کد خبر: 3973417
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۶:۳۱
یادداشت/

تأملی بر نقش سلمان فارسی در صدر اسلام

پیامبر اسلام(ص) درباره سلمان فارسی فرمود: «هر کس که می‌خواهد مردی را بنگرد که قلبش نورانی گردیده به سلمان نگاه کند». از حضرت علی(ع) نیز در فضیلت سلمان روایت است که فرمود: «او [سلمان فارسی] علم اول و آخر را دانست و کتاب [آسمانی] پیشین و پسین را خواند و دریایی بی‌کران بود.»

محمد جواد گودینی، نویسنده، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه، در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده به بررسی نقش سلمان فارسی در تاریخ صدر اسلام پرداخته که متن آن در ادامه می‌آید.
 
سلمان فارسی از چهره‌های نامور تاریخ صدر اسلام و از یاران نزدیک پیامبر اسلام(ص) و امیر مومنان(ع) بوده و نقش برجسته‌ای در تحولات صدر اسلام (بویژه نبرد احزاب) ایفا کرد و همواره از مفاخر ایرانیان بوده و نخستین فرد از سرزمین پارس محسوب می‌شود که به شرافت اسلام نائل آمد. سلمان فارسی از اصحاب جلیل القدر پیامبر گرامی اسلام(ص) است و طبق روایات، ایمان دارای ده درجه است و سلمان به مرتبه دهم آن دست یافته است. همچنین در برخی روایات آمده که او دانش پیشینیان را درک نمود و دریایی بی‌کران بوده است. روایات بسیاری بر فضیلت، دانش، زهد و مقام والای او در اسلام دلالت دارد. 
 
پیامبر اسلام(ص) درباره او چنین فرمود: «هر آن کس که می‌خواهد مردی را بنگرد که قلبش نورانی گردیده، به سلمان نگاه کند».  از امیر مومنان علی(ع) نیز در فضیلت سلمان روایت است که فرمود: او [سلمان فارسی] علم اول و آخر را دانست و کتاب [آسمانی] پیشین و پسین را خواند. او دریایی بی‌کران بود. او از دوستداران اهل بیت(ع) بوده و همواره به امام علی بن أبی طالب(ع) عشق می‌ورزید و در دلدادگی به اهل بیت رسالت(ع) شهره آفاق بوده است. در این راستا نقل است مردی به او گفت: چقدر علی(ع) را دوست می‌داری. سلمان به او پاسخ داد: از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «هر آن کس که علی«ع» را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس علی«ع» را دشمن دارد، مرا دشمن داشته است». 
 
سلمان فارسی در روستایی واقع در اصفهان (و یا رامهرمز) در زمان حکومت ساسانیان آخرین امپراطوری ایرانِ قبل از اسلام، دیده به جهان گشود. خانواده‌اش او را «روزبه» نامیدند. پدرش، بزرگ روستا بوده و به آیین زرتشت دلبستگی داشت. وی می‌کوشید فرزندش روزبه را نیز بر دین زرتشت استوار نماید. اما روزبه علاقه چندانی به آن نشان نمی‌داد و پس از مدتی به دین مسیحیت گرایش یافت و در ادامه به سرزمین شام رفت تا به خدمت بزرگان مسیحیت درآید. وی که مدتی در شهرهای گوناگون سرزمین شام به آیین مسیحیت درآمده بود، اخباری از بزرگان مسیحیت درباره ظهور پیامبری در میان قوم عرب و نزدیک بودن زمان ظهور آن پیامبر موعود(ص) می‌شنود؛ از این رو شیفته می‌شود به سرزمین جزیره‌العرب رفته و به خدمت پیامبر اکرم(ص) درآید. 
 
وی رهسپار جزیره العرب شده و با مشکلات بسیاری روبرو می‌گردد. اما در نهایت به دیدار محبوبش نائل می‌شود و علاقه فراوانی به آیین اسلام در قلبش پدیدار شده و به یکی از هواداران اسلام و پیامبر خدا(ص) تبدیل می‌شود و تا پایان عمر پیامبر(ص) در خدمت آن حضرت(ص) بوده است. زمان اسلام آوردن روزبه (که پس از مسلمان شدن نامش به سلمان تغییر یافته و رسول خدا«ص» او را سلمان خوانده است؛ کنیه‌اش نیز ابوعبد الله بوده است)، ابتدای هجرت پیامبر اسلام(ص) به یثرب (مدینه) است. او با آغوشی باز اسلام را پذیرا گردید و گمشده خود را در وجود پرمهر خاتم پیامبران(ص) یافت.  
 
پیامبر اسلام(ص) میان او و یکی از اصحابش به نام ابوالدرداء (و به نقلی دیگر، ابوذر غِفاری) پیمان برادری برقرار نمود. حق طلبی سلمان فارسی و دانش دوستی او مورد توجه پیامبر اکرم(ص) بود و در این باره فرمود: «اگر دین نزد ثریا باشد، سلمان بدان دست می‌یابد». 
 
وی در جریان نبرد احزاب (خندق) حضوری چشمگیر داشت و مورد لطف پیامبر اسلام(ص) قرار گرفت. توضیح آنکه نبرد خندق در ماه شوال سال پنجم هجری روی داد و این نبرد سهمگین از سوی احزاب گوناگون (قریش مکه، غَطَفان، یهودیان بنی نضیر، بنی وائل و ...) بر مسلمانانِ مدینه تحمیل گردید. دشمنان اسلام با یکدیگر همپیمان شدند تا فروغ اسلام را خاموش کرده و در برابر اعتلای کلمه توحید ایستادگی نمایند. هنگامی که رسول خدا(ص) از گردهمآیی قریش (به سرکردگی ابوسفیان) و دیگر قبایل مخالف با اسلام و همراهی یهودیان با آنان آگاه گردید، جلسه‌ای تشکیل داد و در آن جلسه، سلمان فارسی پیشنهاد حفر خندق (مُعرَّب کَنده در زبان فارسی) در اطراف مدینه را طرح نمود و این دیدگاه و نقشه نظامی مورد تایید پیامبر گرامی اسلام(ص) واقع گردید.  در جریان حفر خندق، مهاجران و انصار هر کدام می کوشیدند سلمان را از خود معرفی کنند. مهاجران می گفتند: سلمان از ماست و انصار نیز چنین ادعایی داشتند؛ در آن هنگام پیامبر اسلام(ص) سلمان را با جمله ای بسیار بلند مورد التفات ویژه قرار داده و فرمود: سَلمَانُ مِنَّا أهل البَیتِ. (سلمان از ما اهل بیت است). 
 
بدین ترتیب نقشه ابوسفیان و حیی بن أخطب (بزرگ یهودیان بنی نضیر) که می‌کوشیدند اسلام را از میان برداشته و برای تحقق این هدف تلاش بسیاری مبذول داشتند، ناکام ماند و به سرانجام دلخواهشان نرسید. آنان قبایل مخالف با اسلام را از حجاز، نجد و ... تا مدینه آورده و لشکری انبوه فراهم کرده بودند تا اسلام را از میان برداشته و اثری از آن برجای نگذارند؛ اما پیشنهاد سلمان فارسی مبنی بر حفر خندق و بالاتر از آن، رشادت امام علی(ع) در رویارویی با عمرو بن عبدود پهلوان نامی عرب که از مشرکان جانبداری می‌کرد، همه نقشه‌های دشمنان را نقش برآب کرد و یکپارچگی و همپیمانی آنان را به شکست کشاند.  در جریان غزوه احزاب (که از دشوارترین حوادث صدر اسلام بوده و خطری جدی برای اسلام نوبنیاد و مسلمانان محسوب می‌گردید)، نقش سلمان فارسی در پیشنهاد حفر خندق بسیار راهگشا و ارزنده بوده و از عوامل موفقیت مسلمانان در این نبرد محسوب می‌گردد.  به نظر می‌رسد نخستین نبردی که سلمان فارسی در کنار پیامبر اسلام(ص) در آن حضور یافت، نبرد خندق به سال پنجم هجری است و پس از آن در همه نبردها همراه و هم رکاب خاتم پیامبران(ص) بود و از جمله در جریان فتح مکه نیز حضور داشت. 
 
پس از وفات رسول خدا(ص)، سلمان فارسی از یاران راستین امیر مومنان(ع) بود و در همه موضع گیری ها از حقانیت امام(ع) جانبداری می‌کرد. در روزگار خلافت عمر بن خطاب، سلمان به استانداری مدائن (تیسفون سابق) برگزیده شد. سلمان فارسی در روزگار حکومتش بر منطقه مدائن، زندگی بسیار زاهدانه و بدور از تشریفات را در پیش گرفت. او حقوقش را به تهیدستان صدقه می‌داد و با دسترنج خود از راه حصیر بافی زندگی ساده‌اش را تامین می‌نمود.  وی همواره فقیران و تنگدستان را دوست می‌داشت و آنان را بر سرمایه داران ترجیح می‌داد. سلمان فارسی پس از عمری حق طلبی، عبادت، زهد و تقوا به سال 35 هجری (سالهای پایانی خلافت عثمان بن عفان) در مدائن وفات یافت؛ از این رو خلافت پیشوا و مرادش امام علی(ع) را درک نکرد. 
 
سخن را با روایتی مشهور از سلمان به پایان می بریم: خلیلم [دوست نزدیکم] پیامبر خدا«ص» مرا به هفت چیز سفارش فرمود که در هیچ حالی آن را وانگذاشته‌ام [و همیشه بدان پایبند بوده ام]: اینکه [در امور مالی و اقتصادی] به زیر دست خود بنگرم و به کسی که از من برتر است، نگاه نکنم؛ تهیدستان را دوست بدارم و آنان را به خود نزدیک سازم؛ سخن حق را بگویم؛ هر چند تلخ باشد؛ با نزدیکانم پیوند داشته باشم (و صله ی رحم را به جای آورم) هر چند آنان رویگردان باشند [و توجه چندانی به این امر مهم نداشته باشند]؛ از مردم چیزی را نخواهم و این [ذکر] را بسیاری بگویم: لاحول و لاقوة إلا بالله؛ چرا که گنجی از گنجهای بهشت است. 
 
پی‌نوشت‌ها 

[1]- سلمان الفارسی، ص46- 45

[1]- مکاتیب الأئمة، ج1 ص33

[1]- همان، ص33

[1]- همان، ص35

[1]- الصحیح المسند من فضائل الصحابة، ص352- 350

[1]- زندگی پرافتخار سلمان فارسی، ص31

[1]- رجال حول الرسول(ص)، ص234

[1]- السیرة النبویة، ج3 ص241- 236

[1]- همان، ص247

[1]- داستان هایی از پیشینیان، ج2 ص45

[1]- رجال حول الرسول(ص)، ص226

[1]- حیاة سلمان الفارسی، ص19

[1]- زندگی پرافتخار سلمان فارسی، ص125

[1]- سلمان الفارسی، ص12

[1]- حیاة سلمان الفارسی، ص22

[1]- رجال حول الرسول(ص)، ص238

فهرست منابع:

1- ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، دار احیاء التراث العربی 2000

2- ابوعبد الله مصطفی بن العدوی، الصحیح المسند من فضائل الصحابة، المملکة العربیة السعودیة، دار ابن عفان 1998

3- احمدی میانجی، علی، مکاتیب الأئمة، قم، دار الحدیث 1426ق

4- دخیل، علی محمد، رجال حول الرسول(ص)، دار الهادی 2000

5- شلبی، محمود، حیاة سلمان الفارسی، بیروت، دار الجیل 1988

6- عاملی، جعفر مرتضی، سلمان الفارسی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی 1410ق

7- گودینی، محمد جواد، داستان هایی از پیشینیان، قم، انتشارات میراث ماندگار 1399

8- محمدی اشتهاردی، محمد، زندگی پرافتخار سلمان فارسی، انتشارات پیام آزادی 1375

انتهای پیام
captcha