فقر معرفتی شاعران عامل کم‌توجهی به شعرهای نیایشی است
کد خبر: 3971105
تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۹
نیایش در ادب فارسی/ ۹

فقر معرفتی شاعران عامل کم‌توجهی به شعرهای نیایشی است

یک پژوهشگر ادبیات آیینی گفت: کم‌توجهی در سرودن شعرهای نیایشی گاهی ناشی از فقر معرفتی و گاهی به علت «مناسبت زدگی» است. عرصه را برای کسانی که حرفی برای گفتن دارند باز کنیم.

 فقر معرفتی شاعران عامل کم توجهی به شعرهای نیایشی استرضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبیات آئینی در گفت‌وگو با ایکنا درباره مفاهیم و مضامین نیایش‌های کهن در ادبیات فارسی گفت: ستایش و نیایش یکی از زیرشاخه‌های ارجمند شعر دینی و آیینی است که از دیرباز تا کنون مورد توجه شاعران بوده است. اصلی‌ترین کارکرد نیایش، ایجاد آرامش روحی و معنوی برای انسان است که در پرتو گفت و گوی بی واسطه با خدا حاصل می‌شود.

وی افزود: انسان به واسطه مناجات و نیایش به ذات اقدس پروردگار معرفت پیدا می‌کند و به خدا نزدیک می‌شود. انسان در نیایش، ضمن بیان حاجات خود، بابت نعماتی که خداوند به او داده است، زبان به شکر و ستایش می‌گشاید. چنان که «ابوسعید ابوالخیر» عارف و شاعر برجسته قرن چهارم در رباعی زیبایی می‌گوید: «من بی تو دمی قرار نتوانم کرد/ احسان ترا شمار نتوانم کرد/ گر بر تن من زبان شود هر مویی /یک شکر تو از هزار نتوانم کرد».

اسماعیلی ادامه داد: نیایش‌های کهن ادب پارسی، دربردارنده مضامین و مفاهیم توحیدی و عرفانی است. شهادت به یکتایی خدا و تذکر و یادآوری این دقیقه که هدف از خلقت انسان، «بندگی» و عبودیت است. رسالت بزرگی که همه پیامبران توحیدی برای ابلاغ آن مبعوث شدند. اصلی‌ترین رسالت پیامبر اسلام نیز دعوت به یکتاپرستی و بندگی است. چنان که «ابو بصیر» - از اصحاب امام باقر و صادق - به نقل از امام باقر (ع) می‌گوید: «از جمله دعاهاى امیر المؤمنین (ع) این بود: اى خداى من! همین عزّت مرا بس که بنده توام، و همین افتخار مرا بس که تو پروردگار منى. اى خداى من! همان گونه که من دوست دارم تو از آن منى، پس مرا به آنچه دوست دارى موفق بدار.»

شاعر «ملکوت کلمات» تصریح کرد: نیایش‌های کهن ادب پارسی، سرشار از آموزه‌های عرفانی و دقیقه‌های تربیتی اند. البته در اینجا منظور از تربیت، دعوت به تهذیب و تزکیه و «تربیت معنوی» انسان است. دعوت به «خودشناسی» و «خداشناسی». شعر زیر از سعدی مصداق خوبی برای تایید این نکته است: «دوش مرغی به صبح می‌نالید/ عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش/ یکی از دوستان مخلص را/ مگر آواز من رسید به گوش/ گفت باور نداشتم که تو را/ بانگ مرغی چنین کند مدهوش/ گفتم این شرط آدمیت نیست/ مرغ تسبیح‌گوی و ما خاموش».

این منتقد ادبی در ادامه درباره کمرنگ شدن نیایش‌ها در ادببات معاصر گفت: عبادت به معنای اظهار بندگی، عالی‌ترین و زیباترین جلوه خاکساری و فروتنی در برابر خدا است. همچنان که اشاره شد، آفرینش هستی و بعثت پیامبران نیز برای دعوت به عبادت و بندگی است. خداوند در آیه ۵۶ سوره ذاریات می‌فرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ؛ هدف از آفرینش هستی و جن و انس، عبادت خداوند است. رسالت همه پیامبران توحیدی نیز دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است. همانطور که در آیه ۳۶ سوره نحل میفرماید: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ اُمَّهْ رَسُولاً أنِ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ.

این شاعر ادامه داد: «صحیفه سجادیه» بعد از قرآن، غنی‌ترین منبع برای شاعرانی است که می‌خواهند شعر نیایشی بگویند. در ادبیات فارسی نیز مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری، الگوی بسیار خوبی برای شعر نیایشی است. برای مثال، به عبارت زیر توجه کنید: «الهی! اگر یکبار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من.» امروز، اما به شهادت بسیاری از صاحب‌نظران و پژوهشگران، در مجموعه اشعار برخی شاعران معاصر به ندرت با توحیدیه‌های عمیق و فاخری از جنس توحیدیه‌های بالا روبرو می‌شویم. از همین رو، با دریغ و تاسف باید گفت که شعر توحیدی و نیایشی حلقه گمشده شعر دینی و آیینی روزگار ماست. برای اثبات این ادعا کافی است تاملی اجمالی در هزاران هزار دفتر شعری که در طول سال‌های بعد از انقلاب از سوی شاعران چاپ و منتشر شده است، داشته باشیم. دفاتری که در پیشانی نوشت اکثر آن‌ها - به جز مواردی معدود - به شعری در تسبیح و ستایش ذات اقدس پروردگار بر نمی‌خوریم.

شاعر «سحرنامه» گفت: یکی از دلایل دور افتادن از اصل «توحید» و بی توجهی به شعر نیایشی در شعر آیینی برخی شاعران امروز - هر چند گفتن‌اش ممکن است به مذاق بعضی‌ها خوش نیاید - افتادن در دایره دور و تسلسلِ «روزمرگی» و «جشنواره زدگی» است. منِ شاعر، امروز دنبال کسی می‌گردم که متاع‌ام را بر او عرضه کنم و او به قیمت خوب خریدارش باشد. در این داد و ستد صد در صد خواست مشتری مهم است. اینکه او چه می‌خواهد و چه می‌پسندد؟ شاعر نیز برای اینکه تلاشش بی‌مزد نماند، کالایی را عرضه می‌کند که مشتری پسند است، یعنی «آنچه شما خواسته‌اید!»؛ و تو خود حدیث مُفصل بخوان از این مُجمل!

اسماعیلی در ادامه اظهار کرد: کاستی شعر دینی و آیینی روزگار ما پدیده «مناسبت زدگی» است. به این معنا که به جای نهادینه سازی ارزش‌ها و حقایق دینی، آن‌ها را به «مناسبت تقویمی» تبدیل کرده ایم که این موضوع برای جامعه دینی ما آسیب و آفت بزرگی است و در درازمدت باعث فرسایش و کاهش ارزش‌های متعالی دینی می‌شود. برای مثال ما به جای نهادینه سازی سلوک دینی، اجتماعی، تربیتی، علمی و سیاسی بزرگان دینی، آنان را در قال و قالب «ولادت» و «شهادت» محصور و محدود کرده ایم. یعنی اختصاص دو روز سال به معصومین! برای باروری و بالندگی شعر «توحیدی» و نیایش، باید از نگاه مناسبت زده فاصله بگیریم و به حقیقت معارف اسلامی توجه داشته باشیم، در تمام امور زندگی باید به معصومین اقتدا کنیم، نه فقط در ایام ولادت و شهادت. محصول مناسبت زدگی، «صورت زدگی» دینی و تبدیل اسلام به یک دین تبلیغاتی و تشریفاتی است.

وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا شاعران توجه کمی به این موضوع دارند، یا مخاطبان علاقه‌ای به آن نشان نمی‌دهند، توضیح داد: نباید این کوتاهی را به پای مخاطبان بنویسیم. منِ شاعر مقصر اصلی هستم که – به هر علت – به این مقوله نمی‌پردازم. این بی توجهی گاهی ناشی از فقر معرفتی و گاهی به علت «مناسبت زدگی» است. به این معنا که «مناسبت»‌ها برای شاعر نقشه راه می‌کشند. این که چه بگوید و چه نگوید! اتفاقا مخاطب خواهان شعری است که با تلنگر معرفت، جان و جهان او را بلرزاند. ولی در شعر آیینی روزگار ما جای این اتفاق خالی است.

شاعر «لهجه شرقی عشق» درباره رواج نیایشهای ادبی، به ویژه در میان مخاطبان جوان گفت: بدون کسب معرفت، نمی‌توان شعر نیایشی فاخر گفت. مشکل شعر امروز ما این است که بسیاری از شاعران «حرفی برای گفتن» ندارند و به شعر به عنوان یک دل مشغولی و تفنن نگاه می‌کنند. خواننده هوشمند هم این نکته را به خوبی دریافته و مهر تایید بر هر شعری نمی‌زند. شعری که ریشه در معرفت و حکمت نداشته باشد، در دل مخاطب جایی باز نمی‌کند. با عنایت به این نکته، بهترین و کارآمدترین راه برای راه یافتن شعر به قلب مردم – بخصوص نسل جوان – این است که دست مان از «گوهر معنا» پُر باشد. شعر‌های بزرگانی، چون مولانا، حافظ، سعدی، صائب و پروین اعتصامی سرشار از آموزه‌های معرفتی است که در جان و جهان مردم جا باز کرده است. نسل جوان امروز را با شعبده بازی‌های زبانی نمی‌توان فریب داد. اگر «حرفی برای گفتن» نداریم، باید میدان را برای کسانی که یک سینه سخن دارند باز کنیم.

انتهای پیام
captcha