سلمان سالک، نوازنده موسیقی دستگاهی و مدرس دانشگاه؛ در صفحه مجازی خود با اجرای این قطعه با ساز تار پیرامون مقامگردی در قطعه معروف اسمأ الحسنی نوشت: این قطعه مقامگردی جالبی دارد. از سیکا (سهگاه) شروع میشود و به بیات (شور) و عجم (ماهور) و رست (راست) و در انتها دوباره به سیکا باز میگردد. خبرنگار ایکنا نیز در گفتوگویی با او به واکاوی این قطعه معروف پرداخت.
سالک با بیان اینکه سیدنقشبندی با گروههای قراء مصری برای اولین بار این قطعه را اجرا کردند، گفت: در یاد دارم که در دوران کودکی بیشتر آن قطعه از رادیو پخش میشد و بعداً گروههای تواشیح مختلف باشکل جدید آن را خواندند و با کیفیت ضبط بهتری بازسازی کردند و البته از لحاظ کیفیت موسیقایی همان اجرای سیدنقشبندی به نظرم بهتر است.
وی با اشاره به اینکه از کودکی آوای قرآن عبدالباسط را گوش جان سپرده و به دلیل مطالعات و پژوهشی در این وادی با مقامهای عربی و ترکی آشنایی دارد، افزود: به طور کلی مقامهای عربی به لحاظ مقامگردانی یک تفاوت با موسیقی دستگاهی ما دارد که از پردههای غیرمتعارفی که در موسیقی دستگاهی مرسوم نیست تغییر میکند. یعنی در موسیقی عربی در یک پرده متمرکز میشود و سریع مقام را از همان پرده عوض میکند. اما در موسیقی دستگاهی ایران، ابتدا مقدماتی را فراهم میکند تا اینکه کمکم یک مقام جدیدی را بخواهد معرفی کند و خیلی آرام آرام وارد یک دستگاه جدید میشود. ولی موسیقی عربی اینطور نیست یک دفعه از پرده سه گاه به عجم میرود.
این پژوهشگر و مدرس دانشگاه اظهار کرد: موسیقی ایران، عرب و ترک یک ریشه مشترک دارند و به قولی همه پسرعموهای هم هستند. ریشه مشترکشان به موسیقی بینالنهرین بازمیگردد که در طول تاریخ با حوادث تاریخی چند شاخه شدند. به لحاظ فواصل موسیقی و اسمها ما با عربها و ترکها مشترک هستیم. برای مثال اگر به شمال آفریقا هم برویم اسم مقامهای دوگاه، سهگاه، چهارگاه، پنجگاه و... وجود دارد. در کشورهای حوزه مدیترانه نیز همینطور است؛ خیلی از اسمها فارسی هستند. حتی در ایغور چین هم به همین صورت اسم مقامهایشان راست، سهگاه، نوا، پنجگاه، ششگاه و... عین مقامهای ماست. این ریشههای مشترک باعث میشود که فقط در لحن تفاوت داشته باشیم. مثل زبانمان که با هم متفاوت است ولی ژنتیکمان با هم مشترک است. حتی در زمانهایی سرزمینهای مشترکی در این کشورها داشتیم. ما نباید تفکیک کنیم که بگوییم این موسیقی عربی، ترکی، ایرانی و... است، اینها همه ریشههای مشترک دارند.
این کارشناس موسیقی پیرامون برجسته بودن موضوعات مذهبی در موسیقیهای عربی و ترکی و همینطور پررنگ بودن مقامهای موسیقایی در قرائت قرآن و موسیقیهای مذهبی مانند «اسمأالحسنی» در این کشورها افزود: ما هم در دهههای گذشته در ایران از این دست کارها داشتیم؛ منتها این فرهنگ را به مرور از دست دادیم. به نظر من اصولاً در ایران شرایطی به وجود آمد که مذهب و هنر از هم جدا شدند. به دلیل اینکه برخی افراد مذهبی همیشه با هنر به نوعی در بین مردم مخالفت کردند و به نوعی مردم را از موسیقی دور کردند. موسیقی به عنوان هنر معنایی و معنوی معرفی نشود؛ این دست حرف ها باعث شد موزیسینها کمکم از مسیری که قبلاً در آن قرار داشتند جدا شوند. ولی اگر ما برای موسیقی در کشور برنامه داشتیم این اتفاقها نمیافتاد.
وی در ادامه پیشنهاداتی مبنی بر ارتقای سلیقه موسیقایی جامعه ارائه و بیان کرد: راه حل این است که متولیان بخش فرهنگ در مورد موسیقی و دیگر هنرها برنامه داشته باشد. گوش دادن موسیقی در رسانه ملی و مدارس ما و... صحیح آموزش داده نمیشود و طبیعتاً جامعه خوراک خود را از منابع دیگر مثل ماهواره، اینترنت و... میگیرد. جامعه ما به طور کلی در موسیقی اصلاً آموزش ندیده است و برنامه درستی برای آن وجود ندارد. در صورتی که در کشورهای دیگر مثل ترکیه، مصر که شاخص آواها و قرائت هستند، برنامه دارند و فرهنگ جامعه را هدایت میکنند به سمتی که موسیقی کشور خودشان به عنوان یک میراث ملی و معنوی در جامعه رواج داشته باشد.
وی گفت: حتی کشور تاجیکستان که نسبت به ایران یک روستای بزرگ محسوب میشود برای شش مقام موجود در کشورشان برنامه دارد تا در مدارس و تلویزیون در کنار دیگر موسیقیهایی که وجود دارد آموزش داده شود تا مردم فرهنگشان را بشناسند. اما در اینجا مردم اصلاً اطلاع درستی از سازهای ملی خود ندارند این خلا مقولهای نیست که یک هنرمند و یا حتی هنرمندان یک جامعه کوچک هنری به تنهایی بتوانند در آن تغییری دهند. در موسیقی عزم ملی لازم است.
این مدرس موسیقی در پاسخ به اینکه شائبههای موجود در عرصه موسیقی افزود: این نکته را بگویم که موسیقی صوت است؛ مذهبی و غیرمذهبی ندارد. اصواتی با فواصل مشخص و معین که ما میتوانیم آن را در خدمت مذهب و فرهنگمان بیاوریم و یا خیر و ظرفیت آن را دارد که در یک جا مذهب، در جای دیگر عرفان و ... را بیان کند.