به گزارش ایکنا، نشست مجازی «انگارههای اخلاقی» از سلسله نشستهای دوره تخصصی اخلاق ویژه استادان و محققان، عصر امروز سه شنبه 21 شهریورماه با سخنرانی احد فرامرز قراملکی، عضو هیت علمی دانشگاه تهران و به همت معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی برگزار شد. خلاصه متن جلسه از نظر میگذرد؛
در تحلیل اینکه موانع درونی رشد اخلاقی چیست، اگر بخواهیم تحلیل کنیم، تئوریهایی وجود دارد. برخی میگویند نداشتن آگاهی مانع رشد اخلاقی است، در نتیجه برای زیست اخلاقی باید آگاهی بدهیم و سراغ ذهن برویم و آن را از دانستن اخلاقی پرکنیم، ولی این کافی نیست و ما باید مهارت عملی رفتار اخلاقی را هم به فرد بدهیم. این هم کافی نیست، چون اخلاقی عمل کردن بعضاً هزینه دارد و اگر شخص تعهد نداشته باشد، نمیتواند اخلاقی عمل کند. به همین دلیل باید سراغ قلب رفت و تعهد قلبی به مسئولیتهای اخلاقی ایجاد کرد. برخی گفتند این مثلث یک ضلع چهارم هم میخواهد و آن توجه و هشیاری است. هوشیاری در برابر غفلت است. اجازه بدهید چند نمونه بگویم. وقتی من ماشینم را پارک میکنم، همینطور میروم یا اینکه دقت میکنم مزاحمت برای کسی به دنبال نداشته باشد. این حساسیت اخلاقی است. اگر کسی حساسیت نداشته باشد، آگاهی و مهارت موجب نمیشود اخلاقی عمل کند. پس ما علاوه بر آن سه تا باید یک توجهی هم داشته باشیم. کسانی که این اندیشه را نقد کردند، گفتند یک عنصر دیگر هم اینجا غایب است. آن عنصر چیست؟
در این الگوهایی که برای رشد اخلاقی دادند، گاهی برخی الگوها موردپژوهانه است. مثلاً یک الگویی در جهت تربیت خلق شفقتآمیز ارائه شده است که دوازده گام دارد. وقتی این دوازده گام را بررسی کنیم باز یک عده میگویند اینجا یک عنصر غایبی وجود دارد. به نظر شما در اینکه ما رفتار اخلاقی کنیم، آن عنصر غایب چیست؟ یعنی یک عنصر درونی در ما هست که هم میتواند ما را به اخلاقی عمل کردن سوق دهد و هم میتواند مانع اخلاق شود.
آن عنصر غایب انگاره است. انگاره یک مولفهای است که بقیه عناصر را به فعلیت میرساند، یعنی آگاهی و تعهد ما را به فعلیت در میآورد یا مانع فعلیت آنها میشود. این رویکرد اخلاقی به انگاره است. در رویکرد اخلاقی به انگاره در جواب این سوال که چرا اخلاقی عمل نمیکنیم، میگویند به هزار دلیل، ولی یکی از دلایل پنهان، انگاره است.
رویکرد اخلاقی به انگاره را بیشتر توضیح دهم. بسیاری از دانشمندان معاصر معتقدند برای تربیت و برای تغییر باید آغاز پیدا کنیم. رشد اخلاقی نقطه آغاز میخواهد. اینها معتقدند آغاز آغازها ذهن است، ولی نه هر ذهنی، بلکه ذهن سرشار. معمولاً اینجا دو نقد پیش میآید: نقد معروف، مناقشه روانشناسان رفتارگرا است که میگویند چرا از فعل آغاز نکنیم؟ اگر یک رفتار را تکرار کنیم در ما تثبیت میشود. این یک مناقشه است. مناقشه دیگری این است این حرف درست است که آغاز آغازها ذهن است، ولی ذهن ما لایه لایه است. از کدام لایه ذهن شروع کنیم؟ بیرونیترین لایه ذهن تصورات و دیدگاهها و باورها است. لایههای درونی ارزشها هستند و لایه درونیتر انگارهها هستند. اگر بخواهیم از ذهن شروع کنیم، از کدام لایه شروع کنیم؟ دانشمندانی که درباره انگاره صحبت میکنند، میگویند آغاز آغازها لایه انگارهها است.
لاجرم میپرسید خود انگاره چیست؟ من داستان تاریخی نقل میکنم و در آن انگاره را تعریف میکنم. رساله بسیار سوزناک دفاعیه افلاطون خیلی شیوا و زیبا است. جناب سقراط به گزارش افلاطون در جلسه دفاعیه حرف میزند. سقراط در دفاع آخر خودش میگوید: من باید از خودم دفاع کنم و تلاش کنم شایعاتی که در ذهن شما فرو رفته، در زمان کوتاهی بیرون بکشم. پس سقراط یک مشکلی دارد که از جنس ذهنیات است و در ذهن افراد است. آن مشکل شایعاتی است که در زمانی طولانی در ذهن آنها رفته است. سقراط میگوید امیدوارم بتوانم دفاع کنم؛ اگر دفاع خوب کنم، هم برای خودم بهتر است و هم برای شما که یک آدم بیگناه را نکشتید. امیدوارم دفاعیه من موفق باشد، اما من گمان میکنم این کار بسیار سخت است و من به خوبی وقوف دارم این کار بسیار دشوار است.
ما درباره سقراط حرف میزنیم که خدای استدلال است. اصلاً اتهامش داشتن همین قدرت استدلال بود، حالا چرا میگوید این کار دشوار است؟ من این سوال را خودم میپرسم و جوابی را از سخنان او بیرون میکشم. چرا این کار سخت است؟ پاسخ سقراط این است به خاطر شایعات و تهمتهای قدیمی و نمایش ابرها. در یک جمله به خاطر انگاره عمومی مخرب از او. تهمتهای ناروا و شایعات قدیمی و استفاده از رسانهها و تبلیغات موجب شد در ذهن عمومی این شکل بگیرد که سقراط یعنی گمراهکننده جوانان. وقتی میگوییم سقراط یعنی گمراهکننده جوانان، کاربرد «یعنی» چیست؟ پاسخ من این است گمراهکنندگی یک نقاشی از سقراط است که در ذهن خودمان زدیم. این نقاشی منشأ جواز قتل سقراط است. داستان انگارهآفرینی آن هم انگاره منفی، زمینه را برای قتل او ایجاد کرد.
این داستان دقیقاً در تاریخ تکرار میشود. وقتی معاویه دشنام بر علی(ع) را رواج میدهد و بعد یزید به حکومت میرسد و اینطور تبلیغ میکند که حسین یعنی کسی است که از دین خارج شده است؛ این نقاشی ذهن است وباور نیست. اینها نقاشیهای راسخ در ذهن افراد است که منشأ این است که علیه امام حسین بجنگند. ما امروز بحث مهمی پیش رو داریم. من میخواهم نشان دهم منشأ بدرفتاری چیست. همه ما در استخری از انگارههای مثبت و منفی دست و پا میزنیم و اخلاقهای ما ریشه در این انگارهها دارد و تا انگارههای خود را اصلاح نکنیم، دعوت به اخلاق بیهوده است.
انتهای پیام