برداری. گفت برنمی‌گردم. پدر گفت اگر برنگردی وصیت می‌کنم قانوناً ارثی به تو نرسد و تمامش را به خواهرزاده‌ام می‌دهم، با این حال آنیلی از قرآن و اسلام دست برنداشت.

جالب است که قبل از نوشتن وصیتنامه، هرچه اصرار کرد که آنیلی را از اسلام برگرداند، موفق نشد. پدرش به صهیونیست‌ها گفت این آدم حاضر نیست برگردد. آنها گفتند این فرد روانی است و نمی‌فهمد این ثروت به چه معنا است. او را به بیمارستان ببر تا بفهمد. دست‌و‌پای ایشان را گرفتند و به بیمارستان روانی بردند. روان‌پزشکان خواستند ایشان را درمان کنند تا بفهمد این همه ثروت به چه معنا است، اما این آدم درمان نشد و گفتند خوب نمی‌شود. سپس وصیت نوشت و ثروت را برای خواهرزاده یهودی‌اش گذاشت. آنیلی برای زیارت امام به ایران آمد و خبر دادند ایشان به زیارت آمده است، آیا اجازه می‌دهید؟ امام نیز اجازه را صادر کرده بود. چراکه این فرد یک قهرمان بود که توانست این همه ثروت را کنار بزند. وقتی وارد اتاق شد، دست امام را بوسید و امام نیز پیشانی او را بوسیدند.

به کشور خودش برگشت و گفت: می‌خواهم به حوزه علمیه بیایم و تنها راه سعادت، عالِم شدن به دین است. شرایط را فراهم کرد که به حوزه بیاید، اما به مجرد اینکه صهیونیست‌ها از این تصمیم مطلع شدند، تصمیم به ترور گرفتند و آقای قدیری می‌گوید او به من گفت: صهیونیست‌ها دنبال من هستند و اگر گُم شدم، بدانید من ترور شده‌ام و چند روزی نگذشت که دیدیم ناپدید شد. در نهایت جنازه او را زیر یک پل پیدا کردند که شهید راه قرآن و تشیع شد. این یک نمونه است و از این نمونه‌ها فراوان وجود دارد.

دانشمندی به نام «کینت گریک» نیز استاد دانشگاه کمبریج بود که کتاب «قرآن را چگونه شناختم» را نوشته است. می‌گوید: یک فرد غیرمسلمان که قرآن را باز می‌کند، دارای اعتقاد به اعجازِ وحیانی بودن آن نیست، اما همین که شروع به خواندن می‌کند، تحت تأثیر قرار می‌گیرد و همان میزان که جلو تر می‌رود تأثیر کتاب در او بیشتر می‌شود. وقتی برای اولین‌بار قرآن راگشودم و تحت تأثیر قرار گرفتم، تصور نمودم اثری که این کتاب در من کرده، استثنایی است و در سال‌های بعد با تمام اروپاییانی که در مورد قرآن تحقیق کرده‌اند، تماس داشتم و همه را چنین یافتم که قرآن اثر مغناطیسی در همه قرآن‌پژوهان دارد، اما مشروط به اینکه متن اصلی را بخوانند؛ زیرا ترجمه قرآن در هیچ کدام از زبان‌های اروپایی تأثیر متن اصلی را ندارد. تأثیری که قرآن در خواننده اروپایی می‌گذارد، ناشی از اعتقاد نیست، بلکه معانی هستند که این تأثیر را دارند. اکنون که سی سال از مطالعه اولین بار قرآن می‌گذرد، باز هم که قرآن را می‌گشایم، معارف و معانی آن، علی‌رغم عدم تسلسل موضوعی، مرا مجذوب و علاقه‌مند خود می‌کند.

نفر بعدی «فلیپ هیتی» است که استاد دانشگاه کلمبیای نیویورک است که در تاریخ اسلام نیز متخصص است و حتی متعصب هم بوده است، اما علی‌رغم اینکه با اسلام خوب نیست، در برابر قرآن ناچار است به عظمت قرآن اعتراف کند. می‌گوید قرآن از همه کتبی که عصر جدید را بنا کرده‌اند، تازه‌تر است. این حرف بسیار مهمی است. مع‌ذلک عرصه انتشار آن از هر کتاب مدون دیگر فوق‌العاده دامنه‌دارتر است و کتابش به نام تاریخ عرب ترجمه شده است.

نفر سوم «توماس کارلایل» است که کتابی به نام قهرمانان نوشته است. مسیحی است و قهرمانان بزرگ تاریخ را آورده و یکی از آنها نیز حضرت محمد(ص) است. می‌گوید ایشان یک قهرمان بزرگ در تاریخ بشریت است. در کتاب «الابطال» آورده است: انسان اروپایی نمی‌تواند با خواندن ترجمه قرآن، مانند یک عرب بهره برد، اما در عین حال یک اروپایی صفحات روزنامه را روان می‌خواند، اما می‌گردد تا یک مطلب مفید را پیدا کند، اما قرآن کریم تمام آیاتش مشتمل بر مطلب مفید است. آیات قرآن بر خلاف داوری اشتباه برخی افراد، جرقه‌های دوری است که نسل پاک محمد(ص) در خلوت‌های سکوت آنها را برافروخته و چون از دل برخاسته، لاجرم بر دل نشیند.

نفر بعدی «ویرژیل گیورگیو»، اسلام‌شناس رومانیایی است. کتاب خوبی نوشته است که عبارت از «محمد پیامبری که از نو باید شناخت» است و به فارسی نیز ترجمه شده است. نفر بعدی، «هانری کربن» است که فیلسوف فرانسوی است. این دانشمند به کشورهای مختلفی رفته بود. قبل از انقلاب اسلامی، ایشان در دنیا راه افتاد تا فلسفه‌های ادیان را بخواند. به آمریکا، انگلیس و ... رفت و ادیان عالم را خواند تا اندک‌اندک با قرآن آشنا شد و به قرآن که مراجعه کرد، دید در قرآن چه خبر است. اینها را که می‌بینیم، گویی آنها بیشتر از ما لذت برده‌اند، چون ما برای ثواب می‌خوانیم و دقت نمی‌کنیم. اما به همه توصیه می‌کنم قرآن را تندتند نخوانند و از ترجمه استفاده کنند. اگر یک جزء می‌خوانند، یک جزء با ترجمه بخوانند. همه عالم از قرآن لذت برده‌اند، اما ما توجه نداریم. پیشنهاد می‌کنم یک ختم کامل ترجمه را داشته باشید.

اما به «کربن» برسیم. ایشان دنیا را دید و بعد که قرآن را ملاحظه کرد، دید عجب مطالب جذاب و مفیدی دارد. تا احساس کرد که تفاسیری بر قرآن نوشته شده، به تهران آمد و با فلسفه اسلامی و عرفان آشنا شد. از ایشان دعوت کردند که تدریس کند و در تهران تدریس می‌کرد. می‌خواست معارف را از زبان یک مفسر بزرگ بشنود. سپس علامه طباطبایی را یافت. علامه را دعوت کردند و ایشان از قم به تهران می‌آمد و در جلسه‌ای که کربن نیز بود، او سوال می‌کرد و علامه پاسخ می‌داد و سپس معارف عرفانی و فلسفی قرآن را به زبان فرانسه نوشت و پرچمدار آموزه‌های عرفانی و فلسفی قرآن در اروپا شد.

جمله‌ای را از آقای محقق‌داماد شنیدم که ایشان گفتند من یک روز خدمت مرحوم شیخ مرتضی حائری یزدی بودم و علامه نیز برای دیدن آقای حائری یزدی آمده بود. شیخ مرتضی حائری از علامه پرسیدند هانری کربن شیعه شد یا خیر؟ علامه فرمود شیعه از دنیا رفت و البته که هزاران دانشمند دیگر هستند که شیفته معارف قرآنند و خوب است کار پژوهی در این زمینه صورت گیرد.

انتهای پیام
captcha